کلمه جو
صفحه اصلی

raison d'etre


معنی : مفهوم، مفاد
معانی دیگر : علت وجودی، علت بقا علت وجودی

انگلیسی به فارسی

علت وجودی، علت بقا


raison d'etre، مفهوم، مفاد


انگلیسی به انگلیسی

• reason for living, purpose in life

مترادف و متضاد

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

reason for being


Synonyms: causa causans, justification for existing, reason for existing, reason why


جملات نمونه

1. Work seems to be her raison d'etre.
[ترجمه ترگمان] به نظر میرسه که کار اون بوده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کار به معنای آن است

2. Work seems to be her sole raison d'etre.
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه که کار تنها زندگی اونه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کار به عنوان تنها اصل اوست

3. Luo: It's raison d'etre, that is.
[ترجمه ترگمان]این مربوط به بقای خودش میشه
[ترجمه گوگل]لو این استدلال است، یعنی

4. But movies will remain the raison d'etre of the back-from-the-dead Hammer.
[ترجمه ترگمان]اما فیلم ها اساس وجودی آن را به دست فراموشی می سپارند
[ترجمه گوگل]اما فیلم ها باقی خواهند ماند

5. Indeed it's the raison d'etre of the Time Honored Chinese Brand Shopping Mall in Pudong.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وجودی که این مرکز خرید \"خرید\" چینی را در Pudong مورد انتقاد قرار داده است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، این شهرت بازار معروف چینی برند پاندونگ است

6. As artists, we are always asked for the raison d'etre in our work.
[ترجمه ترگمان]به عنوان هنرمند، ما همیشه از علت وجودی این کار در کار خود سوال می کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان هنرمند، ما همیشه در مورد کار ما به عنوان یک رویکرد عام مطرح می شود

7. Its raison d'etre is to make animation and timing as simple as possible.
[ترجمه ترگمان]دلیل وجودی آن این است که انیمیشن و زمان بندی را تا جایی که ممکن است ساده کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، ساخت انیمیشن و زمان بندی به همان اندازه ساده است

8. Economic clout is Taiwan's raison d'etre.
[ترجمه ترگمان]با وجودی که ثبات اقتصادی در تایوان وجود دارد، ثبات اقتصادی در این کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]نفوذ اقتصادی در کشور تایوان است

9. The large public piazza is the raison d'etre of the development.
[ترجمه ترگمان]میدان عمومی بزرگ، دلیل وجودی این توسعه است
[ترجمه گوگل]پایتخت وسیع مردم، مفهوم توسعه است

10. In many ways, interoperability between systems is the raison d'etre of Web Services.
[ترجمه ترگمان]از بسیاری جهات، قابلیت هم کاری بین سیستم ها علت وجودی خدمات وب است
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، قابلیت همکاری بین سیستم ها، هسته اصلی خدمات وب است

11. My whole raison d'etre is geared towards Chelsea losing the Premiership.
[ترجمه ترگمان]دلیل وجودی من این است که در حال از دست دادن the به سمت چلسی است
[ترجمه گوگل]کل نظم و انضباط من به چلسی منجر به از دست دادن لیگ برتر است

12. You have a - you have to have a raison d'etre - that means more to you than anybody else in the world.
[ترجمه ترگمان]تو باید دلیل بیشتری برای زندگی داشته باشی - این یعنی بیشتر از هر کس دیگه ای در دنیا
[ترجمه گوگل]شما یک - شما باید یک raison d'etre - که به معنی بیشتر برای شما از هر کس دیگری در جهان است

13. Its name is the big clue to this village's raison d'etre.
[ترجمه ترگمان]این دلیل اصلی زندگی این دهکده است
[ترجمه گوگل]نام آن سرچشمه بزرگ این روستا است

14. Rewi Alley wrote: "Actually the work of Gung Ho was done in the 1938-1942 peroid. The contribution towards keeping Chiang Kai-shek in the war was then the main raison d'etre. "
[ترجمه ترگمان]کوچه Rewi نوشت: \" در واقع کار of هو در سال ۱۹۳۸ - ۱۹۴۲ انجام شد در آن زمان، کمک به حفظ چیانگ Kai در جنگ، علت اصلی آن بود \"
[ترجمه گوگل]رولی کوچه نوشت: در واقع کار گونگ هو در سال 1938- 1948 انجام شد پس از آن، مشارکت در حفظ چیانگ کایشک در جنگ، اصل اصلی بود '

15. So on this score, for example, the left has more of a cause, more of a raison d'etre, than perhaps in any time recently.
[ترجمه ترگمان]به طور مثال در این امتیاز، جناح چپ بیشتر یک دلیل دارد، بیشتر از وجودی که به طور کلی، از وجودی که به تازگی وجود داشته باشد، بیشتر است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در این نمون، چپ به علت بیشتر، بیشتر از یک مفهوم، بیش از هر زمان ممکن است


کلمات دیگر: