کلمه جو
صفحه اصلی

samaritan


معنی : نیکوکار، سامره فلسطین، خیریه، سامری
معانی دیگر : اهل سرزمین باستانی سامره، سامره ای

انگلیسی به فارسی

سامری، سامره فلسطین، نیکوکار


ساماریتان، نیکوکار، سامره فلسطین، سامری، خیریه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or citizen of Samaria, or a descendant thereof.

(2) تعریف: (often l.c.) see good Samaritan.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Samaria or its people, culture, or the like.

• inhabitant of the ancient israelite kingdom of samaria; one who is compassionate and helpful
pertaining the ancient israelite kingdom of samaria; pertaining to the inhabitants of samaria
you can refer to someone as a samaritan or as a good samaritan if they help you when you are in difficulty.

مترادف و متضاد

نیکوکار (اسم)
benefactor, samaritan

سامره فلسطین (اسم)
samaritan

خیریه (صفت)
samaritan, benevolent, charitable, philanthropic, philanthropical

سامری (صفت)
samaritan

جملات نمونه

1. A good Samaritan offered us a room in his house.
[ترجمه ترگمان]سامری \"یه اتاق تو خونه ش به ما پیشنهاد داد\"
[ترجمه گوگل]یک ساماریت خوب به ما یک اتاق در خانه اش داد

2. A large number of Good Samaritan heart patients benefit from the stress echo test.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از بیماران قلبی Good از تست بازتاب استرس بهره مند خواهند شد
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از بیماران مبتلا به قلب خوب Samaritan از آزمون اکو استرس بهره مند شوند

3. He works as a Samaritan.
[ترجمه ترگمان]به عنوان \"سامری\" کار میکنه
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سامری کار می کند

4. The Samaritan religion is an offshoot of Judaism.
[ترجمه ترگمان]مذهب Samaritan یک شاخه از یهودیت است
[ترجمه گوگل]مذهب سامری یهودی است

5. And so we return to that familiar Good Samaritan, Uncle Sam.
[ترجمه ترگمان]\"و به این نتیجه می رسیم که\" سامری \"خوب، عمو\" سام
[ترجمه گوگل]و به همین ترتیب، ما به عمو سم خوش آمدید

6. Posing as a Good Samaritan, the contractor would alert the homeowner and try to make a deal to repaint the house.
[ترجمه ترگمان]ژست دهی به عنوان یک Samaritan خوب، پیمان کار می تواند صاحب خانه را آگاه کند و سعی کند تا معامله ای انجام دهد تا خانه را تمیز کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ساماریایی خوب، پیمانکار به صاحب خانه هشدار می دهد و سعی می کند تا یک معامله برای بازنشستگی خانه انجام دهد

7. In what ways can you be a Good Samaritan to your neighbor this week?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی این هفته \"سامری\" خوب باشی؟
[ترجمه گوگل]در این هفته چه می توانید یک همجنسگرای خوب به همسایه خود داشته باشید؟

8. She was a "good samaritan" with a "Mother Courage" nature, referencing the Brecht character who believes she can do good in a bad world.
[ترجمه ترگمان]او با اشاره به شخصیت brecht که معتقد است او می تواند در دنیای بد عملکرد خوبی داشته باشد، یک \"samaritan خوب\" بود
[ترجمه گوگل]او یک 'ساماریت خوب' با طبیعت 'شجاعت مادر' بود، با اشاره به شخصیت برشت که معتقد است او می تواند در یک دنیای بد کار کند

9. The Samaritan woman is presented as a model of a woman missionary.
[ترجمه ترگمان]زن Samaritan به عنوان مدل یک مبلغ مذهبی زن معرفی شده است
[ترجمه گوگل]زن سامری به عنوان یک مدل مسیحی زن معرفی شده است

10. The kind Samaritan, instead ofpassing by, stopped to help this person in need.
[ترجمه ترگمان]سامری \"،\" سامری \"، به جای\" ofpassing \"، متوقف شد تا به این شخص نیاز داشته باشه\"
[ترجمه گوگل]Samaritan نوع، به جای عبور از، متوقف شد برای کمک به این فرد در نیاز است

11. But a Samaritan traveler who came upon him was moved with compassion at the sight.
[ترجمه ترگمان]اما مسافری سامری که بر او چیره شد از دیدن او متاثر شد
[ترجمه گوگل]اما یک مسافر ساماریایی که بر او آمد، با دلسوزی در نزدش حرکت کرد

12. Good Samaritan who cared for a man beaten and robbed by thugs.
[ترجمه ترگمان]سامری \"خوب که به یه مردی که کتک زده بود و از thugs دزدی کرده بود\"
[ترجمه گوگل]سامارای خوب که برای یک مرد مراقب یک نفر بود و توسط اراذل و اوباش مورد ضرب و شتم قرار گرفت

13. Stupefied, the group looked back at the Samaritan and remained speechless.
[ترجمه ترگمان]گروه دوباره به سامری نگاه کردند و ساکت ماندند
[ترجمه گوگل]ستون فقرات، این گروه به ساماریات نگاه کرد و همچنان بی رحمانه باقی ماند

14. A good Samaritan eventually came to her rescue.
[ترجمه ترگمان]یه \"سامری\" خوب بالاخره به نجات اون اومد
[ترجمه گوگل]در نهایت یک ساماریت خوب به نجات او آمد

15. My neighbour a good Samaritan when I sprained my ankle.
[ترجمه ترگمان]همسایه من \"سامری\" خوب وقتی که مچ پام رگ به رگ شد
[ترجمه گوگل]همسایه من یک سامارایی خوب بود وقتی که مچ پام را گرفتم

پیشنهاد کاربران

سامورایی

Parable of "Good Samaritan"
تمثیل "سامری نیکوکار" که در انجیل آمده. حضرت مسیح با این تمثیل مفهوم همنوع را بیان کرده است.


کلمات دیگر: