کلمه جو
صفحه اصلی

rationality


معنی : عقلانیت، معقولیت
معانی دیگر : خردپذیری، خردمندی، بخردی

انگلیسی به فارسی

عقلانیت


عقلانیت، معقولیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being rational; clarity of thinking.
مشابه: coherence, mind, reason, right

(2) تعریف: sensibleness or reasonableness.
مشابه: right

- the rationality of wearing seat belts
[ترجمه ترگمان] عقلانیت کمربند ایمنی
[ترجمه گوگل] عقلانیت پوشیدن کمربندها

(3) تعریف: mental balance; sanity.
مشابه: mind, reason, right

• quality of being intelligent, sensibleness

مترادف و متضاد

عقلانیت (اسم)
rationality

معقولیت (اسم)
rationality, reasonableness

جملات نمونه

1. When the final vote came, rationality took over.
[ترجمه ترگمان]وقتی رای نهایی رسید، عقلانیت به پایان رسید
[ترجمه گوگل]وقتی رای نهایی رسید، عقلانیت به پایان رسید

2. We live in an era of rationality.
[ترجمه ترگمان]ما در عصر عقلانیت زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در دوران عقلانیت زندگی می کنیم

3. False notions of rationality have been imputed to the Modern Movement in architecture, stressing economic and technological imperatives.
[ترجمه ترگمان]تصورات غلط درباره عقلانیت از جنبش مدرن در معماری، تاکید بر نیازهای اقتصادی و تکنولوژیکی ناشی شده است
[ترجمه گوگل]مفاهیم نادرست عقلانیت به جنبش مدرن معماری محکوم شده اند و بر ضرورت های اقتصادی و تکنولوژیکی تأکید دارند

4. Functional as opposed to philosophical rationality is experienced by men and women in work, by government and through bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]عملکردی که با عقلانیت فلسفی مخالف است توسط مردان و زنان در کار، توسط دولت و از طریق بوروکراسی، تجربه می شود
[ترجمه گوگل]کارکردی که نسبت به عقلانیت فلسفی مخالف است، توسط مردان و زنان در کار، توسط دولت و از طریق بوروکراسی تجربه می شود

5. At the centre of this emergent mode of rationality was the negotiation of long-term employment tenure in the immediate post-war years.
[ترجمه ترگمان]در مرکز این حالت نوظهور عقلانیت، مذاکره دوره تصدی بلند مدت در سال های بعد از جنگ بود
[ترجمه گوگل]در مرکز این حالت فزاینده عقلانیت، مذاکره در مورد دوره های طولانی مدت استخدام در سال های پس از جنگ بود

6. It imposed the rule of rationality in exactly that place most likely to resist it.
[ترجمه ترگمان]این قانون، قانون عقلانیت را دقیقا در همان جایی که احتمال داشت در برابر آن مقاومت کند تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]این قاعده عقلانیت را دقیقا در آن محل قرار داد که به احتمال زیاد در برابر آن مقاومت می کند

7. Critical rationality could not be a property of individuals; it was a product of a certain set of social relations.
[ترجمه ترگمان]عقلانیت انتقادی نمی توانست یک ویژگی از افراد باشد؛ بلکه محصول یک مجموعه خاص از روابط اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]عقلانیت انتقادی نمیتواند مالکیت افراد باشد؛ این یک محصول مجموعه ای از روابط اجتماعی بود

8. Rationality According to classical criminology we mostly behave in a rational manner.
[ترجمه ترگمان]Rationality با توجه به جرم شناسی کلاسیک ما اغلب با یک روش منطقی رفتار می کنیم
[ترجمه گوگل]عقلانیت با توجه به جرم شناسی کلاسیک، ما عمدتا به روش عقلانی رفتار می کنیم

9. There seems no particular reason to ascribe economic rationality to one group and not the other.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هیچ دلیل خاصی برای نسبت دادن عقلانیت اقتصادی به یک گروه و نه به دیگری وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی برای عقلانیت اقتصادی برای یک گروه وجود ندارد و نه دیگر

10. The rationality of faith goes hand in hand with the mystery of faith.
[ترجمه ترگمان]عقلانیت ایمان به دست راز ایمان دست می یابد
[ترجمه گوگل]عقلانیت ایمان همراه با رمز و راز ایمان است

11. In short, rationality is a condition of the full realization of the meaning of higher education.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، عقلانیت یک شرط از درک کامل معنای آموزش عالی است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، عقلانیت شرایطی است برای تحقق کامل معنای آموزش عالی

12. On the analysis offered here, rationality is partly a matter of engaging in a dialogue with others in an appropriate way.
[ترجمه ترگمان]در تحلیل ارایه شده در اینجا، عقلانیت تا حدودی موضوع درگیر شدن در گفتگو با دیگران به شیوه ای مناسب است
[ترجمه گوگل]در تجزیه و تحلیل ارائه شده در اینجا، عقلانیت بخشی از مشارکت در گفتگو با دیگران به شیوه ای مناسب است

13. Bounded rationality is a weak form of rationality.
[ترجمه ترگمان]عقلانیت محدود یک شکل ضعیف از عقلانیت است
[ترجمه گوگل]عقلانیت محدود یک فرم ضعیف عقلانیت است

14. He stresses the rationality and efficiency of network recruitment for both employers and prospective employees.
[ترجمه ترگمان]او بر عقلانیت و کارایی کارمند یابی شبکه برای کارفرمایان و کارمندان آتی تاکید می کند
[ترجمه گوگل]او بر عقلانیت و کارآیی جذب شبکه برای هر دو کارفرمای و کارکنان آینده آگاه استوار است

پیشنهاد کاربران

گویایی

تدبیرگرانانه - مدبرانه - مبتنی بر تدبیر و تعقل - تدبیرگری - اصل تدبیرگری در تصمیمات

خرد پذیری ( روانشناسی )


کلمات دیگر: