کلمه جو
صفحه اصلی

rankle


معنی : چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن
معانی دیگر : دل چرکین شدن یا کردن، رنجاندن، رنجیدن، (دراصل) چرک کردن، متورم و سرخ کردن یاشدن، رنج دادن، عذاب دادن

انگلیسی به فارسی

چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گدازبودن، جانسوزبودن، عذاب دادن


دست و پا زدن، چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rankles, rankling, rankled
• : تعریف: to cause continual bother or resentment.
مشابه: annoy

- The argument still rankles, though it happened last month.
[ترجمه ترگمان] بحث همچنان ادامه داشت، هرچند که ماه پیش اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل] این استدلال هنوز ادامه دارد، هر چند ماه گذشته رخ داد
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: ranklingly (adv.)
• : تعریف: to irritate; annoy.
مشابه: gall, needle, nettle, rasp

- She rankled me with her absurd questions.
[ترجمه ترگمان] او مرا با پرسش های پوچ خود عذاب می داد
[ترجمه گوگل] او سوالات پوچ خود را به من ارزانی کرد

• cause constant anger, persistently annoy or irritate
if something rankles, it makes you feel angry or bitter.

مترادف و متضاد

چرک نشستن (فعل)
putrefy, suppurate, rankle

چرک جمع کردن (فعل)
rankle

جانگداز بودن (فعل)
rankle

جانسوز بودن (فعل)
rankle

annoy, irritate


Synonyms: aggravate, anger, bother, chafe, embitter, exasperate, fester, fret, gall, get one’s goat, harass, hurt, inflame, irk, mortify, nettle, obsess, pain, pester, plague, rile, torment, vex


Antonyms: delight, make happy, please


جملات نمونه

1. The insult rankled in his mind.
[ترجمه ترگمان]این توهین بزرگی بود که او را عذاب می داد
[ترجمه گوگل]توهین به ذهنش رسید

2. The boil on my right arm rankled whenever I wrote.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که نوشتم، سوزش بازوی راستم را عذاب می داد
[ترجمه گوگل]هر جایی که من نوشتم، جوش روی دست من راست شد

3. The insult still rankled in his mind.
[ترجمه ترگمان]این توهین هنوز در ذهنش بود
[ترجمه گوگل]این توهین هنوز در ذهن او مطرح شده است

4. The only thing that rankles me is what she says about Ireland.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به من ربط داره اینه که اون در مورد ایرلند چی میگه
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که به من ربط دارد این است که او درباره ایرلند می گوید

5. His decision to sell the land still rankled with her.
[ترجمه ترگمان]تصمیم او برای فروش زمین هنوز با او عذاب آور بود
[ترجمه گوگل]تصمیم وی برای فروش زمین هنوز با او است

6. The injustices they did me rankled me for a long while.
[ترجمه ترگمان]The برای مدتی طولانی مرا عذاب می دادند
[ترجمه گوگل]بی عدالتی هایی که من انجام دادم، مدت هاست من را دوست داشتم

7. What really rankles is the loss of the idea that these bodies are broadly representative of the communities they serve.
[ترجمه ترگمان]آنچه واقعا rankles از دست دادن این ایده است که این ارگان ها به طور گسترده نماینده جوامعی هستند که خدمت می کنند
[ترجمه گوگل]آنچه که واقعا مورد توجه قرار می گیرد، از دست دادن ایده است که این سازمان ها به طور گسترده ای نمایندگی از جوامعی که در آن خدمت می کنند

8. His comments still rankled.
[ترجمه ترگمان]نظرات او هنوز عذاب اور بود
[ترجمه گوگل]نظرات او هنوز رتبهدهی نشده است

9. Her comments still rankled.
[ترجمه ترگمان]comments هنوز عذاب اور بود
[ترجمه گوگل]نظراتش هنوز رتبهدهی نشده است

10. But the question still rankles: Can a participating Olympic athlete be openly gay today?
[ترجمه ترگمان]اما سوال همچنان ادامه دارد: آیا یک ورزش کار شرکت کننده در المپیک امروز می تواند به طور آشکار خوشحال باشد؟
[ترجمه گوگل]اما سوال همچنان می تواند یک ورزشکار المپیک شرکت کننده در حال حاضر به طور آشکار همجنسگرا باشد؟

11. It rankled him to be coerced into this game.
[ترجمه ترگمان]این کار او را عذاب می داد که به این بازی وادارش کند
[ترجمه گوگل]او را به سمت این بازی تحمیل کرد

12. Although such incidents rankled, the cutter crews' sense of humour soon surfaced to erase the bad memories.
[ترجمه ترگمان]اگر چه چنین حوادثی عذاب اور بود، کارکنان نیشکر چین به زودی برای پاک کردن خاطرات بد به هوش آمدند
[ترجمه گوگل]اگر چه چنین حوادثی به وقوع پیوسته است، احساس خلق و خوی خدمه برقی به زودی ظاهر می شود تا خاطرات بد را پاک کند

13. Vice President Joe Biden says that while US statements about human rights may, as he put it, "rankle" some in China, it is an issue that still needs to be discussed.
[ترجمه ترگمان]جو بایدن، معاون رئیس جمهور، می گوید در حالی که اظهارات آمریکا در مورد حقوق بشر ممکن است، همانگونه که او بیان کرد، \"rankle\" برخی در چین، مساله ای است که هنوز باید مورد بحث قرار گیرد
[ترجمه گوگل]جو بایدن، معاون رئیس جمهور، می گوید که در حالی که اظهارات ایالات متحده در مورد حقوق بشر، همانطور که او می گوید، برخی از افراد را در چین می پذیرد، این موضوع هنوز مورد بحث قرار گرفته است

14. The costs continued to rankle with those who thought manned space flight a waste of money, and three decades spent stuck in low-Earth orbit never stopped frustrating those who wanted to go farther.
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها به rankle با کسانی که فکر می کردند پرواز فضایی را هدر می دهند ادامه پیدا می کند و سه دهه است که در مدار پایین زمین گیر افتاده اند و هرگز از ناامید کردن کسانی که می خواهند جلوتر بروند ناامید نمی شوند
[ترجمه گوگل]هزینه ها همچنان با افرادی که فکر می کردند پرواز فضایی پروازی را از بین برده اند، ادامه داشت و سه دهه که در مدار پایین زمین سپری شده بود، هرگز متوقف نشد، آنهایی را که می خواستند دورتر بروند

Their indifference rankled him.

بی‌اعتنایی آنان او را دل چرکین کرد.


پیشنهاد کاربران

عصبانی کردن یا خون کسی را به جوش آوردن

احساسات را جریحه دار کردن


کلمات دیگر: