کلمه جو
صفحه اصلی

schematic


معنی : قیاسی، نموداری، الگو وار
معانی دیگر : وابسته به برنامه ی زمان بندی شده، برنامه ای، ترسیمه ای

انگلیسی به فارسی

قیاسی، نموداری


الگو وار، طرح کلی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or formed like an outline or diagram.

- The information is displayed in a schematic form that lays everything out clearly.
[ترجمه ترگمان] اطلاعات به شکل نموداری به نمایش گذاشته می شود که همه چیز را به وضوح مشخص می کند
[ترجمه گوگل] اطلاعات در شکل اساسی نمایش داده می شود که همه چیز را به روشنی بیان می کند
اسم ( noun )
مشتقات: schematically (adv.)
• : تعریف: a diagram or chart, esp. of an electrical or mechanical layout.

• diagrammatic, pertaining to a plan or diagram
a schematic representation is a drawing or diagram showing how something works in a simplified way; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] طرح کلی ؛الگووار
[برق و الکترونیک] طرح واره، شماتیک
[نساجی] ترسیمی
[ریاضیات] الگووار، خلاصه، طرح، طرحواره، ترسیمی
[آمار] شمایی

مترادف و متضاد

قیاسی (صفت)
inductive, categorical, analogical, syllogistic, comparative, schematic, categoric

نموداری (صفت)
schematic

الگو وار (صفت)
schematic

diagrammatic


Synonyms: delineative, graphic, illustrative, representational, simplified, symbolic


جملات نمونه

1. The play has a very schematic plot.
[ترجمه ترگمان]نمایش یک نقشه نموداری کلی دارد
[ترجمه گوگل]بازی یک طرح بسیار برنامه ریزی شده است

2. This is represented in the schematic diagram below.
[ترجمه ترگمان]این در نمودار شماتیک زیر نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]این در نمودار طرح کلی زیر نشان داده شده است

3. It is a schematic diagram of the manufacturing process at that level of detail for a simple capacitor.
[ترجمه ترگمان]این یک نمودار شماتیک از فرآیند تولید در آن سطح از جزئیات برای یک خازن ساده است
[ترجمه گوگل]این نمودار مدارکی از فرایند تولید در آن سطح جزئیات برای یک خازن ساده است

4. Thus systemic and schematic knowledge develop concurrently, each supportive of the other.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دانش سیستماتیک و فراگیر به صورت همزمان رشد می کنند و هر کدام حامی دیگری هستند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب دانش سیستماتیک و یکپارچه توسعه همزمان، هر یک از طرفداران دیگر

5. Figure Schematic diagram of the gene 62 promoter region.
[ترجمه ترگمان]شکل شماتیک این ژن ها ناحیه پروموتور ۶۲
[ترجمه گوگل]شکل نمودار مختصات ژن 62 پروموتور منطقه

6. They eschewed grand schemes of schematic explanation, preferring empirical explorations of the particular, with close attention to analyzing function.
[ترجمه ترگمان]آن ها از طرح های بزرگ توضیح کلی اجتناب می کردند و کشفیات تجربی را به خصوص با توجه کامل به تجزیه و تحلیل عملکرد ترجیح می دادند
[ترجمه گوگل]آنها از طرح های بزرگی از توضیحات اساسی جلوگیری کردند، اکتشافات تجربی خاص را ترجیح می دادند، با توجه دقیق به تجزیه و تحلیل عملکرد

7. A schematic version of this relatively simple circuit is shown in Figure
[ترجمه ترگمان]یک شکل کلی از این مدار نسبتا ساده در شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]یک نسخه اساسی از این مدار نسبتا ساده در شکل نشان داده شده است

8. The degree of formality ranged from elaborate and schematic written documents to a simple mental rehearsal of what would happen next.
[ترجمه ترگمان]درجه تشریفات از اسناد مفصل و schematic تا یک تمرین ذهنی ساده از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، قرار داشت
[ترجمه گوگل]درجه رسمی از اسناد نوشته شده به صورت دقیق و اساسی به یک تمرین ذهنی ساده از آنچه که بعدا اتفاق می افتد، متغیر بود

9. Schematic representations of the fusion proteins and reporter gene that were used.
[ترجمه ترگمان]نمایش شماتیک پروتیین ها و ژن reporter که مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تظاهرات شبیه پروتئین فیوژن و ژن گزارشگر مورد استفاده قرار گرفت

10. Schematic diagram of the gene 62 promoter region.
[ترجمه ترگمان]نمای شماتیک از ناحیه پروموتور ۶۲
[ترجمه گوگل]نمودار مختصات ژن 62 پروموتور منطقه

11. These were expressed in schematic diagrams showing the relationship between building development and open land.
[ترجمه ترگمان]این ها در نمودار شماتیک نشان داده شدند که رابطه بین توسعه ساختمان و زمین باز را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اینها در نمودارهای طرح ریزی شده نشان دادند که رابطه بین توسعه ساختمان و زمین باز است

12. The schematic drawings are used as the basis for bidding.
[ترجمه ترگمان]طرح های نموداری به عنوان اساس مناقصه استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]نقشه های طرح بندی به عنوان مبنای پیشنهاد قیمت گذاری استفاده می شود

13. A schematic diagram of the method is shown in figure
[ترجمه ترگمان]دیاگرام شماتیک این روش در شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]نمودار مختصری از روش در شکل نشان داده شده است

14. His business card had a small schematic map on the back.
[ترجمه ترگمان]کارت ویزیت او نقشه کوچکی روی پشتش داشت
[ترجمه گوگل]کارت کسب و کار خود را یک نقشه کوچک نقشه بر روی پشت بود

پیشنهاد کاربران

شماتیک

نمایی ، نمایه ای ، نمایشی ، الگویی

طرح کلی. الگو واری

schema: شِما
schematic: شِماتیک

نمایه وار - ترسیم وار

As a noun :

a schematic diagram

( نما، شما
دیاگرامِ، طرحِ، جدولِ، نمودارِ، نقشه ) نموداری/ الگو وار / نمایشی


Mr. Chekov, please put a schematic of Sigma Dracoins on the screen.

Star Trek TOS

نمونه


کلمات دیگر: