کلمه جو
صفحه اصلی

scheming


معنی : تمهید، طرح ریزی، فریبنده
معانی دیگر : حقه باز، اهل دوز و کلک، متقلب، دسیسه پرور

انگلیسی به فارسی

طرح ریزی، تمهید


طرح ریزی، تمهید، فریبنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: schemingly (adv.)
• : تعریف: tending to plan sneaky or clever actions, esp. for one's own advantage.
مترادف: calculating, designing, machinating, sneaky, underhanded
متضاد: guileless, honest, ingenuous
مشابه: artful, crafty, cunning, finagling, guileful, slick, sly, wily

مترادف و متضاد

تمهید (اسم)
arrangement, intrigue, preparation, scheming, scheme, contrivance, prolusion

طرح ریزی (اسم)
skeleton, sketching, scheming, planning, projecting

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

deceitful, sly


Synonyms: artful, calculating, conniving, crafty, cunning, designing, duplicitous, foxy, slippery, tricky, underhand, wily


Antonyms: aboveboard, honest, open


جملات نمونه

1. a scheming man
مرد حقه باز

2. his enemies were scheming his expulsion
دشمنانش برای اخراج او نقشه می چیدند.

3. The enemies are scheming her downfall.
[ترجمه ترگمان]دشمنان دارند downfall را طرح ریزی می کنند
[ترجمه گوگل]دشمنان سقوط او را رد می کنند

4. His colleagues, meanwhile, were busily scheming to get rid of him.
[ترجمه ترگمان]در این میان همکارانش به تلاش مشغول بودند تا از شر او خلاص شوند
[ترجمه گوگل]در عین حال، همکاران او به طور جدی به دنبال خلاص شدن از او بودند

5. He became aware that people were scheming against him and called an emergency meeting.
[ترجمه ترگمان]او آگاه شد که مردم با او توطئه کرده اند و یک جلسه اضطراری اعلام کرده اند
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که مردم علیه او نقشه می زنند و به یک جلسه اضطراری دعوت می شوند

6. They are scheming to get her elected as leader.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند او را به عنوان رهبر انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند او را به عنوان رهبر انتخاب کنند

7. Her enemies are scheming her downfall.
[ترجمه ترگمان]دشمنان او دارند downfall را طرح ریزی می کنند
[ترجمه گوگل]دشمنانش سقوط او را درک می کنند

8. The bride'sfamily were scheming to prevent a wedding.
[ترجمه ترگمان]عروس sfamily در حال برنامه ریزی برای جلوگیری از عروسی بود
[ترجمه گوگل]خانواده عروس برای جلوگیری از عروسی برنامه ریزی کردند

9. They claimed that their opponents were scheming against them.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا کردند که مخالفان آن ها با آن ها توطئه کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا کردند که مخالفانشان علیه آنها چانه زنی می کنند

10. She was, said the judge, a ruthless and scheming manipulator.
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت: خودش بود، مردی سنگدل و حقه بازی بود
[ترجمه گوگل]او، قاضی، یک دستیار بی رحمانه و شایسته گفت

11. She's nothing but a lying, scheming little monster!
[ترجمه ترگمان]او فقط یک هیولا دروغ گو است، یک هیولای کوچک!
[ترجمه گوگل]او چیزی جز دروغگوئی، هیولا کوچک نیست

12. She seemed to feel that we were all scheming against her.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید احساس می کند که همه ما داریم علیه او توطئه می کنیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید احساس می کرد که همه ما علیه او بودیم

13. It is clear that they are scheming against each other.
[ترجمه ترگمان]واضح است که آن ها با یکدیگر توطئه کرده اند
[ترجمه گوگل]واضح است که آنها علیه یکدیگر هستند

14. Her enemies were scheming her downfall.
[ترجمه ترگمان]دشمنانش قصد سقوط او را داشتند
[ترجمه گوگل]دشمنانش سقوط او را رد کردند

15. Everyone's always scheming and plotting.
[ترجمه ترگمان]همه همیشه نقشه می کشند و نقشه می کشند
[ترجمه گوگل]هر کس همیشه طرح و چیدمان دارد

پیشنهاد کاربران

دساس، حیله گر، مکار
someone who is always doing sneaky things to make things happen. It has the quality of secret planning and you hide
your true intentions because it will help you get what you want.
Those men mixed up with a man and his scheming wife

نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک


کلمات دیگر: