کلمه جو
صفحه اصلی

salient


معنی : چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز
معانی دیگر : جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان، رو به بیرون، بزبان شوخی جست وخیز کننده

انگلیسی به فارسی

برجسته، چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز


برجسته، نمایان، رو به بیرون، (به‌زبان شوخی) جست و خیز کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: extremely noticeable or prominent; conspicuous; important.
مترادف: conspicuous, important, noticeable, outstanding, prominent, pronounced, significant
متضاد: minor
مشابه: big, egregious, evident, flagrant, glaring, manifest, marked, meaningful, noteworthy, obvious, palpable, primary, striking

- Using all capital letters will make the important words more salient.
[ترجمه ترگمان] استفاده از همه حروف بزرگ، کلمات مهم را برجسته تر می کند
[ترجمه گوگل] با استفاده از تمام حروف بزرگ کلمات مهم را برجسته تر خواهد کرد
- I remember the salient points of the discussion but not all the details.
[ترجمه ترگمان] من نکات برجسته بحث را به یاد دارم اما همه جزئیات را نه
[ترجمه گوگل] من به نکات برجسته بحث، اما نه تمام جزئیات را به یاد می آورم

(2) تعریف: projecting or protruding outward.
مترادف: projecting, prominent, protrudent, protrusive, protuberant
مشابه: bulgy, convex, eminent

- a salient line
[ترجمه ترگمان] خط برجسته
[ترجمه گوگل] یک خط برجسته
اسم ( noun )
مشتقات: saliently (adv.)
(1) تعریف: an angle or part that projects or protrudes.
مترادف: bulge, jut, projection, prominence, protrusion, salience

(2) تعریف: the section of a battle line that projects toward the enemy.

• angle that points outward; narrow piece of land that projects outward from the surrounding surface (geology)
prominent, conspicuous; bulging outward, protruding; remarkable, noticeable
the salient points or facts of a situation are the most important and relevant ones; a formal word.
a salient is a narrow area of land where an army has pushed its front line forward into enemy territory.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] برجسته، چشمگیر
[زمین شناسی] برجستگی ساختمانی، برآمدگی در یک ناحیه چین خورده - - در زمین ریخت شناسی؛ بیرون زدگی یا برجستگی به سمت بالا یا خارج. مثلاً یک نقطه سالینیت نقطه ای است که توسط بیرون زدگی رو به خارج مشهود از ساحل تشکیل می شود. عارضه ای که از محیط خود، به سمت خارج یا بالا بیرون زده و گسترش می یابد. مثلاً دماغه یا خاکپوز در امتداد خط ساحلی یا یک آب شکن از یال کوه.متضاد: تداخل، درون رونده. - - در چین خوردگی؛ ناحیه ای که در آن، اثرات محوری چین ها به سمت لبه خارجی کمربند چین خورده، محدب هستند.متضاد: پس روی (چین خوردگی). -
[ریاضیات] برجسته، تیز

مترادف و متضاد

چشمگیر (صفت)
salient

بیرون زده (صفت)
salient

در حال جست و خیز (صفت)
salient

noticeable, important


Synonyms: arresting, arrestive, conspicuous, famous, impressive, intrusive, jutting, marked, moving, notable, obtrusive, obvious, outstanding, pertinent, projecting, prominent, pronounced, protruding, remarkable, signal, significant, striking, weighty


Antonyms: inconspicuous, unimportant, unnoticeable


جملات نمونه

salient angle

زاویه‌ی محدب


a salient fish

ماهی جهنده


a salient spring

چشمه‌ی جوشنده


Her nose was salient and pointed.

بینی او برآمده و نوکدار بود.


some of the salient features of her speech

برخی از نکات برجسته‌ی نطق او


There are salients all along the front.

در تمام طول جبهه خطوط نفوذی قرار دارد.


salient point

نقطه‌ی تیز


1. salient angle
زاویه ی محدب

2. salient point
نقطه ی تیز

3. a salient animal
جانور جهنده

4. a salient fish
ماهی جهنده

5. a salient spring
چشمه ی جوشنده

6. her nose was salient and pointed
بینی او برآمده و نوک دار بود.

7. some of the salient features of her speech
برخی از نکات برجسته ی نطق او

8. She pointed out all the salient features of the building.
[ترجمه ترگمان]او به تمام ویژگی های برجسته ساختمان اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او همه ویژگی های برجسته ساختمان را ذکر کرد

9. The article presented the salient facts of the dispute clearly and concisely.
[ترجمه ترگمان]این مقاله حقایق برجسته این اختلاف را به وضوح و اختصار بیان کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله به وضوح و به طور خلاصه، حقایق برجسته اختلاف را ارائه می دهد

10. She pointed out the salient features of the new design.
[ترجمه ترگمان]او به ویژگی های برجسته طرح جدید اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او اشاره به ویژگی های برجسته طراحی جدید

11. In looking at an Adams photograph, the salient effect is of sharp and even surreal contrast.
[ترجمه ترگمان]در نگاه کردن به یک عکس آدامز، اثر برجسته از کنتراست تیز و حتی غیر واقعی است
[ترجمه گوگل]در نگاه کردن به یک عکس آدامز، اثر برجسته از کنتراست تیز و حتی سورئال است

12. He summarized the salient points.
[ترجمه ترگمان]او نکات برجسته را خلاصه کرد
[ترجمه گوگل]او نکات برجسته را خلاصه کرد

13. In the course of the assessment panel, several salient points were made.
[ترجمه ترگمان]در دوره ارزیابی، چندین نقطه برجسته ساخته شد
[ترجمه گوگل]در طول پانل ارزیابی، چندین نقطه برجسته ایجاد شد

14. The box below contains a list of salient points to check against your own company's report and accounts.
[ترجمه ترگمان]جعبه زیر لیستی از نکات برجسته برای بررسی در برابر گزارش و حساب های شرکت تان را شامل می شود
[ترجمه گوگل]جعبه زیر لیستی از نکات برجسته را برای بررسی حساب و گزارش شرکت شما ارائه می دهد

15. The salient points were as follows.
[ترجمه ترگمان]نکات برجسته به شرح زیر هستند
[ترجمه گوگل]نکات برجسته به شرح زیر است:

16. Tony Greenbank told Paul Ross of its most salient features and Paul worked out its locality.
[ترجمه ترگمان](تونی Greenbank)به پایول راس از مهم ترین ویژگی های آن گفت و پاول در محل خود کار می کرد
[ترجمه گوگل]تونی گرین بانک Paul Ross را از ویژگی های برجسته اش بیشتر به پا کرد و پل این منطقه را توسعه داد

17. The salient causal processes in the creation of this deferential coalfield culture are the subject of considerable debate.
[ترجمه ترگمان]فرآیندهای علی برجسته در ایجاد این فرهنگ محترمانه، موضوع بحث های قابل توجهی هستند
[ترجمه گوگل]فرآیندهای علمی برجسته در ایجاد این نواحی فرهنگی محرک موضوع بحث قابل توجهی است

18. He took me around our new offices, pointing out all the salient features.
[ترجمه ترگمان]او مرا در دفتر جدید ما گرفت و تمام خصوصیات برجسته آن را نشان داد
[ترجمه گوگل]او مرا در اطراف دفاتر جدید من گذاشت و همه ی ویژگی های برجسته ای را ذکر کرد

a salient animal

جانور جهنده


پیشنهاد کاربران

قابل توجه

در زمین شناسی = رخنمون یا بیرون زدگی

مهندسی برق = برجسته
Salient Pole یعنی قطب برجسته


مهم ، با اهمیت

بارز . آشکارا. نمایان. با توجه به جمله معنی میخواد موقوف المعانی است

چشمگیر
برجسته

بارز مهم چشمگیر


کلمات دیگر: