کلمه جو
صفحه اصلی

talker


معنی : سخنگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره
معانی دیگر : ادم ناطق، ناطق، سخنگو

انگلیسی به فارسی

آدم ناطق، ناطق، سخنگو


گفتگو، گوینده، حرف مفت زن، ناطق، ادم ناطق، اهل محاوره، سخنگو


انگلیسی به انگلیسی

• one who talks, one who is a good conversationalist; talkative person, loquacious person, chatty person

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] گوینده

مترادف و متضاد

سخنگو (اسم)
announcer, speaker, broadcaster, narrator, talker, spokesman, newsreader, newscaster, mouthpiece, elocutionist, spieler, newsperson, prolocutor, talking head

گوینده (اسم)
announcer, speaker, teller, broadcaster, narrator, talker

حرف مفت زن (اسم)
talker, prattler, blabber

ناطق (اسم)
speaker, talker, orator

ادم ناطق (اسم)
talker

اهل محاوره (اسم)
talker

جملات نمونه

1. he is a fast talker
او زبان چرب و نرمی دارد.

2. A great talker is a great liar.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو خیلی دروغ گو است
[ترجمه گوگل]یک سخنران بزرگ یک دروغ بزرگ است

3. That fellow is a great talker.
[ترجمه ترگمان]این مرد خیلی وراجی می کند
[ترجمه گوگل]این همکار یک سخنران بزرگ است

4. He's more a talker than a doer .
[ترجمه ترگمان]بیشتر از یک نفر حرف می زند
[ترجمه گوگل]او سخنگوی تر از یک عملگر است

5. Dole is a doer, not a talker.
[ترجمه ترگمان]! دول - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]دول یک سازنده است، نه سخنگوی

6. She's a great talker, isn't she?
[ترجمه ترگمان]آدم پرحرفی است، این طور نیست؟
[ترجمه گوگل]او یک سخنگوی بزرگ است، آیا او نیست؟

7. Anthony's a great talker - sometimes you just can't get a word in.
[ترجمه ترگمان]آنتونی s است - بعضی وقت ها هم نمی توانید یک کلمه حرف بزنید
[ترجمه گوگل]آنتونی یک سخنگوی بزرگ است - گاهی اوقات شما فقط نمیتوانید یک کلمه را بیابید

8. I'm afraid he's more of a talker than a doer, which is why he never finishes anything.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه بیشتر از یک نفر حرف می زند، که به همین دلیل است که او هیچ وقت کاری را تمام نمی کند
[ترجمه گوگل]من می ترسم او بیشتر از یک سخنگو از یک خواننده است، به همین دلیل او هرگز چیزی را فراموش نمی کند

9. What a talker your mum is - I couldn't get off the phone!
[ترجمه ترگمان]از پشت تلفن با صدای بلند گفتم: - من نمی تونم از پشت تلفن بلند شم
[ترجمه گوگل]چه سخنران مادر شما است - من نمی توانم از تلفن خارج شوید!

10. He's a smooth talker.
[ترجمه ترگمان]آدم پرحرفی است
[ترجمه گوگل]او گفتگو صاف است

11. A good talker is not necessarily a sincere man. A religious believer is not necessarily a moral person. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]سخنگویی خوب لزوما یک مرد صادق نیست مومن مذهبی لزوما یک فرد اخلاقی نیست دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]سخنران خوب لزوما یک مرد صادق نیست مؤمن مذهبی لزوما یک فرد اخلاقی نیست دکتر T P Chia

12. Big talker and longtime Tucsonan Martin Rivera will conduct a free workshop for those interested in the time-honored art of storytelling.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی بزرگ و Tucsonan مارتین ریورا یک کارگاه رایگان برای کسانی برگزار می کند که به هنر داستان سرایی در زمان علاقه مند هستند
[ترجمه گوگل]سخنران بزرگ و قدیمی Tucsonan مارتین Rivera یک کارگاه رایگان برای کسانی که علاقمند به هنر افتخار داستان سرایی هستند برگزار خواهد کرد

13. He is not much of a talker; a longish sentence for him is um, his standard reply to most questions.
[ترجمه ترگمان]زیاد حرف نمی زند، یک جمله longish که برای او حکم می کند، این جواب standard است
[ترجمه گوگل]او خیلی از سخنگو نیست یک حکم طولانی برای او، پاسخ استاندارد او به اکثر سوالات است

14. I was a talker, too, although not to that degree, but a definite, moderate talker.
[ترجمه ترگمان]من هم زیاد حرف می زدم، هرچند نه به این درجه، بلکه خیلی هم حرف می زد
[ترجمه گوگل]من هم گفتگو بود، اگرچه نه به آن درجه، بلکه گفتگوی قطعی و معتدل

پیشنهاد کاربران

بگو بخند
اهل صحبت


A be sweet talker

یه چاپلوسی شیرین.

چاپلوس

البته سخنرانه، ولی بسته به محتوای داستان و تصاویر و. . . می خوره چاپلوس باشه
چون یه نفر دیگه از این قضیه رنج میبرد که آن شخص شیرین زبانی میکرد


کلمات دیگر: