کلمه جو
صفحه اصلی

calk


معنی : مسدود کردن، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب مجروح شدن
معانی دیگر : رجوع شود به: caulk، (نعل اسب و الاغ و غیره) لبه ی برگشته ی دو سر نعل (برای جلوگیری از لیز خوردن)، نعل میخک دار (که به تخت کفش می کوبند)، (نعل) لبه دار یا قلابه دار کردن، (کفش) صفحه ی فلزی کوبیدن بر، caulk : بتونه کاری کردن، vt :سرخوردن روی ی، محاسبه کردن، چرت زدن
calk(ins)
ورزش : برامدگى زیر نعل اسب

انگلیسی به فارسی

( caulker ، calker ، caulk =) بتونه‌کاری کردن،زیرپوش‌سازی کردن، مسدود کردن، نعل زدن، (. vt ):سرخوردن روی یخ، با نعل یا لگد اسب مجروح شدن، کپیه کردن، محاسبه کردن، چرت زدن


کالک، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، مسدود کردن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب مجروح شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: calks, calking, calked
• : تعریف: variant of caulk.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a part projecting from the bottom of a horseshoe to prevent slipping on smooth surfaces.

(2) تعریف: a similar projection on a person's shoe.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: calks, calking, calked
(1) تعریف: to equip with calks.

(2) تعریف: of a horse, to cut (itself) with a calk.

• part on a horseshoe that prevents slipping
put on calks (part on a horseshoe that prevents slipping)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کوبش - درزگیری
[آب و خاک] درزگیری آب بندی کردن

مترادف و متضاد

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

بتونه گیری کردن (فعل)
caulk, calk

زیرپوش سازی کردن (فعل)
caulk, calk

درز گرفتن (فعل)
caulk, chink, calk, seam, sew up

اب بندی کردن (فعل)
caulk, calk

نعل زدن (فعل)
caulk, calk

کپیه کردن (فعل)
imitate, copy, calk

بتونه کاری کردن (فعل)
prime, seal, caulk, calk, putty

شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن (فعل)
caulk, calk

با نعل یا لگد اسب مجروح شدن (فعل)
calk

پیشنهاد کاربران

calk یا caulk که در امریکن "کاک" و در بریتیش "کُک"
تلفظ میشه.
و معنیش به فارسی یعنی کوک زدن یا درز گیری کردن.


کلمات دیگر: