کلمه جو
صفحه اصلی

jet


معنی : جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهانه، دهنه، پرتاب، فوران، فواره، مرمری، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، فواره زدن، بیرون ریختن، پراندن
معانی دیگر : فوران کردن، بر فشاندن، بر جوشیدن، برون جهیدن، (خارج شدن با فشار آب یا گاز یا هوا یا آتش از دهانه ی باریک) برون جستن، جست کردن، با هواپیمای جت رفتن، فشانش، فشش، برجوشش، برون جهش، هواپیمای جت (اسم کامل: jet airplane)، پرا، وابسته به جت، دارای جت، (اتومبیل) ژیگلور، سوخت پاش، شیپوره، ناوک، پرانگر، فشانه، شبق، بیرون ریختن با فشار

انگلیسی به فارسی

جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، مرمری، فوران،فواره، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن (با فشار)،پرتاب، پراندن، فواره زدن، دهانه


جت، فواره، فوران، دهانه، پرتاب، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن، پراندن، فواره زدن، مرمری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stream of fluid or gas shooting from an opening, usu. with great pressure.
مترادف: spout, spurt
مشابه: flow, gush, squirt, stream

(2) تعریف: an airplane powered by engines discharging a backward flow of heated gases to create forward propulsion.
مشابه: jetliner, ramjet, turbojet
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jets, jetting, jetted
(1) تعریف: to spurt in a stream; shoot forth.
مترادف: shoot, spout, spurt
مشابه: belch, gush, squirt, stream

(2) تعریف: to travel in a jet airplane.
مترادف: fly
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to spout (something) forth.
مترادف: spout, spurt
مشابه: gush, shoot, squirt
اسم ( noun )
(1) تعریف: a dense black coal capable of being highly polished, used for jewelry.
مشابه: coal

(2) تعریف: a deep shiny black color.
مترادف: black, ebony, onyx
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of jet.

(2) تعریف: of or pertaining to the color jet.
مترادف: black, ebony, jet-black, jetty
مشابه: inky, pitch-black, raven, sable, sooty

• stream of liquid or gas forced out of an opening; spout; jet plane, aircraft powered by jet propulsion; black coal which can be polished (used for jewelry, etc.); deep black color
travel or convey by jet plane; travel by means of jet propulsion; gush out in a stream, flow out forcefully; move fast, travel quickly
a jet is an aeroplane that is powered by a jet engine.
if you jet somewhere, you travel there in a fast aeroplane.
a jet of water or gas is a strong, fast, thin stream of it.
jet is a hard black stone that is used in jewellery.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جت - فواره - فوران - جهش
[مهندسی گاز] فواره، فوران کردن
[نساجی] جت ( جریان سریع )
[آب و خاک] جت

مترادف و متضاد

جت (اسم)
jet

کهربای سیاه (اسم)
jet

سنگ موسی (اسم)
jet

مهر سیاه (اسم)
jet

پرش اب (اسم)
jet

جریان سریع (اسم)
jet

دهانه (اسم)
eye, throat, mouthpiece, aperture, mouth, opening, spout, outfall, bridle, jet, embouchure, ostiole

دهنه (اسم)
bit, gap, line, muzzle, harness, jet

پرتاب (اسم)
put, toss, projection, shy, tilt, jet, pitch, shove, throw, fling, casting, hurl, jaculation, pounce

فوران (اسم)
spout, jet, eruption, outburst, ebullition, irruption, effusion

فواره (اسم)
spout, jet, fount, waterworks, fountain, jet of water

مرمری (صفت)
marble, jet, marmoreal, smooth as marble

مانند فواره جاری کردن (فعل)
jet

بخارج پرتاب کردن (فعل)
jet

فواره زدن (فعل)
spout, jet, gush

بیرون ریختن (فعل)
void, vent, jet, emit, outpour

پراندن (فعل)
fire, fly, launch, jump, jet, pop, sling, whisk, fling, squirt

black


Synonyms: atramentous, coal-black, dark, ebon, ebony, inky, midnight, obsidian, pitch-black, pitch-dark, raven, sable


Antonyms: white


rush, gush of substance


Synonyms: flow, fountain, spout, spray, spring, spritz, spurt, squirt, stream


vehicle propelled by ejection of pressurized gas or liquid


Synonyms: airbus, airplane, plane, supersonic, supersonic transport, turbo


spurt, gush


Synonyms: flow, fly, issue, pour, roll, rush, shoot, soar, spew, spout, spritz, squirt, stream, surge, travel, zoom


جملات نمونه

1. jet fighters
جت های جنگنده

2. jet planes scored the sky with their vapor trails
هواپیماهای جت با نواره های بخار خود آسمان را خط انداختند.

3. jet travel is now a commonplace
سفر با (هواپیمای) جت این روزها عادی است.

4. jet propulsion (or propulsory), adj.
جت رانش،نیروی رانش موتور جت

5. a jet engine propels the rocket
یک موتور جت موشک را به حرکت در می آورد.

6. a jet pilot's oxygen mask
رخپوش اکسیژن رسان خلبان جت

7. jumbo jet
هواپیمای بزرگ،گت جت

8. the jet age
عصر هواپیماهای جت

9. carburetor jet
ژیگلور

10. we will jet from new york to london
از نیویورک به لندن با جت خواهیم رفت.

11. to travel by jet
با (هواپیمای) جت سفر کردن

12. the thrust of a jet engine
رانش موتور جت

13. the whale was blowing a jet of water into the air
نهنگ فواره ای از آب به هوا می دمید.

14. this airplane is powered by four jet engines
چهار موتور جت این هواپیما را به حرکت در می آورد.

15. the mastermind of the world's first commercial jet airliner
پیشگام اولین سرویس بازرگانی هواپیماهای جت در جهان

16. She turned on the hose and a jet of water sprayed across the garden.
[ترجمه ترگمان]او روی لوله خم شد و یک جت آب در آن سوی باغ پاشیده شد
[ترجمه گوگل]او بر روی شلنگ و یک جت آب در سراسر باغ اسپری کرد

17. The jet zoomed low over our heads.
[ترجمه ترگمان]هواپیما از بالای سرمان پایین آمد
[ترجمه گوگل]جت کوچکتر از سر ما بود

18. The accident happened as the jet was about to take off.
[ترجمه ترگمان]اتفاق افتاد که جت در شرف وقوع بود
[ترجمه گوگل]این حادثه اتفاق افتاده است به عنوان جت در مورد به دور است

19. The jet had crossed into Russian airspace.
[ترجمه ترگمان]جت به حریم هوایی روسیه برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]جت به فضای هوایی روسیه متصل شد

20. The jet crash-landed and burst into flames.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای جت فرود آمد و شعله ور شد
[ترجمه گوگل]جت سقوط کرد و فرود آمد

21. He chartered a jet to fly her home from California to Switzerland.
[ترجمه ترگمان]او یک جت کرایه کرد تا خانه اش را از کالیفرنیا به سو یس پرواز دهد
[ترجمه گوگل]او یک جت را برای پرواز به خانه خود از کالیفرنیا به سوییس امضا کرد

22. Two men hijacked a jet travelling to Paris and demanded $125 000.
[ترجمه ترگمان]دو مرد یک جت را ربودند و به پاریس سفر کردند و ۱۲۵ هزار دلار درخواست کردند
[ترجمه گوگل]دو نفر از هواپیمای جت مسافرت به پاریس را ربودند و خواستار 125000 دلار شدند

Water jetted from the pipe.

آب از شیلنگ فوران می‌کرد.


The vapor from the boiling water jetted whistlingly out of the kettle.

بخار آب جوش سوت‌زنان از کتری برمی‌جهید.


We will jet from New York to London.

از نیویورک به لندن با جت خواهیم رفت.


The pipe was punctured and jets of gas were leaping in the air and bursting into flames.

لوله سوراخ شده بود و فشانه‌های گاز به هوا می‌پریدند و شعله‌ور می‌شدند.


jet fighters

جت‌های جنگنده


to travel by jet

با (هواپیمای) جت سفر کردن


the jet age

عصر هواپیماهای جت


پیشنهاد کاربران

پرتو

پاشه ، پاشش ، پاشیدن

افشانه ، افشانش ، افشاندن

پرتاب ، پرتابه

جت. . . . چیزی که مثل برق و باد سرعت دارد. . . .


مانندبرقسرعت

هواپیما سریع

به دلیل هم ریشه بودن هر2زبان فارسی و انگلیسی بهترین معنی - جست - جستن - جهش - می باشد

مرمر سیاه

jet ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: جت
تعریف: بادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ|||متـ . جریان جتی jet stream


کلمات دیگر: