1. his calculation of the country's political situation
برداشت او از موقعیت سیاسی کشور
2. mental calculation
حساب کردن در ذهن (به جای روی کاغذ)،محاسبه ی ذهنی
3. his behavior is apparently free of all calculation
رفتار او ظاهرا عاری از هرگونه نیرنگ و حسابگری است.
4. There's an error in your calculation.
[ترجمه ترگمان]در محاسبه شما خطایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]خطای محاسبات شما وجود دارد
5. I spent hours doing that calculation and I still got the answer wrong.
[ترجمه ترگمان]من ساعت ها این محاسبه را انجام دادم و هنوز جواب اشتباه را دریافت کردم
[ترجمه گوگل]من ساعت ها را صرف انجام این محاسبات کردم و هنوز هم جواب اشتباه است
6. Leonard made a rapid calculation: he'd never make it in time.
[ترجمه ترگمان]لئونارد یک محاسبه سریع کرد: او هرگز موفق به این کار نخواهد شد
[ترجمه گوگل]لئونارد یک محاسبات سریع انجام داد که هرگز آن را در زمان انجام نمی داد
7. We cannot make a precise calculation of the price until we have all the costs.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم محاسبه دقیق قیمت را تا زمانی که تمام هزینه ها را داشته باشیم محاسبه کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم محاسبه دقیق قیمت را انجام دهیم تا تمام هزینه های آن تمام شود
8. Perhaps you have made a mistake in your calculation.
[ترجمه ترگمان]شاید اشتباه کرده باشید
[ترجمه گوگل]شاید شما در محاسبات خود اشتباه کرده باشید
9. She did a rapid calculation in her head.
[ترجمه ترگمان]در سر او حساب سریعی داشت
[ترجمه گوگل]او یک محاسبه سریع در سر او انجام داد
10. It took us two hours to complete the calculation, so we logged off at 4 o 'clock.
[ترجمه ترگمان]دو ساعت طول کشید تا محاسبات را کامل کنیم، بنابراین ساعت ۴ از کار خارج شدیم
[ترجمه گوگل]دو ساعت طول کشید تا محاسبات را تکمیل کنیم، بنابراین ما ساعت 4 صبح خارج شدیم
11. Even a rough calculation shows that you have spent too much.
[ترجمه ترگمان]حتی یک محاسبه دقیق نشان می دهد که شما بیش از حد هزینه کرده اید
[ترجمه گوگل]حتی یک محاسبات خشن نشان می دهد که شما بیش از حد صرف کرده اید
12. After much calculation they decided to give him the position of manager.
[ترجمه ترگمان]پس از محاسبات بسیار، آن ها تصمیم گرفتند که موقعیت مدیر را به او بدهند
[ترجمه گوگل]پس از محاسبه زیاد آنها تصمیم گرفتند به او موقعیت مدیریت بدهند
13. His actions were clearly the result of deliberate calculation.
[ترجمه ترگمان]اعمال او به وضوح نتیجه محاسبات آگاهانه بود
[ترجمه گوگل]اقدامات او به وضوح نتیجه محاسبات عمدی بود
14. Our guess was confirmed by calculation.
[ترجمه ترگمان]حدس ما با محاسبه تایید شد
[ترجمه گوگل]حدس ما با محاسبه تایید شد
15. That little mistake has put the whole calculation out.
[ترجمه ترگمان]این اشتباه کوچک تمام محاسبات را از دست داده است
[ترجمه گوگل]این اشتباه کوچک تمام محاسبات را انجام داده است