کلمه جو
صفحه اصلی

outage


معنی : قطع، سوراخ، راه خروج، مدت، قطع برق، زمان قطع برق
معانی دیگر : (برق) قطع، خاموشی، (کار و غیره) وقفه، تعطیل، سورا

انگلیسی به فارسی

قطع، قطع برق


سوراخ، راه خروج، زمان قطع برق، مدت


قطع شدن، قطع، قطع برق، زمان قطع برق، سوراخ، راه خروج، مدت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a suspension of functions or operations, usu. because of electrical failure.

- We left early because of the outage in our office.
[ترجمه ترگمان] ما اوایل به دلیل قطع برق در دفتر کار خود را ترک کردیم
[ترجمه گوگل] ما به علت قطع شدن در دفتر ما زودتر به سمت چپ رفتیم

(2) تعریف: an amount of goods that is lacking after delivery or storage.

• brief suspension of operation; temporary failure in the supply of power; quantity of something lost in storage or during shipping
an outage is the same as a power failure; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] قطع برق بروز اشکال در سیستم برق . از آنجا که قطع برق حتی برای کسری از ثانیه میتواند باعث ایجاد خطا در پردازش داده ها شود، بسیاری از کامپیوترها مجهز به منابع تغذیه قطع نشدنی و رگولاتورهای ولتاژ برق شهر هستند که در صورت قطع کامل برق به صورت منیع تغذیه پشتیبان عمل می کند.
[مهندسی گاز] سوراخ، راه خروج، زمان قطع برق

مترادف و متضاد

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

راه خروج (اسم)
outage, debouchment

مدت (اسم)
interval, life, outage, tract, length, time, period, term, stretch, patch, interspace, duration, usance

قطع برق (اسم)
outage, power outage

زمان قطع برق (اسم)
outage

جملات نمونه

1. The radio news reported power outages affecting 50 homes.
[ترجمه ترگمان]رسانه های خبری گزارش دادند که قطعی برق در حدود ۵۰ خانه را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه گوگل]اخبار رادیو گزارش داد که قطع برق در 50 خانه تاثیر می گذارد

2. A windstorm in Washington is causing power outages throughout the region.
[ترجمه ترگمان]انفجار در واشنگتن باعث قطعی برق در سرتاسر منطقه شده است
[ترجمه گوگل]درگیری واشنگتن در واشنگتن موجب قطع برق در سراسر منطقه شده است

3. In recent years, the outage has been used to construct or commission major capital projects to extend the plants' capability.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، از قطع برق برای ساخت یا کمیسیون پروژه های بزرگ سرمایه برای گسترش قابلیت گیاهان استفاده شده است
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، قطع برق استفاده شده است برای ساخت و یا کمیسیون پروژه های بزرگ سرمایه برای گسترش توانایی گیاهان

4. Finding the cause of the power outage is of critical importance.
[ترجمه ترگمان]یافتن علت قطع برق اهمیت حیاتی دارد
[ترجمه گوگل]پیدا کردن علت قطع برق از اهمیت حیاتی است

5. Apparently crews were trying to repair a small outage affecting 640 customers in the Mission when the transformer went out.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا خدمه در تلاش بودند تا یک قطع برق کوچک را تعمیر کنند که ۶۴۰ مشتری را در ماموریت خود هنگامی که ترانسفورماتور بیرون رفت، تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]ظاهرا خدمه در تلاش برای تعمیر یک خلبان کوچک که بر روی 640 مشتری در مأموریت تأثیر گذاشته بود، وقتی ترانسفورماتور بیرون رفت

6. The midday power outage also caused traffic snarls as police officers directed traffic through intersections whose signals had gone dark.
[ترجمه ترگمان]قطع برق نیمروز همچنین باعث غرولند ترافیک شد؛ زیرا افسران پلیس ترافیک را از طریق تقاطع که سیگنال های آن ها تاریک شده بود هدایت کردند
[ترجمه گوگل]قطع برق نیم روز نیز موجب ترافیک شد، چرا که افسران پلیس ترافیک را از طریق تقاطع ها که سیگنال های آنها تاریک شده بودند، هدایت می کرد

7. He said there was no power outage.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که قطع برق نیست
[ترجمه گوگل]او گفت که قطع برق وجود ندارد

8. The power outage was the result of a failure in the computer system.
[ترجمه ترگمان]قطع برق نتیجه شکست در سیستم کامپیوتری بود
[ترجمه گوگل]قطع برق ناشی از شکست در سیستم کامپیوتری بود

9. A brief electrical outage had sapped its power.
[ترجمه ترگمان]یک قطع برق کوتاهی قدرت آن را از بین برده بود
[ترجمه گوگل]یک قطع برق کوتاه قدرت خود را از بین برد

10. Even a one-day outage, such as the one that occurred last June, can cost these giant companies $ 100 million.
[ترجمه ترگمان]حتی یک خاموشی یک روزه، مانند آنچه که در ماه ژوئن گذشته رخ داد، می تواند ۱۰۰ میلیون دلار هزینه داشته باشد
[ترجمه گوگل]حتی یک تخلیه یک روزه، مانند آن که در ماه ژوئن گذشته رخ داد، می تواند این شرکت های غول پیکر 100 میلیون دلار هزینه داشته باشد

11. Instead of waiting for an outage to occur, consumers should do security testing on their own—checking how well a vendor can recover data.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه منتظر قطع برق باشید، مصرف کنندگان باید تست امنیتی را بر روی کنترل خود انجام دهند - چک کردن اینکه چگونه یک فروشنده می تواند داده ها را بازیابی کند
[ترجمه گوگل]به جای انتظار بروز یک اختلال، مصرف کنندگان باید آزمایش امنیتی خود را انجام دهند و این که چگونه یک فروشنده می تواند داده ها را بازیابی کند

12. Based on the concept of outage probability, the performance of diversity system with different combing methods is given by statistical analysis.
[ترجمه ترگمان]براساس مفهوم احتمال قطع برق، عملکرد سیستم تنوع با استفاده از متودهای آنالیز آماری به وسیله آنالیز آماری ارایه شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس مفهوم احتمال وقفه، عملکرد سیستم تنوع با روش های مختلف شانه با استفاده از تحلیل آماری ارائه شده است

13. Half - way power outage, you want to close all device power.
[ترجمه ترگمان]قطع برق نصف راه، شما می خواهید تمام قدرت دستگاه را ببندید
[ترجمه گوگل]قطع برق نیمه راه، شما می خواهید تمام قدرت دستگاه را ببندید

14. Outage Notice: The project will be down for general maintenance starting today at 3pm PST for 1-2 hours.
[ترجمه ترگمان]Outage توجه داشته باشید: این پروژه برای نگهداری کلی از امروز ساعت ۳ بعد از ظهر به مدت ۱ تا ۲ ساعت اجرا خواهد شد
[ترجمه گوگل]اطلاعیه قطع ارتباط این پروژه برای نگهداری عمومی از امروز در ساعت 3 بعدازظهر PST به مدت 1-2 ساعت کاهش خواهد یافت

The storm caused several outages in Azarbayjan.

توفان موجب چندین خاموشی در (استان) آذربایجان شد.


پیشنهاد کاربران

تاریکی

از کار افتادن

وقفه ، تعطیلی ، توقف موقت یک نوع خدمات و یا تسهیلات

قطعی برق
power outage

outage ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: کسری گنجایش
تعریف: حجم پُرنشده یا خالی شدة یک مخزن

قطع , خاموشی ( برق )

– The news reported power outages affecting 50 homes
– We left early because of the outage in our office


کلمات دیگر: