کلمه جو
صفحه اصلی

uplift


معنی : بالا بردن، متعال ساختن، روبتعالی نهادن
معانی دیگر : بلند کردن، فرازاندن، تعالی بخشیدن، والا کردن، برین کردن، رفعت دادن، رهانیدن، روحیه دادن، دلداری دادن، سرشوق آوردن، نشاط بخشیدن، والایی، الهام بخشی، متعال سازی، بلندسازی، (پستان بند که پستان ها را برجسته می کند - uplift brassiere هم می گویند) پستان بند برجسته ساز، فرازگر، (زمین شناسی) بلنداگری، فلاتچه سازی

انگلیسی به فارسی

بالا بردن، متعال ساختن، روبتعالی نهادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: uplifts, uplifting, uplifted
• : تعریف: to improve the spiritual, moral, or social condition or mood of.
متضاد: degrade
مشابه: lift, lighten, regenerate

- We were uplifted by our group discussions.
[ترجمه ترگمان] بحث های گروهی ما برانگیخته شد
[ترجمه گوگل] ما توسط بحث های گروهی ما ارتقا یافتیم
اسم ( noun )
مشتقات: uplifting (adj.)
(1) تعریف: the act or process of raising or lifting up, or the condition that results from this.
مشابه: boost, lift, rise

(2) تعریف: the process of or a movement toward spiritual, social, or moral improvement, or something that causes such movement.

• spiritual or emotional elation; lifting up, raising (as in the surface of the earth)
raise, elevate; cause emotional or spiritual elation; exalt
if something uplifts people, it helps them to have a better life, for example by making them feel happy or by improving their social conditions; a literary word. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g ....a wide-ranging programme for social and economic uplift.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زیرفشار - فشار از تحت به فوق - فشار تحت به فوق - نیروی بلند کننده - فشار به طرف بالا - غوطه وری - تورم - بالاآمدگی - برخاست
[مهندسی گاز] بالابردن، متعادل ساختن
[زمین شناسی] برخاست
[آب و خاک] فشار برخاست،فشار برکنش،فشار تحتانی،فشار بالا برنده

مترادف و متضاد

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

متعال ساختن (فعل)
uplift, subtilize

روبه تعالی نهادن (فعل)
uplift

elevate, inspire


Synonyms: boost, brighten, bring up, cheer, elate, excite, exhilarate, improve, lift up, perk up, raise spirits


جملات نمونه

to uplift the masses from poverty and ignorance

توده‌ها را از فقر و جهالت رهانیدن


an uplifting experince

یک تجربه‌ی تعالی‌بخش


His speech uplifted the students.

نطق او برای دانشجویان الهام‌بخش بود.


He did everything for the students' moral uplift.

در راه تعالی اخلاقی شاگردان از هیچ‌کاری فروگذار نکرد.


1. to uplift the masses from poverty and ignorance
توده ها را از فقر و جهالت رهانیدن

2. he did everything for the students' moral uplift
در راه تعالی اخلاقی شاگردان از هیچ کاری فرو گذار نکرد.

3. Art was created to uplift the mind and the spirit.
[ترجمه ترگمان]هنر برای بالا بردن ذهن و روح خلق شده بود
[ترجمه گوگل]هنر برای بالا بردن ذهن و روح ایجاد شده بود

4. His encouragement gave me a hot sense of uplift.
[ترجمه ترگمان]دلگرمی او به من احساس گرمی کرد
[ترجمه گوگل]تشویق او به من یک حس گرم از بالا بردن به من داد

5. Coaches will set down and uplift passengers only as directed by the police in the streets mentioned.
[ترجمه ترگمان]مربیان تنها به همان صورتی که پلیس در خیابان ها به آن ها اشاره کرده است، مسافران را پایین و بالا خواهند برد
[ترجمه گوگل]مربیان تنها به عنوان پلیس در خیابان ها اشاره می کنند که مسافرین را تنها می گذارند

6. This victory was a massive uplift for us.
[ترجمه ترگمان]این پیروزی یک بربلندی عظیم برای ما بود
[ترجمه گوگل]این پیروزی بزرگ برای ما بود

7. The news gave them a much needed uplift.
[ترجمه ترگمان]این خبر به آن ها بربلندی مورد نیاز را داد
[ترجمه گوگل]اخبار به آنها افزایش قابل توجهی نیاز داشت

8. Gandhi gave the party some attention but social uplift absorbed more of him.
[ترجمه ترگمان]گاندی گونه توجهی به این حزب کرد، اما بربلندی اجتماعی بیشتر او را جذب کرد
[ترجمه گوگل]گاندی توجه حزب را جلب کرد، اما افزایش اجتماعی بیشتر او را جذب می کند

9. She felt jaded and in need of emotional uplift.
[ترجمه ترگمان]احساس درماندگی می کرد و نیاز به بربلندی عاطفی داشت
[ترجمه گوگل]او احساس خجالت و نیاز به افزایش عاطفی داشت

10. Uplift of this magnitude could have occurred during Hercynian times with the stripping of considerable amounts of Carboniferous overburden.
[ترجمه ترگمان]Uplift این بزرگی می تواند در طول زمان Hercynian با کاهش مقادیر قابل توجهی از مقادیر بار Carboniferous رخ دهد
[ترجمه گوگل]بلند شدن این قدر می تواند در طول دوره های Hercynian با سایش مقدار قابل توجهی از سنگ های کربنیفر رخ داده باشد

11. The time scale over which uplift takes place depends upon the way in which heat is transferred through the lithosphere.
[ترجمه ترگمان]مقیاس زمانی که بربلندی در آن اتفاق می افتد بستگی به روشی دارد که در آن گرما از درون lithosphere منتقل می شود
[ترجمه گوگل]مقیاس زمانی که افزایش آن اتفاق می افتد بستگی به نحوه انتقال گرما از طریق لیتوسفر دارد

12. Rapid cooling between 22 and 20Myr reflects both uplift during ductile phases of extensional deformation and ambient cooling of the granitic intrusions.
[ترجمه ترگمان]خنک کردن سریع بین ۲۲ تا ۲۰ میر، هم بربلندی در طول فازه ای داکتیل تغییر شکل extensional و خنک سازی محیطی of granitic را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]خنک شدن سریع بین 22 و 20 میر نشان دهنده هر دو افزایش در فاز های مجاور تغییر شکل است و سرد شدن محیط ورودی های گرانیتی است

13. When computing uplift from a Marie-type graph such situations would give rise to an overestimate of uplift for the Carboniferous.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بربلندی محاسبات از یک نمودار نوع ماری از چنین شرایطی منجر به بیش از حد بربلندی برای the می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که محاسبه افزایش از یک گراف ماری مانند چنین شرایطی باعث افزایش بیش از حد افزایش برای کربن سیاه می شود

14. Upper-and lower-plate margins will differ significantly in their uplift and subsidence history.
[ترجمه ترگمان]حاشیه پایین و پایین صفحه به طور قابل توجهی در تاریخ بربلندی و فرونشست آن ها متفاوت خواهد بود
[ترجمه گوگل]حاشیه های بالا و پایین صفحات به طور قابل ملاحظه ای در تاریخ افزایش و سقوط آنها متفاوت خواهد بود

15. The uplift came amidst allegations that the younger children were now subject to abuse from older siblings.
[ترجمه ترگمان]این بربلندی در میان ادعاهایی حاصل شد مبنی بر اینکه کودکان کم سن و سال در حال حاضر در معرض سو استفاده از خواهر و برادر بزرگ تر قرار دارند
[ترجمه گوگل]این افزایش در میان اتهامات مطرح شده است که کودکان جوانتر از سوءاستفاده از برادر بزرگتر مورد سوء استفاده قرار می گیرند

Earthquakes have uplifted part of the island's surface.

زلزله‌ها باعث بالا رفتن بخشی از سطح جزیره شده است.


پیشنهاد کاربران

موفقیت

سکوی پرتاب برای موفقیت


در حسابداری نفت و گاز: رشد مجازی هزینه سرمایه گذاری پیمانکار به قصد محاسبه استهلاک سالانه به میزان هزینه سرمایه گذاری مجازی جدید به منظور کاهش مالیاتهای دریافتی از پیمانکار.

در متون مهندسی عمران، به معنی بلندشدگی فونداسیون ساختمان

روحیه دادن

به تعالی رساندن
ارج نهادن
به کمال رساندن
احترام ویژه قائل شدن


کلمات دیگر: