کلمه جو
صفحه اصلی

receiver


معنی : پذیرنده، گیرنده، خریدار مال دزدی، دریافت کننده، دستگاه گیرنده، متصدی دریافت
معانی دیگر : دریافتگر، ستانا، (ورزش) دریافت کننده ی توپ، پاس گیر، (رادیو و غیره) گیرنده، خزانه دار، صندوقدار، خریدار کالاهای مسروقه، مال خر، پنهان کننده ی مال مسروقه، (تلفن) گوشی

انگلیسی به فارسی

دریافت کننده، گیرنده، دستگاه گیرنده، گوشی، متصدی دریافت


گیرنده، دریافت کننده، دستگاه گیرنده، پذیرنده، متصدی دریافت، خریدار مال دزدی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that receives.

(2) تعریف: a device such as a radio, television, or telephone that receives electromagnetic signals and converts them into a form recognizable by the senses, such as audible language or other signals.
مشابه: set

(3) تعریف: a person hired or appointed to conduct business for a firm during reorganization or a lawsuit against it.

(4) تعریف: in football, one who is designated to catch a forward pass.

• person or thing that receives; device that receives signals and converts them into audio or visual signals (i.e. radio or television); part of a telephone that converts signals into sound; person who takes charge of property
a receiver is the part of a telephone that you hold near to your ear and speak into.
a receiver is also a radio or television set; a technical use.
see also official receiver.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] گیرنده - گیرنده تجهیزات کامل لازم برای دریافت امواج رادیویی مدوله شده و تبدیل آنها به شکل اولیه، مانند صدا یا تصویر . بااین کار اطلاعات مفید نیز در گیرنده راداری ایجاد می شود.
[مهندسی گاز] دریافت کننده، گیرنده
[حقوق] امین منصوب دادگاه، مدیر تصفیه، خریدار مال مسروقه، خزانه دار، گیرنده

مترادف و متضاد

پذیرنده (اسم)
accepter, acceptor, receiver

گیرنده (اسم)
receiver, receptor, holder, catcher, recipient, grantee, getter, payee

خریدار مال دزدی (اسم)
receiver, fence, resetter, fencing cully, uncle

دریافت کننده (اسم)
receiver, recipient, getter

دستگاه گیرنده (اسم)
receiver, receptor, receiving set

متصدی دریافت (اسم)
receiver

جملات نمونه

1. the receiver of the letter
گیرنده ی نامه

2. a radio receiver
گیرنده ی رادیویی

3. he threw a long pass into the arms of a receiver
یک پاس بلند انداخت توی بغل یک پاس گیر.

4. The receiver is as bad as the thief.
[ترجمه ترگمان]گیرنده به بدی دزد نیست
[ترجمه گوگل]گیرنده همانند دزد بد است

5. In scandal, as in robbery,the receiver is always thought as bad as the thief.
[ترجمه ترگمان]در افتضاح، مانند سرقت، گیرنده همیشه به بدی دزد فکر می کند
[ترجمه گوگل]در رسوایی، همانطور که در سرقت، گیرنده همیشه به عنوان دزد به عنوان بد به نظر می رسد

6. She took up the receiver and began to dial the number.
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و شروع به گرفتن شماره کرد
[ترجمه گوگل]او گیرنده را گرفت و شروع به شماره گیری نمود

7. She took a deep breath and lifted the receiver off its hook.
[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و گوشی را از قلاب برداشت
[ترجمه گوگل]او یک نفس عمیق کشید و گیرنده را از قلابش بلند کرد

8. He took up telephone receiver and began to dial.
[ترجمه ترگمان]گوشی تلفن را برداشت و شروع به زنگ زدن کرد
[ترجمه گوگل]او گیرنده تلفن را گرفت و شروع به شماره گیری کرد

9. The receiver and the quarterback are going to trade positions.
[ترجمه ترگمان]گیرنده و بازیکن خط حمله به سمت تجارت می روند
[ترجمه گوگل]گیرنده و کارفرمایی می روند

10. Molly's more of a giver than a receiver.
[ترجمه ترگمان]مالی بیشتر از یک گیرنده گیرنده است
[ترجمه گوگل]مولی بیشتر از یک گیرنده از گیرنده است

11. He hung up the receiver and went out.
[ترجمه ترگمان]گوشی را گذاشت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او گیرنده را قطع کرد و رفت

12. She picked up the receiver and put it to her ear.
[ترجمه ترگمان]گوشی را برداشت و آن را روی گوشش گذاشت
[ترجمه گوگل]او گیرنده را برداشت و آن را به گوش او گذاشت

13. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های فرستنده را می گیرد

14. The receiver was dangling from the payphone.
[ترجمه ترگمان] گوشی از باجه تلفن عمومی آویزون بود
[ترجمه گوگل]گیرنده از تلفن همراه آویزان بود

the receiver of the letter

گیرنده‌ی نامه


He threw a long pass into the arms of a receiver.

یک پاس بلند انداخت توی بغل یک پاسگیر.


a radio receiver

گیرنده‌ی رادیویی


پیشنهاد کاربران

بدنه اسلحه

مقصد

مقصد، هدف یک کار

مدیر تصفیه

گوشی تلفن

گیرنده
دریافت کننده

receiver ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( مهندسی مخابرات ) ==واژه بیگانه: receiverواژه مصوب: گیرنده 2تعریف: افزاره ای که داده های ارسال شده را دریافت و پس از پردازش و بهسازی به کاربر ارائه می کند==receiver ( شنوایی شناسی )
واژه مصوب: ریزبلندگو
تعریف: بلندگویی بسیار کوچک که نشانک الکتریکی تقویت شده و تعدیل شده را از تقویت کنندة سمعک دریافت و به انرژی صوتی تبدیل می کند


کلمات دیگر: