کلمه جو
صفحه اصلی

activation


معنی : فعال سازی، کنشوری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، بکار واداری، تخلیص
معانی دیگر : فعال شدن

انگلیسی به فارسی

فعال سازی، فعال شدن


کنشوری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، به‌کار واداری، (معدن) تخلیص


فعال سازی، کنشوری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، بکار واداری، تخلیص


انگلیسی به انگلیسی

• turning on, making active, setting in motion

دیکشنری تخصصی

[شیمی] فعال سازى، فعال شدن
[عمران و معماری] آماده واکنش کردن - فعال کردن
[برق و الکترونیک] فعالسازی 1.-فرایند کار روی کاتد یا صفحه ی لامپ الکترونی به منظور ایجاد یا افزایش گسیلندگی آن 2. فرایند ایجاد پرتوزایی به وسیله ی بمباران با نوترونها یا دیگر انواع تابش 3.فرایند افزودن اسید به پیل یا باتری برای عملیات ساختن آن .
[نساجی] فعال سازی
[معدن] فعالسازی شیمیایی (فلوتاسیون)
[خاک شناسی] فعال کننده

مترادف و متضاد

فعال سازی (اسم)
activation

کنش وری (اسم)
activity, activation

کنشور سازی (اسم)
activation

ایجاد فعالیت (اسم)
activation

بکار واداری (اسم)
activation

تخلیص (اسم)
emancipation, activation, purification

جملات نمونه

1. A computer controls the activation of an air bag.
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر فعال سازی یک کیسه هوا را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر کنترل فعال سازی کیسه هوا را کنترل می کند

2. One of these techniques is neutron activation analysis.
[ترجمه ترگمان]یکی از این تکنیک ها آنالیز فعال سازی نوترونی است
[ترجمه گوگل]یکی از این تکنیکها تجزیه و تحلیل فعال سازی نوترون است

3. Periodic alternating activation of flexors and extensors is achieved by reciprocal inhibition mediated by inhibitory collateral neurones.
[ترجمه ترگمان]فعالیت متناوب دوره ای flexors و extensors به وسیله بازدارندگی دو سویه با واسطه بازدارنده جانبی بازدارنده به دست می آید
[ترجمه گوگل]فعال سازی متناوب دوره ای فلکسورها و اکستنسورها بوسیله مهار متقابل بوسیله نورون های ثابتی مهار شده به دست می آید

4. Thiol oxidation, lipid peroxidation, and activation of hepatic macrophages also occur.
[ترجمه ترگمان]اکسیداسیون thiol، peroxidation چربی و فعال سازی of کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون تیوول، پراکسیداسیون لیپید و فعال سازی ماکروفاژهای کبدی نیز رخ می دهد

5. Activation of such immune mechanisms may hence reflect increased antigenic load caused by the immune mediated lesion in the gut mucosa.
[ترجمه ترگمان]فعال سازی این مکانیسم های ایمنی ممکن است با افزایش بار antigenic ناشی از lesion واسطه ایمنی که مخاط را ایجاد می کند منعکس شود
[ترجمه گوگل]فعال شدن چنین مکانیسم های ایمنی ممکن است منعکس کننده افزایش بار آنتی ژنی ناشی از ضایعه مصنوعی در موش صحرایی باشد

6. These results confirm increased macrophage activation in inflammatory bowel disease and suggest functional heterogeneity within the intestinal macrophage population.
[ترجمه ترگمان]این نتایج فعالیت macrophage افزایش یافته در بیماری روده ملتهب را تایید می کنند و ناهمگونی کارکردی درون جمعیت macrophage روده را پیشنهاد می کنند
[ترجمه گوگل]این نتایج باعث افزایش فعال شدن ماکروفاژ در بیماری التهابی روده می شود و نشان دهنده ناهمگونی عملکردی در جمعیت ماکروفاژ روده است

7. However, such activation was dramatically reduced in the presence of the Oct-1 expression vector.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین فعال سازی در حضور بردار بیان ۱ اکتبر به شدت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]با این وجود، این فعال شدن به طور قابل توجهی در حضور ویروس بیان اکتبر 1 کاهش یافت

8. Because of the low activation energies, such reactions are often readily reversible at room temperature.
[ترجمه ترگمان]به دلیل انرژی های کم فعال، چنین واکنش هایی معمولا در دمای اتاق به راحتی قابل بازگشت هستند
[ترجمه گوگل]به علت انرژی کم فعال سازی، چنین واکنشی اغلب به راحتی در دمای اتاق قابل برگشت است

9. The systematic activation of prior knowledge can act to prepare for and deepen the likely response to a text.
[ترجمه ترگمان]فعال سازی سیستماتیک دانش قبلی می تواند برای آماده سازی برای عمیق تر کردن پاسخ احتمالی به یک متن عمل کند
[ترجمه گوگل]فعال شدن سیستماتیک دانش قبلی می تواند به پاسخگویی احتمالی به متن کمک کند و عمق یابد

10. From animal experiments we know that activation of N-methyl-D-aspartate receptors contributes to cell death in hippocampal pyramidal neurons during lengthy limbic seizures.
[ترجمه ترگمان]از آزمایش ها انجام شده بر روی حیوانات می دانیم که فعال سازی گیرنده های N - متیل - D - aspartate منجر به مرگ سلولی در نورون ها بازتابی در طول مدت طولانی ضبط کناری بدن می شود
[ترجمه گوگل]از آزمایشات حیوانی می دانیم که فعال شدن گیرنده های N-methyl-D-aspartate باعث مرگ سلولی در نورون های هرم هیپوکامپ در طول تشنج های طولانی مدت لنفاوی می شود

11. Most of their examples show the activation of a single word or a short phrase.
[ترجمه ترگمان]اکثر نمونه های آن ها فعال کردن یک کلمه یا عبارت کوتاه را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اکثر نمونه های آنها نشانگر فعال بودن یک کلمه یا یک عبارت کوتاه است

12. He has his forensic pathology run-down, his neutron activation analysis.
[ترجمه ترگمان]او بیماری شناسی قانونی خود را دارد و تجزیه و تحلیل فعالیت نوترونی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او آسیب شناسی قانونی خود را از دست داده است، تجزیه و تحلیل فعال سازی نوترون

13. This smaller activation probably reflects the absence of general transcription factors in the minimal promoter used.
[ترجمه ترگمان]این فعالیت کوچک تر احتمالا نشان دهنده عدم وجود عوامل نسخه برداری عمومی در حداقل پروموتور است
[ترجمه گوگل]این فعال شدن کوچکتر احتمالا نشان دهنده فقدان فاکتورهای رونویسی کلی در پروموتر کم استفاده شده است

14. The use of neutron activation analysis is best explained by the following case study.
[ترجمه ترگمان]استفاده از آنالیز فعالیت نوترون برای مطالعه موردی زیر به بهترین نحو توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]استفاده از تجزیه و تحلیل فعال سازی نوترون بهتر است با مطالعه موردی زیر توضیح داده شود

پیشنهاد کاربران

راه اندازی

به فعالیت در آوردن

کنشگر

برانگیختگی


کلمات دیگر: