کلمه جو
صفحه اصلی

overload


معنی : اضافه بار، بار اضافی، سربار، زیاد بار کردن، زیادی بار کردن، سربار کردن، زیاد پر کردن ، گرانبار کردن
معانی دیگر : گرانبار کردن، بار زیاد بر دوش کسی یا چیزی گذاشتن، زیاد پر کردن تفنگ و غیره گرانبار کردن

انگلیسی به فارسی

زیادی بار کردن، بار اضافی


بیش از حد، اضافه بار، بار اضافی، سربار، زیادی بار کردن، زیاد بار کردن، سربار کردن، زیاد پر کردن ، گرانبار کردن


زیاد پر کردن (تفنگ و غیره) گرانبار کردن، زیاد بارکردن، اضافه بار


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overloads, overloading, overloaded
• : تعریف: to put too heavy or great a load in or on; overburden.
مشابه: load, overcharge, overweight, overwhelm

- She overloads her students with homework.
[ترجمه ترگمان] او students را با تکالیف مدرسه اش می خواند
[ترجمه گوگل] او دانشجویان خود را با مشق شب مشغول به کار می کند
اسم ( noun )
• : تعریف: too great a load.

• excessive load
load beyond capacity
if a vehicle is overloaded, there is not enough room for the things or people in it.
if you overload an electrical system, you use too many appliances and damage it.
if you overload someone with work or problems, you give them more than they can manage.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] اضافه بار
[سینما] اضافه بار - فراباردهی
[عمران و معماری] اضافه بار - اضافه ظرفیت - بار بیش از حد پیش بینی شده - بار اضافی - زیاد بار کردن - سربار
[برق و الکترونیک] اضافه بار
[فوتبال] زیادپرکردن
[مهندسی گاز] اضافه بار، اضافه بارکردن
[زمین شناسی] اضافه بار، بار بیش از حد، بار اضافی، اضافه ظرفیت

مترادف و متضاد

اضافه بار (اسم)
overload

بار اضافی (اسم)
overload

سربار (اسم)
drag, encumbrance, overload, extra load, excess load

زیاد بار کردن (فعل)
surcharge, overset, overlay, overload

زیادی بار کردن (فعل)
overload

سربار کردن (فعل)
overload

زیاد پر کردن ، گرانبار کردن (فعل)
overload

جملات نمونه

an overloaded truck

کامیونی که زیاد بار آن کرده‌اند


1. Be careful not to overload the washing machine.
[ترجمه روح الله] مراقب باشید ماشین لباسشویی را بیش از ظرفیتش پر نکنید
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که ماشین لباسشویی را از دست ندهید

2. Don't overload the students with information.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد دانش آموزان را با اطلاعات زیاد نکنید
[ترجمه گوگل]دانش آموزان را با اطلاعات بیش از حد بار نکنید

3. Don't overload the boat or it will sink.
[ترجمه ترگمان]به قایق فشار نیار وگرنه غرق می شه
[ترجمه گوگل]قایق را بیش از حد بار نکنید یا آن را غرق کنید

4. Don't overload the washing machine, or it won't work properly.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید، یا به درستی کار نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی را بیش از حد بار نکنید و یا کار درستی انجام نخواهد شد

5. Don't overload your lecture with details that do not bear on the topic under discussion.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی خود را با جزئیاتی که در مورد موضوع مورد بحث ندارند بار زیادی بار نکنید
[ترجمه گوگل]سخنرانی خود را با جزئیاتی که بر موضوع مورد بحث تحمل ندارید، بارگیری نکنید

6. There was an overload on the electrical circuit and the fuse blew.
[ترجمه ترگمان]بار زیادی روی مدار الکتریکی قرار داشت و فیوز آن منفجر شد
[ترجمه گوگل]یک مدار اضافه بر روی مدار الکتریکی وجود داشت و فیوز منفجر شد

7. 5per cent complained of work overload.
[ترجمه ترگمان]۵ درصد از اضافه بار کار شکایت داشت
[ترجمه گوگل]5 درصد از کار بیش از حد شکایت کرد

8. An electrical overload caused the fuse to blow.
[ترجمه ترگمان]یک اضافه بار الکتریکی موجب انفجار فیوز می شود
[ترجمه گوگل]یک اضطراب الکتریکی موجب سقوط فیوز شد

9. Large meals overload the digestive system.
[ترجمه ترگمان]وعده های غذایی زیادی برای دستگاه گوارش وجود دارد
[ترجمه گوگل]وعده های غذایی بزرگ سیستم گوارش را از بین می برد

10. The three main diagnoses are those of government overload, adversary politics, and pluralist stagnation.
[ترجمه ترگمان]سه تشخیص اصلی مربوط به اضافه بار دولت، سیاست دشمن و رکود اقتصادی است
[ترجمه گوگل]سه تشخیص اصلی این موارد عبارتند از: اضافه بار دولت، سیاست دفاعی و رکود پویایی

11. You shouldn't overload the washing machine.
[ترجمه ترگمان]تو نباید ماشین لباسشویی رو پر کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید ماشین لباسشویی را بیش از حد بارگذاری کنید

12. She also avoided the feelings of ineffectiveness, overload, or incompetence associated with lots of homework or learning challenges.
[ترجمه ترگمان]او همچنین از احساسات ناکارآمدی، اضافه بار، یا بی کفایتی مرتبط با بسیاری از تکالیف یا چالش های آموزشی اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین از احساسات ناکارآمد، بیش از حد و یا عدم صلاحیت مرتبط با بسیاری از مشق شب و یا چالش های یادگیری اجتناب کرد

13. The remaining strategies are designed to decrease the overload and pressure themselves.
[ترجمه ترگمان]استراتژی های باقیمانده برای کاهش اضافه بار و فشار خود طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]استراتژی های باقی مانده طراحی شده اند تا فشار و اضافه خود را کاهش دهند

14. The reason is simple: information overload.
[ترجمه ترگمان]دلیل ساده است: اضافه بار اطلاعات
[ترجمه گوگل]دلیل بارگیری اطلاعات ساده است

Our telephone lines are overloaded.

بار خطوط تلفنی ما بیش از ظرفیت آن است.


پیشنهاد کاربران

پر باری

سرریزشدن - سرریز کردن

زیاد پُر کردن، بیش از حد پُر کردن ( مثال: زیاد پُر کردن ماشین لباسشویی )
زیاد بار زدن ( مثال: زیاد بار زدن قایق )

بیش بارگذاری

بار بیشینه

سنگین بار، سنگین بار کردن

سرزیرشدن

بیش از حد جریان برق وارد وسیله کردن
Don’t overload the lighting circuit

اشباع شدن

فشار بیش از حد ( در مورد کار و فعالیت )

زیادی کار کشیدن - مثل خر کار کشیدن از چیزی - فشار آوردن

If you do 2 workd at the same time you are overloading your brain

کار بیش از حد توان، کار بیش از ظرفیت

فشار کاری بیش از حد روی کسی گذاشتن

استفاده زیاد و بیش از حد

بیگاری

Warning

!An tenna overload

overload ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: اضافه بار 2
تعریف: باری بیش از آنچه تایر برای آن طراحی شده است


کلمات دیگر: