1. Be careful not to overload the washing machine.
[ترجمه روح الله] مراقب باشید ماشین لباسشویی را بیش از ظرفیتش پر نکنید
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که ماشین لباسشویی را از دست ندهید
2. Don't overload the students with information.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد دانش آموزان را با اطلاعات زیاد نکنید
[ترجمه گوگل]دانش آموزان را با اطلاعات بیش از حد بار نکنید
3. Don't overload the boat or it will sink.
[ترجمه ترگمان]به قایق فشار نیار وگرنه غرق می شه
[ترجمه گوگل]قایق را بیش از حد بار نکنید یا آن را غرق کنید
4. Don't overload the washing machine, or it won't work properly.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد ماشین لباس شویی را بار نکنید، یا به درستی کار نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی را بیش از حد بار نکنید و یا کار درستی انجام نخواهد شد
5. Don't overload your lecture with details that do not bear on the topic under discussion.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی خود را با جزئیاتی که در مورد موضوع مورد بحث ندارند بار زیادی بار نکنید
[ترجمه گوگل]سخنرانی خود را با جزئیاتی که بر موضوع مورد بحث تحمل ندارید، بارگیری نکنید
6. There was an overload on the electrical circuit and the fuse blew.
[ترجمه ترگمان]بار زیادی روی مدار الکتریکی قرار داشت و فیوز آن منفجر شد
[ترجمه گوگل]یک مدار اضافه بر روی مدار الکتریکی وجود داشت و فیوز منفجر شد
7. 5per cent complained of work overload.
[ترجمه ترگمان]۵ درصد از اضافه بار کار شکایت داشت
[ترجمه گوگل]5 درصد از کار بیش از حد شکایت کرد
8. An electrical overload caused the fuse to blow.
[ترجمه ترگمان]یک اضافه بار الکتریکی موجب انفجار فیوز می شود
[ترجمه گوگل]یک اضطراب الکتریکی موجب سقوط فیوز شد
9. Large meals overload the digestive system.
[ترجمه ترگمان]وعده های غذایی زیادی برای دستگاه گوارش وجود دارد
[ترجمه گوگل]وعده های غذایی بزرگ سیستم گوارش را از بین می برد
10. The three main diagnoses are those of government overload, adversary politics, and pluralist stagnation.
[ترجمه ترگمان]سه تشخیص اصلی مربوط به اضافه بار دولت، سیاست دشمن و رکود اقتصادی است
[ترجمه گوگل]سه تشخیص اصلی این موارد عبارتند از: اضافه بار دولت، سیاست دفاعی و رکود پویایی
11. You shouldn't overload the washing machine.
[ترجمه ترگمان]تو نباید ماشین لباسشویی رو پر کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید ماشین لباسشویی را بیش از حد بارگذاری کنید
12. She also avoided the feelings of ineffectiveness, overload, or incompetence associated with lots of homework or learning challenges.
[ترجمه ترگمان]او همچنین از احساسات ناکارآمدی، اضافه بار، یا بی کفایتی مرتبط با بسیاری از تکالیف یا چالش های آموزشی اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین از احساسات ناکارآمد، بیش از حد و یا عدم صلاحیت مرتبط با بسیاری از مشق شب و یا چالش های یادگیری اجتناب کرد
13. The remaining strategies are designed to decrease the overload and pressure themselves.
[ترجمه ترگمان]استراتژی های باقیمانده برای کاهش اضافه بار و فشار خود طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]استراتژی های باقی مانده طراحی شده اند تا فشار و اضافه خود را کاهش دهند
14. The reason is simple: information overload.
[ترجمه ترگمان]دلیل ساده است: اضافه بار اطلاعات
[ترجمه گوگل]دلیل بارگیری اطلاعات ساده است