کلمه جو
صفحه اصلی

technology


معنی : تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی
معانی دیگر : فن، شگرد، تروند، علم کار بسته، تروندگان، فنوری، تروند شناسی، فن آوری، ورزه شناسی، واژه های فنی، تروند واژگان، اصطلاحات فنی، زبان فنی، روش فنی، تروند روش، روال فنی، فنون

انگلیسی به فارسی

فن‌شناسی، فناوری، تکنولوژی


اشنایی باصول فنی، فن شناسی، فنون، شگرد شناسی


فن آوری، تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: technologies
مشتقات: technologist (n.)
(1) تعریف: a field of knowledge concerned with the use of industrial arts and applied science to achieve practical objectives, or the various inventions and means of solving problems that result from research in this field.

- Doctors now depend heavily on medical technology.
[ترجمه ترگمان] اکنون پزشکان به شدت به فن آوری پزشکی وابسته هستند
[ترجمه گوگل] پزشکان اکنون به شدت به تکنولوژی پزشکی بستگی دارند
- That country has vast natural resources but lacks the technology to exploit them.
[ترجمه ترگمان] این کشور منابع طبیعی وسیعی دارد اما فاقد فن آوری برای بهره برداری از آن ها است
[ترجمه گوگل] این کشور دارای منابع طبیعی فراوانی است اما از تکنولوژی برای بهره برداری از آنها استفاده نمی کند

(2) تعریف: a particular method of solving practical problems that results from research in the fields of industrial arts and applied sciences.

- These houses are heated with the newest solar technology.
[ترجمه ترگمان] این خانه ها با جدیدترین فن آوری خورشیدی گرم می شوند
[ترجمه گوگل] این خانه ها با جدیدترین فن آوری خورشیدی گرم می شوند

• sciences of the industrial arts, applied sciences; technical methods and processes
technology is the activity or study of using scientific knowledge for practical purposes.
a technology is the scientific equipment and methods used in a particular area of activity.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تکنولوژی .
[برق و الکترونیک] فناوری
[صنایع غذایی] فن شناسی، تکنولوژی
[مهندسی گاز] فن شناسی
[زمین شناسی] فناوری
[صنعت] فناوری، فن شناسی، تکنولوژی
[نساجی] فن آوری
[ریاضیات] فن شناسی، فن آوری، صنعت، تکنولوژی
[پلیمر] فناوری
[آمار] فناوری

مترادف و متضاد

electronics, science


تکنولوژی (اسم)
technology

فن شناسی (اسم)
technology

اشنایی باصول فنی (اسم)
technology

شگرد شناسی (اسم)
technology

Synonyms: applied science, automation, computers, electronic components, high tech, hi tech, industrial science, machinery, mechanics, mechanization, robotics, scientific know-how, scientific knowledge, technical knowledge, telecommunications


جملات نمونه

1. technology has invaded every province of life
تکنولوژی همه ی زمینه های زندگی را تحت الشعاع قرار داده است.

2. technology is their strength
سرچشمه ی قدرت آنان تکنولژی است.

3. computer technology
فن آوری (تکنولوژی) کامپیوتر

4. cutting-edge technology
تکنولوژی پیشرفته

5. their technology is in advance of ours
تکنولوژی آنها از ما جلوتر است.

6. highly developed technology
تکنولوژی بسیار پیشرفته

7. in space technology they lag behind us by ten years
آنها در فنون فضانوردی ده سال از ما عقب هستند.

8. advances in medical technology
پیشرفت های تروندگان (تکنولوژی) پزشکی

9. the transfer of technology to african countries
تراگرد تکنولوژی به کشورهای افریقایی

10. the magic of computer technology
اعجاز فن آوری رایانه

11. during the years when space technology was still in its youth
در آن سال هایی که فنون فضایی تازه نضج گرفته بود

12. the main thrust of modern technology has not been limited to camputers
رانش تکنولوژی جدید محدود به رایانه (کامپیوتر) نبوده است.

13. we have the lead in computer technology
ما در فن کامپیوتر پیش هستیم.

14. our company is in the forefront of space technology
شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.

15. Technology has had an irreversible impact on society.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی تاثیری جبران ناپذیر بر جامعه داشته است
[ترجمه گوگل]فناوری تاثیری غیر قابل برگشت بر جامعه داشته است

16. Science and technology are auxiliary to each other.
[ترجمه ترگمان]علم و تکنولوژی به هم کمکی می کنند
[ترجمه گوگل]علم و فناوری به یکدیگر متکی هستند

17. New technology has rendered my old computer obsolete.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی جدید کامپیوتر قدیمی من را منسوخ کرده است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی جدید قدیمی رایانه منسوخ شده است

18. Modern technology makes moving money around much easier than it used to be.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی مدرن، پول در حال حرکت را بسیار ساده تر از آن چیزی است که باید باشد
[ترجمه گوگل]تکنولوژی مدرن باعث می شود که پول به راحتی از آن استفاده شود

19. Inventions typically involve minor improvements in technology.
[ترجمه ترگمان]اختراعات نوعا شامل پیشرفت های جزئی در تکنولوژی هستند
[ترجمه گوگل]اختراعات معمولا شامل پیشرفت جزئی در تکنولوژی هستند

20. The benefits of nuclear technology, she said, had been grossly overestimated.
[ترجمه ترگمان]او گفت که منافع تکنولوژی هسته ای به شدت تخمین زده شده است
[ترجمه گوگل]او گفت، مزایای فن آوری هسته ای، به شدت برآورده شده است

21. Technology has turned the world into a global village.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]فناوری جهان را به یک روستای جهانی تبدیل کرده است

22. This technology is still in its early stages.
[ترجمه ترگمان]این تکنولوژی هنوز در مراحل اولیه خود است
[ترجمه گوگل]این تکنولوژی هنوز در مراحل اولیه خود است

advances in medical technology

پیشرفت‌های تروندگان (تکنولوژی) پزشکی


computer technology

فن‌آوری (تکنولوژی) کامپیوتر


پیشنهاد کاربران

فناوری

تکنولوژی = فناوری

دقیق تر بگین

شگرد

فن شناسی

مسائل فنی

شناخت فنی

دانش فنی

tech = فن آوری
nology = علم شناسی
ology = شاخه ای از دانش
logy= سخت فهمی
معانی بالا بدون در نظر گرفته شدن در حالات اسم، صفت و . . . میباشد.
متاسفانه این لغت با توجه به عدم داشتن اصالت و ریشه در زبان انگلیسی و اینکه در قرن ۱۷ توسط آمریکایی ها برای اولین استفاده و وارد دایره لغات انگلیسی شد هیچ ارتباطی به دانش hi_tek ( جستجو کنید ) ندارد و به از مجموعه غلطهای مصطلحی میباشد که در عین ناباوری برای علوم روز نیز به کار میرود.
هم اکنون متخصصان حوزه انفورماتیک و زبان شناسی به دنبال لغتی مناسب برای این حوزه میباشند تا با دانش و علم در عالی نرین سطوح یا همان hi_ tek در یک غالب مورد استفاده قرار نگیرند.
لغت پیشنهادی بنده با توجه به تایید این موضوع در تمامی سطوح hi_ tek solution بطور قطع teknology بوده که در فارسی به معنی علم انفورماتیک به عنوان مثال معنی خواهد شد.
امیدوارم این مطلب بسط داده شده تا این لغت سرانجام اصلاح گردد .
منابع:
دیکشنری لانگ من
دیکشنری امریکن هریتچ
دیکشنری آکسفورد
دانشنامه ویکی پدیا
با تشکر


کلمات دیگر: