1. the tarnish on the old mirror
کدرشدگی آینه ی کهنه
2. to tarnish one's memory
خاطره ی کسی را مکدر کردن
3. . . . you tarnish the appeal of islam
. . . ببری رونق مسلمانی
4. The affair could tarnish the reputation of the prime minister.
[ترجمه ترگمان]این کار می توانست شهرت نخست وزیر را لکه دار کند
[ترجمه گوگل]این امر می تواند شهرت نخست وزیر را خنثی کند
5. Moisture leads to the tarnish of the silverware.
[ترجمه ترگمان]moisture منجر به لکه دار شدن ظروف نقره میشه
[ترجمه گوگل]رطوبت منجر به تبخیر از وسایل نقره ای می شود
6. Gold does not tarnish easily.
[ترجمه ترگمان]طلا به آسانی لکه دار نمی شود
[ترجمه گوگل]طلا به راحتی تیره نمی شود
7. But it also did not want to tarnish its image as a candidate to host the 2008 Olympic games.
[ترجمه ترگمان]اما همچنین مایل به لکه دار کردن وجهه خود به عنوان یک نامزد برای میزبانی بازی های المپیک ۲۰۰۸ نبود
[ترجمه گوگل]اما همچنان نمی خواست تصویر خود را به عنوان یک نامزد برای برگزاری بازی های المپیک 2008 القا کند
8. He has done more to tarnish the image of America than anyone in history.
[ترجمه ترگمان]او کار بیشتری برای لکه دار کردن تصویر آمریکا نسبت به هر کسی در تاریخ انجام داده است
[ترجمه گوگل]او بیشتر از هر کسی که در تاریخ به عنوان تصویری از آمریکا خشمگین شده است بیشتر کار کرده است
9. These pessimistic predictions and doubts, however, cannot tarnish facts.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پیش بینی های بدبینانه و بدبینی نمی تواند باعث لکه دار شدن حقایق شود
[ترجمه گوگل]با این حال، پیش بینی ها و شک و تردید های بدبینانه نمی توانند واقعیت را تحمل کنند
10. First, any bad-mouthing could eventually tarnish a mentor's reputation, even if the source is unreliable.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه هر فرد بد می تواند در نهایت اعتبار یک مربی را لکه دار کند، حتی اگر منبع غیرقابل اعتماد باشد
[ترجمه گوگل]اول، هر گونه بد گویی می تواند در نهایت شهرت مربی را خفه کند، حتی اگر منبع غیر قابل اعتماد باشد
11. Check cutlery cleanliness, free from tarnish and stained.
[ترجمه ترگمان]تمیزی قاشق و چنگال ها را بررسی کنید، عاری از لکه دار شدن و لکه دار کردن
[ترجمه گوگل]تمیز کردن کارد و چنگال، تمیز و رنگ آمیزی کنید
12. Safely and effectively erases heat marks, removes tarnish, rust and corrosion from unlacquered metal surfaces.
[ترجمه ترگمان]صحیح و سالم و به طور موثر علامت های گرما را پاک می کند، رنگ تیره، زنگ زدن و خوردگی را از سطوح فلزی unlacquered پاک می کند
[ترجمه گوگل]به طور ایمن و به طور موثر نشانه های گرما را پاک می کند، خارش، زنگ زدگی و خوردگی را از سطوح فلزی بدون لاک برداشته است
13. The tarnish lay thick on the inside of the ring.
[ترجمه ترگمان]در داخل حلقه، لکه دار شده بود
[ترجمه گوگل]ظلم و ستم در داخل حلقه ضخیم است
14. In natural environment, tarnish was observed on the surface of a commemoration silver coin of China.
[ترجمه ترگمان]در محیط طبیعی، تیره شدن بر روی سطح یک سکه نقره commemoration دیده شد
[ترجمه گوگل]در محیط طبیعی، تیره شدن روی سطح سکه نقره ای معروف چین چیره شد