کلمه جو
صفحه اصلی

nodular


معنی : ورم کرده، گره دار، قلنبه شده، گره گره
معانی دیگر : گره دار، ورم کرده، قلنبه شده، گره گره

انگلیسی به فارسی

گره دار، ورم کرده، قلنبه شده، گره گره


گره گشایی، گره دار، ورم کرده، قلنبه شده، گره گره


انگلیسی به انگلیسی

• nodulated; having connections; of a bulge, of a protrusion

دیکشنری تخصصی

[معدن] دانهای (عمومی فرآوری)

مترادف و متضاد

ورم کرده (صفت)
angry, swollen, tumescent, blubbery, blown, distent, nodular, tumid

گره دار (صفت)
knotty, knotted, burly, nodular, nodose, reedy, nodous

قلمبه شده (صفت)
nodular, flocculent

گره گره (صفت)
nodular

جملات نمونه

1. In six patients the specimens still showed nodular argyrophil cell hyperplasia, and one patient had developed a carcinoid tumour.
[ترجمه ترگمان]در شش بیمار، نمونه ها هنوز nodular سلول argyrophil hyperplasia را نشان دادند و یک بیمار یک تومور carcinoid را ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]در شش بیمار، نمونه ها هنوز هم هیپرپلازی سلول های آرگروفیلی گره خورده را نشان دادند و یک بیمار یک تومور کارسینوئید را ایجاد کرد

2. The carcinoids were associated with diffuse and nodular hyperplasia of fundic endocrine cells.
[ترجمه ترگمان]The به hyperplasia diffuse و nodular سلول های endocrine غدد درون ریز وابسته بودند
[ترجمه گوگل]کارسینوئید ها با هیپرپلازی منتشر و ندولار سلول های اندوکرین پایه همراه بودند

3. Fifteen additional patients showed nodular hyperplasia of endocrine cells that was not seen in 14 normal controls.
[ترجمه ترگمان]پانزده بیمار دیگر nodular hyperplasia از سلول های endocrine را نشان دادند که در ۱۴ کنترل معمولی دیده نشد
[ترجمه گوگل]پانزده بیمار اضافی، هیپرپلازی ندولار سلولهای غدد درون ریز داشتند که در 14 فرد سالم مشاهده نشد

4. Since contraction of nodular iron is bigger than its expansion nodular iron castings must be fed from outside to prevent shrinkage defect.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که انقباض آهن nodular بزرگ تر از انبساط آن است، قالب های آهن nodular باید از بیرون تامین شود تا از نقص انقباض جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که انقباض آهن گره خورده بزرگتر از انبساط آن است، ریخته گری آهن گرانولیتی باید از خارج به منظور جلوگیری از نقص انقباض تغذیه شود

5. Casting of nodular iron with thick section is still difficult at present.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری از آهن nodular با بخش ضخیم هنوز در حال حاضر دشوار است
[ترجمه گوگل]ریخته گری آهن گره خورده با بخش ضخیم هنوز هم دشوار است

6. The range of rare earth residue in nodular graphite cast iron and the treatment method for different nodularizers are discussed preliminarily in this paper. It is proposed . . .
[ترجمه ترگمان]دامنه وسیعی از باقی مانده زمین در cast گرافیت nodular و روش درمانی برای nodularizers مختلف در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]محدوده بقایای کمیاب خاک در گرافیت ذره ای و نحوه درمان برای گیره سازهای مختلف در این مقاله پیش تر مورد بحث قرار گرفته است پیشنهاد شده است

7. Some of them showed nodular appearance partially.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها ظاهر nodular را تا حدی نشان دادند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها ظاهر گره گشایی را به طور جزئی نشان دادند

8. The matrix is a kind of nodular troostite, where there were a large number of carbide particles precipitated.
[ترجمه ترگمان]این ماتریس نوعی of troostite است که در آن تعداد زیادی از ذرات کاربید وجود دارند
[ترجمه گوگل]ماتریس نوعی گرانیت گره ای است که در آن مقدار زیادی از ذرات کاربید رسوب شده است

9. The superficially nodular tertiary syphilis showed a localized epithelioid granuloma mixed with multinuclear giant cells infiltration around appendages and fat lobules in the subcutaneous tissue.
[ترجمه ترگمان]The سطحی سومین tertiary tertiary نشان داد که a epithelioid که با سلول های غول آسای multinuclear در اطراف appendages و lobules چاق در بافت زیر جلدی ایجاد شده است مخلوط شده است
[ترجمه گوگل]سیفیلیس سرطانی سرطانی ناحیه ای، گرانولوم اپیتلیویید موضعی را که با نفوذ سلول های غول پیکر چند هسته ای در اطراف ضایعات و لوبول های چربی در بافت زیر جلدی مخلوط شده است نشان داد

10. Basic graphite morphology types of nodular iron were introduced.
[ترجمه ترگمان]morphology اصلی گرافیت of معرفی شدند
[ترجمه گوگل]انواع مورفولوژی گرافیتی اولیه از آهن ندولار معرفی شدند

11. We go in for producing chilled casting camshafts, nodular casting camshafts, high chrome alloy and copper chrome valve seat processing.
[ترجمه ترگمان]ما برای تولید camshafts ریخته گری chilled، ریخته گری nodular، آلیاژ کروم بالا، و پردازش صندلی chrome مس وارد عمل می شویم
[ترجمه گوگل]ما برای تولید میل لنگ ریخته گری سرد، میل لنگ ریخته گری گره، آلیاژ کروم بالا و پردازش کروم کروم مس اقدام می کنیم

12. The tree-shaped structure of nodular vascular framework is connected with the vascular system of plant in the base, It was derived originally from the plant lateral root primordium.
[ترجمه ترگمان]ساختار درختی شکل آوندی با سیستم آوندی گیاه در پایه متصل است و از ابتدا از ریشه جانبی ریشه گیاه مشتق شده است
[ترجمه گوگل]ساختار درختی چارچوب عروقی ندولار با سیستم عروقی گیاه در پایه متصل شده است، در ابتدا از ریشه پرورش اندام ریشه گیاهی مشتق شده است

13. A routine chest X-ray demonstrated a nodular density at retrocardiac region of left lower lung that turned out to be a squamous cell carcinoma (SCC) histologically.
[ترجمه ترگمان]یک سینه معمولی اشعه ایکس، چگالی nodular را در ناحیه retrocardiac از شش سمت چپ نشان داد که تبدیل به a سلول squamous (SCC)شد
[ترجمه گوگل]اشعه ایکس سینه معمولی چگالی ندولار را در ناحیه رتروکاردیوال ریه پایین ریه نشان داد که به نظر می رسد یک کارسینوم سلول سنگفرشی (SCC) بافت شناسی است

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The forming principle of nodular graphite cast steel and the main technical points of melting and casting process are summarized.
[ترجمه ترگمان]اصول تشکیل فولاد nodular گرافیت and و نکات فنی اصلی فرآیند ذوب و ریخته گری به طور خلاصه بیان شده است
[ترجمه گوگل]اصل تشکیل فولاد ریخته گری گرید گرادیان و نقاط اصلی فنی فرآیند ذوب و ریخته گری خلاصه می شود


کلمات دیگر: