کلمه جو
صفحه اصلی

piston


معنی : سنبه، پیستون، میله متحرک
معانی دیگر : والتر پیستون (آهنگساز امریکایی)

انگلیسی به فارسی

سمبه، میله متحرک، پیستون


پیستون، سنبه، میله متحرک


انگلیسی به انگلیسی

• moving cylinder used to compress gas fluid or air
a piston is a cylinder or metal disc in an engine. pistons slide up and down inside tubes to make parts of the engine move.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] پیستون، میله متحرک
[نساجی] پیستون ( در بانکه فتیله ) - پیستون جعبه فتیله
[نفت] پیستون

مترادف و متضاد

سنبه (اسم)
mandrel, ramrod, gun stick, piston, mandril

پیستون (اسم)
piston

میله متحرک (اسم)
piston

جملات نمونه

1. a piston cushion
بالشتک پیستون

2. a piston rod
میل پیستون

3. the piston keeps moving back and forth
پیستون مرتبا پس و پیش می رود.

4. the ratio of piston stroke to bore of a cylinder
نسبت بازی پیستون به کالیبر سیلندر

5. scores made by a piston on a cylinder
خط افتادگی سیلندر توسط پیستون

6. the compression of air by the piston
فشرده شدن هوا توسط پیستون

7. Tell the foundry to cast another piston.
[ترجمه ترگمان]به the بگو پیستون دیگر را پرتاب کند
[ترجمه گوگل]برای ریختن یک پیستون دیگر به ریخته گری بگویید

8. The piston slides noiselessly up and down.
[ترجمه ترگمان]پیستون بی صدا بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]پیستون بدون صدا به سمت بالا و پایین حرکت می کند

9. They use a piston engine instead.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای آن از یک موتور پیستون استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به جای آن از یک موتور پیستونی استفاده می کنند

10. The piston is reciprocating inside cylinder.
[ترجمه ترگمان]پیستون در داخل استوانه رفت و برگشتی است
[ترجمه گوگل]پیستون درون سیلندر مجزا است

11. The steel piston is fitted with brass piston rings which, says Hytek, makes for longer life.
[ترجمه ترگمان]پیستون فولاد با حلقه های برنجی brass نصب شده است که به گفته Hytek، برای زندگی طولانی تر ساخته می شود
[ترجمه گوگل]پیستون فولادی با حلقه های پیستونی برنجی نصب شده است که، Hytek می گوید، عمر طولانی تر می کند

12. These resemble crop-sprayers, but with piston engines - hence the avgas there.
[ترجمه ترگمان]اینها شبیه sprayers محصول هستند، اما با موتورهای پیستون - از این رو the آنجا هستند
[ترجمه گوگل]این ها شبیه سمپاشی ها هستند، اما با موتورهای پیستونی - از این رو avgas وجود دارد

13. Once the piston is at the bottom of the cylinder, valve 3 is closed and valve 2 opened.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که پیستون در پایین استوانه باشد، دریچه ۳ بسته می شود و سوپاپ ۲ باز می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیستون در انتهای سیلندر قرار دارد، شیر 3 بسته و شیر 2 باز می شود

14. The Croydon design used a vertical falling piston against a nozzle and is now obsolete.
[ترجمه ترگمان]طراحی کرایدون نیز از یک پیستون کاهش عمودی در برابر نازل استفاده کرد و اکنون منسوخ شده است
[ترجمه گوگل]طراحی کروئیدون از پیستون سقوط عمودی در برابر یک نازل استفاده کرد و اکنون منسوخ شده است

15. Atmospheric pressure then forced the piston down the cylinder in which it was sitting.
[ترجمه ترگمان]سپس فشار هوا پیستون را وادار به پایین کردن سیلندر که در آن نشسته بود، فشار داد
[ترجمه گوگل]فشار هوا پس از آن پیستون را به پایین سیلندر که در آن نشسته بود را مجبور کرد

16. A piston destined to shuttle back and forth within a cylinder will be made on a lathe.
[ترجمه ترگمان]یک پیستون به سمت عقب و جلو در داخل یک سیلندر به حالت تراش داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک پیستون به منظور حمل و نقل به جلو و عقب در داخل سیلندر بر روی تراش ساخته شده است

پیشنهاد کاربران

خودرو: پیستون

piston ( فیزیک )
واژه مصوب: پیستون
تعریف: [فیزیک]‏ استوانۀ فلزی لغزنده در استوانه‏ای دیگر که در برابر فشار شاره یا با فشار به شاره حرکت رفت‏وبرگشت انجام دهد|||[قطعات و مجموعه های خودرو] قطعه ای معمولاً استوانه ای که یک سر آن بسته و سر دیگرش باز است و در داخل یک سیلندر حرکت رفت وبرگشت دارد و نیروی حاصل از احتراق سوخت در سیلندر را ازطریق دسته پیستون به میل لنگ منتقل می کند


کلمات دیگر: