کلمه جو
صفحه اصلی

ventilate


معنی : بادخور کردن، تهویه کردن
معانی دیگر : (به ویژه هوا) تخلیه کردن، وزاندن، (هوای محلی را) عوض کردن، تازه کردن، هوارسانی کردن، (پیش همگان) اظهار کردن، بروز دادن، اعلام کردن، آشکار کردن، علنی کردن، هواکش دار کردن، بادرسان دار کردن، (قدیمی) پاش دادن، باد دادن (رجوع شود به: winnow)، (خون را) اکسیژن دادن، هوا دادن، هوا دادن به، پاک کردن

انگلیسی به فارسی

بادخور کردن، تهویه کردن، هوا دادن به، پاک کردن


تهویه، بادخور کردن، تهویه کردن، هوا دادن به، پاک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ventilates, ventilating, ventilated
(1) تعریف: to provide (an interior space) with fresh air or a means of air circulation.
مشابه: air

- The window fans ventilate the room.
[ترجمه ترگمان] شیشه های پنجره اتاق ها را تهویه می کنند
[ترجمه گوگل] طرفداران پنجره اتاق را تهویه می دهند

(2) تعریف: to open up or submit (a problem, idea, question, or the like) for examination and discussion.
مشابه: air

(3) تعریف: to provide with a vent for the escape of heated air, smoke, gases, or the like.

• provide with fresh air, air out, freshen; raise a point or question for discussion; supply the blood with oxygen
to ventilate a room or building means to allow fresh air to get into it.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] تهویه کردن، پاک کردن
[آب و خاک] تهویه،هوادهی

مترادف و متضاد

بادخور کردن (فعل)
air, ventilate

تهویه کردن (فعل)
ventilate, air-condition

air out; make known


Synonyms: advertise, air, bring into the open, bring up, broach, broadcast, circulate, debate, deliberate, discourse, discuss, examine, express, free, give, go into, introduce, moot, publish, put, scrutinize, sift, state, take up, talk about, talk of, talk over, thresh out, vent, verbalize


Antonyms: close


جملات نمونه

1. We ventilated the kitchen by opening the windows.
با باز کردن پنجره ها آشپزخانه را تهویه کردیم

2. The lungs ventilate the blood.
شش ها هوای خون را تصفیه می کنند

3. There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.
شایسته است موضوع جشن پایان دوره را در حضور تمام دانشجویان سال آخر مورد بحث قرار دهیم

4. party members were not expected to ventilate their own personal views
از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.

5. Ventilate the room properly when paint stripping.
[ترجمه پرویز حسینی] در موقع رقیق کردن رنگ، هوای اتاق را تهویه کنید.
[ترجمه ترگمان]اتاق را درست موقعی که از آن جدا شده بود، از اتاق بیرون کشید
[ترجمه گوگل]هنگام سست کردن رنگ، به درستی تصفیه کنید

6. Open the window and ventilate the room.
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن و اتاق را باز کن
[ترجمه گوگل]پنجره را باز کنید و اتاق را تهویه کنید

7. We ventilate a room by opening windows.
[ترجمه ترگمان]با باز کردن پنجره اتاق را پر می کنیم
[ترجمه گوگل]ما با باز کردن پنجره ها یک اتاق را تهویه می کنیم

8. Members are asked not to ventilate club problems outside this meeting.
[ترجمه ترگمان]از اعضا خواسته می شود تا در خارج از این نشست وارد مشکلات باشگاه نشوند
[ترجمه گوگل]از اعضای خواسته شده است که مشکلات باشگاه را در خارج از این جلسه تهویه نکنند

9. The lungs ventilate the blood.
[ترجمه ترگمان]ریه ها به خون هوا می دهند
[ترجمه گوگل]ریه ها خون را تخلیه می کنند

10. She used the meeting to ventilate all her grievances.
[ترجمه ترگمان]او از جلسه برای ventilate تمام grievances استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از این جلسه استفاده کرد تا همه شکایات او را تهدید کند

11. Ventilate well on sunny days but remember to close vents in the evening.
[ترجمه ترگمان]در روزه ای آفتابی به خوبی تمیز کنید، اما به یاد داشته باشید که در عصر دریچه ها را ببندید
[ترجمه گوگل]در روزهای آفتابی خوب بخورید اما به یاد داشته باشید که در شب عروسی خاموش می شود

12. Where a film adaptation could ventilate the humid bachelor atmosphere of Hornby's novel is in giving opportunities for women.
[ترجمه ترگمان]جایی که فیلم تطبیق فیلم می تواند تهویه مطبوع رمان هورن بای را به همراه داشته باشد، فرصت هایی برای زنان فراهم می کند
[ترجمه گوگل]جایی که یک سازگاری فیلم می تواند فضای مرطوب را از رمان هورنبی تهیه کند، در حال ارائه فرصت برای زنان است

13. The important factor is to ventilate the anger.
[ترجمه ترگمان]عامل مهم، تهویه با خشم است
[ترجمه گوگل]عامل مهم این است که احساس خشم را کنترل کنید

14. Ventilate your house when painting.
[ترجمه ترگمان]وقتی نقاشی می کنی خونه ات را پر کن
[ترجمه گوگل]هنگام نقاشی خود خانه خود را تهیه کنید

15. I usually ventilate my house after a night of smoking cigars.
[ترجمه ترگمان] معمولا بعد از یه شب سیگار دود کردن خونه م - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]من معمولا بعد از شب سیگار کشیدن سیگار می کشم

16. They should ventilate the galleries of a coal - mine.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید galleries یک معدن زغال سنگ را تهویه کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید گالری های یک معدن ذغال سنگ را تهویه کنند

17. Irene was opening the window ventilate the room at that time.
[ترجمه ترگمان]ایرین در آن زمان پنجره را باز کرد
[ترجمه گوگل]ایرنه پنجره را باز کرد و اتاق را در آن زمان تهویه داد

a badly ventilated room

اتاقی که هواگیر نیست (که بد تهویه می‌شود)


This mine has to be constantly ventilated.

هوای این معدن باید دائماً تهویه شود.


Kashan's basements were ventilated by tall wind-catchers.

سردابهای کاشان از طریق بادگیری‌های بلند تهویه می‌شدند.


Party members were not expected to ventilate their own personal views.

از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.


پیشنهاد کاربران

هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن
Both patients are sedated and ventilated.
artificially ventilate a patient in respiratory distress
The lungs ventilate the blood.

( احساسات و نظر خود را پیش همگان ) اظهار کردن
The important thing is to ventilate your anger.
She used the meeting to ventilate all her grievances.
There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.

- تهویه کردن
عوض کردن هوا در مکانی/جایی -


تَراهَواییدَن.


کلمات دیگر: