کلمه جو
صفحه اصلی

scum


معنی : کف، تفاله، سفیدی، پس مانده، سرجوش، طبقه وازده اجتماع، درده گرفتن
معانی دیگر : (مجازی) پست، فرومایه، (لایه ی روی آبگونه ها در اثر تخمیر یا جوشاندن و غیره) سرجوش، کفک، رویه، کفاب، (تصفیه ی شکر) تفاله، مواد زاید، (فلز مذاب) سرباره، ریماه، ریم آهن (scoria و dross هم می گویند)، (مجازی) زاید، بدردنخور، (جمع) فضولات، آخال، کنجال، سرباره یا کفاب (و غیره را) گرفتن، کف گیری کردن، پالودن

انگلیسی به فارسی

(روی مایعات و غیره) کف، رویه


(روی استخر و آب) لایه‌ی کثافت، چربه


(مجازی، شخص) کثافت، آدم منفور


نوشابه، تفاله، سفیدی، کف، پس مانده، طبقه وازده اجتماع، سرجوش، درده گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: impure matter that forms on the surface of a liquid.

(2) تعریف: any undesirable, polluting, or worthless material.

(3) تعریف: a person or persons considered to be low or disreputable; dregs.
مشابه: riffraff, trash
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scums, scumming, scummed
• : تعریف: to take the scum off (a liquid).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: scumlike (adj.)
• : تعریف: to form a layer of scum.

• filth, dirt; waste, rubbish; foul film or slime that forms atop a liquid; riffraff, rabble, mob
remove impurities; remove the foul membrane from the surface of a liquid; form a foul membrane, become covered with a dirty film
scum is a layer of an unpleasant-looking substance on the surface of a liquid.
if you call people scum, you are expressing your feelings of dislike and disgust for them.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کف - خمیره
[مهندسی گاز] کف، کف کردن، پسمانده
[نساجی] کف - کف کردن - رویه بستن محلول - تشکیل لایه ژله ای در سطح محلول

مترادف و متضاد

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

تفاله (اسم)
slag, bagasse, scum, dross, raff, trash, crap, garbage, residuum, riffraff, slop

سفیدی (اسم)
scum, blank, white, blankness, blank space, offscum, silveriness

پس مانده (اسم)
excrement, tailing, residue, scum, refuse, picking, residuum, remainder, dreg, leftover, leavings

سرجوش (اسم)
foam, scum

طبقه وازده اجتماع (اسم)
scum

درده گرفتن (فعل)
scum

superficial impurities, dirt


Synonyms: algae, crust, dross, film, froth, residue, scruff, spume, waste


Antonyms: cleanliness


people who are bad, despicable


Synonyms: curs, dregs, lowest, mass, mob, proletariat, rabble, riffraff, rubbish, scum of the earth, trash, unwashed, vermin


جملات نمونه

1. the scum of the society
طبقات پست اجتماع

2. he treats gamblers like the scum of the earth
با قماربازان مثل اراذل و اوباش رفتار می کند.

3. There was green scum over the pond.
[ترجمه ترگمان]روی دریاچه هم scum سبز بود
[ترجمه گوگل]گلوله سبز بیش از حوضچه وجود دارد

4. Skim the scum off the jam and let it cool.
[ترجمه سیاحی] کف روی مربا رو جمع کن و بزار مربا خنک بشه.
[ترجمه ترگمان]آشغال ها را جمع کن و ولش کن
[ترجمه گوگل]از بین بردن مربا خشک کن و خنک کن

5. Scum the bubble when the porridge is boiling.
[ترجمه ترگمان] وقتی که آش در حال جوش خوردن باشه
[ترجمه گوگل]هنگامی که فرنی جوشان می کند حباب را از بین ببرید

6. Scum like that should be locked away!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری مثل این باید قفل شود!

7. Those racist scum have been attacking Pakistanis.
[ترجمه ترگمان]این اراذل و اوباش به پاکستانی ها حمله کرده اند
[ترجمه گوگل]این تکه های نژادپرست به پاکستانی ها حمله کرده اند

8. People who organize dog fights are scum in my opinion!
[ترجمه ترگمان]مردمی که مبارزه سگ ها را سازماندهی می کنند scum است!
[ترجمه گوگل]افرادی که مبارزه های سگ را سازماندهی می کنند، به نظر من

9. There is a ring of scum in the washbasin.
[ترجمه ترگمان]یه حلقه کثافت توی دست شویی هست
[ترجمه گوگل]حلقه ای از سرامیک در دستشویی وجود دارد

10. Someone had scrawled "Scum" on his car.
[ترجمه ترگمان] یه نفر زیر ماشینش نوشته بود
[ترجمه گوگل]کسی روی ماشینش 'Scum' زد

11. Skim off any scum.
[ترجمه ترگمان]Skim را از بین ببر
[ترجمه گوگل]از بین بردن هر کج خلقی

12. These so - called football supporters are scum.
[ترجمه ترگمان]این به اصطلاح طرفداران فوتبال scum
[ترجمه گوگل]این طرفداران به اصطلاح فوتبال، از بین رفته اند

13. These men are the scum of the earth.
[ترجمه ترگمان]این مردان the زمین هستند
[ترجمه گوگل]این مردان سرچشمه های زمین هستند

14. You won't hurl yourself away on such a scum, will you?
[ترجمه ترگمان]تو خودت را از این کثافت دور نمی کنی، مگر نه؟
[ترجمه گوگل]شما در چنین کلاهبرداری خود را از دست نخواهید داد، آیا شما؟

15. People like that are the scum of the earth .
[ترجمه ترگمان] آدمایی مثل اون the زمین هستن
[ترجمه گوگل]افرادی مانند این هستند که سرچشمه های زمین هستند

get lost, you scum!

پست فطرت، برو گم‌ شو!


the scum of the society

طبقات پست اجتماع


He treats gamblers like the scum of the earth.

با قماربازان مثل اراذل و اوباش رفتار می‌کند.


پیشنهاد کاربران

اشغال
پسمانده

عامیانه : انگل جامعه

سلام بچه ها بهترین معنی و پر کار برد باش
اشغال یا تفاله اما منظور توهین
those scums bother my brother
لجن آب هم میشه معمولا تو فاضلاب ها باتلاق
there many marshes & bogs here that full of scum

تفاله
آشغال
کف روی غذا و . . . .

از لحاظ فحش بودن معنی اینا رو میده
کثافت
آشغال
لعنتی
گ*ه


She treats you like scum. Be careful


Slum : پایین شهر ( همون Ghetto )
Scum : تفاله - سرجوش یا کف آب - آشغال - پس مانده - زاید

مثلا وقتی دارید مرغ را می جوشانید روی آب کف و کثیفی جمع میشه. به اون میگن کف آب. تو انگلیسی Scum
یا به بعضی از افراد یا یک ملیت ممکنه یک نفر این حرف رو نسبت بده.
در این موقعیت یعنی آشغال و عوضی

noun
1 [noncount] : a layer of something unpleasant or unwanted that forms on top of a liquid
◀️
Boil the chicken and use a spoon to remove any scum that floats to the surface.
◀️pond scum [=a layer of algae on top of a pond]
2 informal : a dishonest, unkind, or unpleasant person
[noncount]
◀️Ignore him; he's scum.
◀️They are the scum of the earth. [=the worst people on the earth]
[count]
◀️He's a complete scum

◀️ Bro you are from US. The joke tells by itself. You all are the real scum of the world, with your politics
Shut up fool


کلمات دیگر: