کلمه جو
صفحه اصلی

gouge


معنی : منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، گول زدن، کندن، در اوردن، با اسکنه کندن، بزور ستاندن
معانی دیگر : (با اسکنه) کندن، شیار دار کردن، کنده کاری کردن (روی چوب)، ناودانی کردن (چوب)، به زور در آوردن، ملاقه وار بیرون آوردن، سر مشتری کلاه گذاشتن، گرانفروشی، احجاف، مغبون سازی، اسکنه، اسکنه ی لبه منحنی (ویژه ی کندن شیار منحنی بر چوب)، مغار، گزن، شیار تراشی، اسکنه زنی، شیار یا سوراخ کنده شده با اسکنه، (هر گونه شیار یا سوراخی که عیب محسوب شود) خدشه، خراشیدگی، عیب، نقص، (در کتک کاری) انگشت خود را در چشم حریف فرو کردن، (عامیانه) پول کسی را خوردن، زیاد پای کسی حساب کردن، گرانفروشی کردن، مغبون کردن، غضب، جبر

انگلیسی به فارسی

گوگ، منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، گول زدن، با اسکنه کندن، در اوردن، کندن، بزور ستاندن


منقار، اسکنه جراحی، بزورستانی، غضب، جبر، در آوردن، کندن، با اسکنه کندن، بزور ستاندن، گول زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of chisel with a blade shaped like a scoop, used primarily on wood.

(2) تعریف: the hole or groove that is created using a gouge or other similar cutting edge.

(3) تعریف: a damaging cut or hole made with a sharp implement or other sharp object.
مشابه: stab

- There is a gouge in the linoleum from when we moved the refrigerator.
[ترجمه ترگمان] یک gouge در سطح linoleum وجود دارد وقتی که ما یخچال را جابجا کردیم
[ترجمه گوگل] از آنجا که یخچال فریزر را منتقل کرده ایم، در مشمع کف اتاق وجود دارد

(4) تعریف: an act of swindling, esp. overcharging.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gouges, gouging, gouged
مشتقات: gouger (n.)
(1) تعریف: to cut or carve with, or as if with, a gouge.
مشابه: excavate

- The children gouged a face in the pumpkin to make their jack-o'-lantern.
[ترجمه ترگمان] بچه ها صورتش را در کدوتنبل جمع کرده بودند تا فانوس جک را درست کنند
[ترجمه گوگل] بچه ها پوست خود را در کدو تنبل انداختند تا جک-فانوس خود را بسازند

(2) تعریف: to scoop out with force.

(3) تعریف: to defraud of money, as by charging an unreasonable price or fee for something.

• type of chisel; fraud, extortion
cut with a chisel; force out, scoop out (i.e. an eye, splinter, etc.); swindle, defraud
if you gouge something, you make a hole in it with a pointed object.
if you gouge something out, you force it out of a hole using your fingers or a sharp tool.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خوردگی - آردگسل
[زمین شناسی] گوژ مواد پودر شده و عمدتا رسی در طول گسل که از ویژگیهای سنگهای مقاومتر می باشد.
[معدن] گوژ (زمین شناسی اقتصادی)
[آب و خاک] گوج

مترادف و متضاد

منقار (اسم)
bill, beak, pecker, neb, rostrum, gouge

اسکنه جراحی (اسم)
gouge

بزورستانی (اسم)
gouge

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

در اوردن (فعل)
render, intromit, gouge, erupt, evolve, doff, exsect

با اسکنه کندن (فعل)
gouge

بزور ستاندن (فعل)
grate, gouge

groove, hole


Synonyms: channel, cut, excavation, furrow, gash, hollow, notch, scoop, score, scratch, trench


cut, scoop


Synonyms: burrow, claw, dig, dredge, excavate, gash, groove, scrape, scratch, shovel, tunnel


جملات نمونه

1. to gouge out dirt
لجن را بیرون کشیدن

2. a price gouge of several hundred dollars
گرانفروشی به مبلغ چندصد دلار

3. She reached up and tried to gouge her attacker's eyes.
[ترجمه ترگمان]او دستش را دراز کرد و سعی کرد چشمان ضارب را در حدقه در بیاورد
[ترجمه گوگل]او بالا رفت و سعی کرد چشم های مهاجمش را بگیرد

4. He has accused her of threatening to gouge his eyes out.
[ترجمه ترگمان]او متهم شده بود که او را تهدید می کند که چشمانش را در حدقه در بیاورد
[ترجمه گوگل]او او را متهم کرده است که تهدید به چشیدن او می کند

5. Housing shortages permit landlords to gouge their renters.
[ترجمه ترگمان]کمبود مسکن به مالکان اجازه می دهد که مستاجران خود را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]کمبود مسکن اجازه می دهد صاحبخانه ها برای اجاره دادن به آنها را

6. I wanted to gouge her eyes out.
[ترجمه ترگمان] می خواستم چشماش رو از دهنم در بیارم
[ترجمه گوگل]من می خواستم چشم هایش را بلند کنم

7. A gouge in environment is likely to attract future gouges.
[ترجمه ترگمان]A در محیط به احتمال زیاد gouges های آینده را به خود جلب می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که در محیط زیست، جوایز آینده را جذب کند

8. McLaren accused Roberts of trying to gouge his eyes out during the fight.
[ترجمه ترگمان]مک لارن، رابرتس را به تلاش برای جلب توجه خود در حین جنگ متهم کرد
[ترجمه گوگل]مک لارن رابرتز متهم به تلاش برای چشیدن او در طول مبارزه کرد

9. I just wanted to gouge his eyes out.
[ترجمه ترگمان]فقط می خواستم چشماش رو در بیارم
[ترجمه گوگل]فقط می خواستم چشمانش را بیرون بکشم

10. Hotels are ready to gouge Olympic visitors by raising room prices.
[ترجمه ترگمان]هتل ها آماده هستند تا بازدیدکنندگان المپیک را با افزایش قیمت اتاق در معرض قرار دهند
[ترجمه گوگل]هتل ها آماده هستند تا با افزایش قیمت ها، بازدیدکنندگان المپیک را از بین ببرند

11. The gouge of the fault zone may extend to depths of some kilometers.
[ترجمه ترگمان]The ناحیه خطا ممکن است تا عمق چند کیلومتری گسترش یابد
[ترجمه گوگل]جابجایی از منطقه گسل ممکن است به عمق چند کیلومتر گسترش یابد

12. The osteotome is adjustable hollow gouge, which comprises a gouge handle, a connection rod, and a gouge core.
[ترجمه ترگمان]The دارای حفره های خالی قابل تنظیم است، که شامل یک handle، یک میله اتصال و یک هسته بزرگ است
[ترجمه گوگل]استئوتوم می تواند توخالی قابل تنظیم باشد که حاوی یک دسته گوگل، یک میله اتصال و یک هسته گوج

13. Fault gouge is an important factor which influences fault movement.
[ترجمه ترگمان]gouge نقص یک عامل مهم است که حرکت گسل را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]Gouge گسل یک عامل مهم است که بر جنبش گسل تاثیر می گذارد

14. Gouge and Backstab have new sounds.
[ترجمه ترگمان]gouge و backstab صداهای جدیدی دارند
[ترجمه گوگل]Gouge و Backstab صداهای جدیدی دارند

15. Now, the friction coefficient is generally got from gouge test by using the double shear method.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ضریب اصطکاک به طور کلی با استفاده از روش برشی دو گانه، از test به دست می آید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ضریب اصطکاک با استفاده از روش برش دوگانه از آزمون gouge استفاده می شود

The students had gouged their names on the desks.

شاگردان اسمهای خود را روی میزها کنده بودند.


to gouge out dirt

لجن را بیرون کشیدن


Teymoor ordered his eyes to be gouged out.

تیمور دستور داد چشمانش را در بیاورند.


He regularly gouged his customers.

او مرتباً زیادی پای مشتری‌هایش حساب می‌کرد.


a price gouge of several hundred dollars

گران‌فروشی به مبلغ چند صد دلار


پیشنهاد کاربران

کندن

گرانفروشی کردن

کندن ، کنده کاری کردن ، گرانفروشی کردن ، کلاه سر مشتری گذاشتن ، اسکنه ، شیارتراشی

در هنر خراطی چوب به مغارهایی که شیار و شکلی ناودانی دارند و مخصوص تراشیدن کاسه ها و ظروف گود چوبی، یا کندن و شکل دادن الگوهای قوسی مقعر و فرورفته روی استوانه ها هستند Gouge گفته می شود

gouge کنده‎کاری ( کردن ) ، اسکنه
gouge out کندن، پول کندن



کلمات دیگر: