کلمه جو
صفحه اصلی

output


معنی : محصول، بازده، تولید، برونداد
معانی دیگر : فرآوری، فرورد، (علم و ادب) شکوفایی، گل کردن، (کامپیوتر) برون داد، خروجی، برون دادی، برون ده، (برق - نیروی مفید تولید شده توسط مولد یا بیرون داده شده توسط تقویت کننده ها و غیره) انرژی خروجی، نیروی بازداده، بازداد، (محل دادن این نیرو) بازدادگاه، تولیدگاه

انگلیسی به فارسی

خروجی، برونداد، محصول


تولید، بازده


خروجی، تولید، برونداد، بازده، محصول


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of producing something; production.
مترادف: production, yield
مشابه: achievement

- The company has invested great sums in the output of new vaccines.
[ترجمه ترگمان] این شرکت مبالغ هنگفتی را در تولید واکسن های جدید سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه گوگل] این شرکت مبلغ زیادی را در تولید واکسن های جدید سرمایه گذاری کرده است

(2) تعریف: the quantity produced, esp. in a given time period.
مترادف: turnout, yield
مشابه: crop, gain, harvest, net, product, profit, volume

- The company's yearly output has increased dramatically due to the new machinery.
[ترجمه ترگمان] خروجی سالانه شرکت به دلیل ماشین آلات جدید به طور چشمگیری افزایش یافته است
[ترجمه گوگل] تولید سالیانه این شرکت با توجه به ماشین آلات جدید به طور چشمگیری افزایش یافته است

(3) تعریف: voltage or current produced by a electrical or electronic system.
مترادف: amperage, current, voltage, wattage
مشابه: energy, force, load, power

(4) تعریف: in computers, internally stored information that is transmitted to a screen, printer, or the like.
مشابه: data, print-out, readout

• yield; product, manufacture; information sent out from a computer (computers)
you use output to refer to the amount of something that a person or thing produces.
the output of a computer is the information that it displays on a screen or prints on paper as a result of a particular program.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بازده
[شیمی] خروجی، محصول، برونداد، بروندهی
[عمران و معماری] خروجی - جواب - بازداده
[کامپیوتر] خروجی - اطلاعاتی که کامپیوتر به عنوان نتیجه ی محایباتش تولید می کند. خروجی کامپیوتر ممکن است بر روی کاغذ، مانیتور، دیسکها و نوارهای مغناطیسی منعکس شود. - برونداد، خروجی .
[برق و الکترونیک] خروجی 1. پایه های خروجی یک قطعه 2. نتیجه حاصل از پردازش سیگنال یا داده در پایه های خروجی مدار یا پایانه کامپیوتری 3. انرژی مفید باتری یا منبع تغذیه . - خروجی
[مهندسی گاز] بازده، تولید
[بهداشت] برونداد
[نساجی] تولید (در ماشین فتیله) - فتیله خروجی در واحد زمان از ماشین فتیله
[ریاضیات] عدد خروجی، خروجی، بازده، ستاده، برونداد، محصول، گرفته شده، حاصل، توان خروجی، ظرفیت، صادره، نتیجه، به دست آمده، صادرات
[معدن] ظرفیت تولید (عمومی)
[پلیمر] برون دهی، برونداد، بازده
[سینما] قدرت خروجی - خروجی
[بهداشت] نتیجه . برونداد

مترادف و متضاد

Antonyms: input


Synonyms: achievement, amount, crop, gain, harvest, making, manufacture, manufacturing, producing, product, production, productivity, profit, take, turnout, yield


محصول (اسم)
turnover, produce, fabric, crop, product, production, yield, vintage, proceeds, output, harvest

بازده (اسم)
efficiency, revenue, turnover, yield, output

تولید (اسم)
efficiency, genesis, generation, manufacture, production, output, production rule, turn-out

برونداد (اسم)
output

something produced


جملات نمونه

the output of coal

فرورد (تولید) زغال‌سنگ


industrial output

تولید صنعتی


1. output process
فرآیند برون ده

2. output unit
واحد خروجی،یکان برون ده

3. industrial output
تولید صنعتی

4. net output
بازده ویژه،تولید خالص

5. the output of coal
فرورد (تولید) زغال سنگ

6. the output of goods and services
تولید کالاها و خدمات

7. the output of produce was impaired by bad weather
هوای بد به تولید محصولات کشاورزی صدمه زد.

8. the output of small cars
تولید (فرورد) اتومبیل های کوچک

9. his literary output was small
بازده ادبی او ناچیز بود.

10. a period of great scientific output
دوران شکوفایی عظیم علمی

11. they have scaled down the output of the mine
محصول معدن را کم کرده اند.

12. The factory has achieved a steady growth in output.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به رشد ثابتی در خروجی دست یافته است
[ترجمه گوگل]کارخانه رشد مناسبی در خروجی داشته است

13. He decided to accelerate his output.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا خروجی خود را تسریع کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا خروجی خود را تسریع کند

14. The measures will enable us to double our output of bicycles.
[ترجمه ترگمان]این تدابیر ما را قادر خواهند ساخت تا خروجی دوچرخه را دو برابر کنیم
[ترجمه گوگل]این اقدامات ما را قادر می سازد دوچرخه تولید خود را دو برابر کنیم

15. Government statistics show the largest drop in industrial output for ten years.
[ترجمه ترگمان]آمار دولتی نشان می دهد که بزرگ ترین افت تولید صنعتی به مدت ده سال است
[ترجمه گوگل]آمار دولتی نشان می دهد بزرگترین افت تولید صنعتی در مدت ده سال

16. Output consists of both exports and sales on the domestic market.
[ترجمه ترگمان]خروجی شامل صادرات و فروش در بازار داخلی است
[ترجمه گوگل]خروجی شامل صادرات و فروش در بازار داخلی است

17. Unfortunately, this level of output is not sustainable.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، این سطح خروجی پایدار نیست
[ترجمه گوگل]متاسفانه این سطح خروجی پایدار نیست

18. Her mission was to improve staff morale and output.
[ترجمه ترگمان]ماموریت او بهبود روحیه کارکنان و خروجی بود
[ترجمه گوگل]ماموریت او بهبود روحیه و خروجی کارکنان بود

the output of small cars

تولید (فرورد) اتومبیل‌های کوچک


the output of goods and services

تولید کالاها و خدمات


a period of great scientific output

دوران شکوفایی عظیم علمی


His literary output was small.

بازده ادبی او ناچیز بود.


output process

فرایند برونده/ فرایند خروجی


output unit

واحد خروجی، یکان برونده


پیشنهاد کاربران

برونداد ، برق ، تولید ، بازده

بازده ، خروجی

محصول
خروجی
بازده
تولید

output: mental or artistic production
اثر ادبی یا هنری


ثمره، فراورده، دستاورد

نتیجه چیزی if you look out the output of that

به نقل از هزاره:
1. محصول، تولید، حاصل؛ بازده، میزان تولید
2. ( برق، کامپیوتر و غیره ) خروجی، برون داد

فرآورده ی تولید

برون داد، برون ریخت

output ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برونداد
تعریف: اطلاعات تولیدشده به وسیلۀ برنامۀ رایانه‏ای


کلمات دیگر: