کلمه جو
صفحه اصلی

landing


معنی : ورود بخشکی، بزمین نشستن هواپیما
معانی دیگر : (کشتی) پهلوگیری، رسیدن به خشکی، (جنگ) هجوم به ساحل، (در پیچ یا پایان پلکان) پاگردان، (هواپیما و غیره - چتر نجات و غیره) فرود، محل بارگیری و باراندازی (کشتی)، بارانداز، بارگیرگاه، فرودگاه هواپیما، پاگردان

انگلیسی به فارسی

ورود بخشکی، فرودگاه هواپیما، بزمین نشستن هواپیما، پاگردان


فرود آمدن، ورود بخشکی، بزمین نشستن هواپیما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of one that lands.

(2) تعریف: a point where goods are loaded and passengers ascend or descend, as on or from a ship or airplane.
مشابه: dock, platform

(3) تعریف: the floor at the top or bottom of a flight of stairs.

• arriving on the ground; setting on the ground; climbing onto the shore; platform between flights of stairs; dock
in a building, a landing is an area at the top of a staircase, with rooms leading off it.
when the pilot of an aircraft makes a landing, he or she brings the aircraft down to the ground.
see also land.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پاگرد - فرود - نشست
[معدن] توقفگاه قفس (ترابری)
[] زمین لغزه، رانش زمین

مترادف و متضاد

ورود بخشکی (اسم)
landfall, landing

بزمین نشستن هواپیما (اسم)
landing

harbor


Synonyms: anchorage, berth, dock, jetty, landing place, marina, pier, platform, quay, slip, wharf


جملات نمونه

1. landing a big aircraft is not easy
فرود آوردن یک هواپیمای بزرگ کار آسانی نیست.

2. landing pattern
طریقه ی فرود آمدن

3. a landing field
فرودگاه

4. automatic landing gear
(در هواپیما) دستگاه فرود خودکار

5. emergency landing
فرود اضطراری

6. forced landing
فرود اضطراری

7. forced landing
فرود اجباری

8. nowadays, landing a husband is difficult
این روزها شوهر گیر آوردن سخت است.

9. parachute landing
فرود با چتر نجات

10. the landing of humans on the moon was a milestone in human history
فرود آمدن انسان بر ماه نقطه ی عطفی در تاریخ بشر بود.

11. a blind landing
فرود هدایت شده توسط ابزار راهنمایی (مثلا در توفان و هرچه که دید خلبان را مختل کرده)

12. a missile landing fifty miles downrange
موشکی که در فاصله ی پنجاه میلی سکوی پرتاب خود فرود آید

13. a precision landing
فرود در نقطه ای که دقیقا تعیین شده

14. a smooth landing in an airplane
فرود آرام و بی تکان با هواپیما

15. the allied landing in normandy
پیاده شدن متفقین در نورماندی

16. mankind's first lunar landing
نخستین فرود انسان در ماه

17. drops of rain were landing on my head
قطره های باران بر سرم می ریخت.

18. The pilot had to make an emergency landing in a field.
[ترجمه ترگمان]خلبان مجبور بود در یک زمین فرود اضطراری داشته باشد
[ترجمه گوگل]خلبان باید یک فرود اضطراری در یک میدان داشته باشد

19. The moon landing inaugurated a new era in space exploration.
[ترجمه ترگمان]فرود ماه یک دوره جدید در اکتشافات فضایی را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]فرود ماه، عصر جدیدی را در اکتشاف فضا افتتاح کرد

20. The plane hovered about for several turns before landing.
[ترجمه ترگمان]هواپیما تا چند ثانیه قبل از فرود آمدن هواپیما شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما قبل از فرود به چندین نوبت حرکت کرد

21. The aeroplane had to make a forced landing because one of the engines cut out.
[ترجمه ترگمان]هواپیما مجبور شد به زور فرود بیاید چون یکی از موتورها خاموش شد
[ترجمه گوگل]این هواپیما مجبور به فرود اجباری شد زیرا یکی از موتورها قطع شد

22. I hope you don't mind me landing you with the children at such short notice.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم اشکالی نداشته باشد که من شما را با بچه ها در این مدت کوتاه پیاده کنم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که شما به من توجه نکنید که شما را با چنین کودکانی در چنین کوتاهی فرود می آورد

23. I ran out onto the landing.
[ترجمه ترگمان]به پاگرد دویدم
[ترجمه گوگل]من بر روی فرود فرود آمدم

24. The plane will be landing in approximately 20 minutes.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما در حدود ۲۰ دقیقه فرود خواهد آمد
[ترجمه گوگل]این هواپیما در حدود 20 دقیقه فرود خواهد آمد

25. The ships sailing from Florida were landing arms and combatants.
[ترجمه ترگمان]کشتی ها از فلوریدا به زمین افتاده بودند و مردان جنگی بودند
[ترجمه گوگل]قایقرانی کشتی از فلوریدا سلاح و مبارزان را هدف قرار دادند

the Allied landing in Normandy

پیاده شدن متفقین در نورماندی


When she reached the landing, she paused to catch her breath.

وقتی که به پاگردان رسید، مکث کرد تا نفس تازه کند.


forced landing

فرود اجباری


parachute landing

فرود با چتر نجات


پیشنهاد کاربران

( معماری ) پاگرد پله یا پاگرد

فرود ( هوا پیما )

رسیدن، نائل شدن، دست یافتن، نِیل

پاگرد

landing ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بارانداز
تعریف: منطقه ای پاک سازی شده در جنگل که در آن بینه ها را برای انتقال به خارج از جنگل در کامیون بارگیری می کنند


کلمات دیگر: