کلمه جو
صفحه اصلی

mantle


معنی : پوشش، رداء، خرقه، بالا پوش، شنل زنانه، کلاه توری، پوشیده شدن
معانی دیگر : شنل، ردا (به طور مجازی نشان قدرت و ارج است)، پنهان ساز، دربرگیر، پوشاندن (مانند شنل یا روپوش)، پنهان کردن یا شدن، رویه دار شدن یا کردن، (مثل شنل روی چیزی) پراکنده شدن، (صورت) سرخ شدن، (چراغ توری) توری، (فلز گدازی و غیره) دیواره ی خارجی کوره بلند، جلد کوره، رجوع شود به: mantel، (کالبد شناسی - قدیمی) قشر مخ، پوسته ی مغز (رجوع شود به: cortex of the cerebrum)، (زمین شناسی - لایه ی میان پوسته و هسته ی کره ی زمین) جبه، (جانورشناسی) پوشن

انگلیسی به فارسی

پوشاندن


شنل، بالاپوش، ردا


توری (چراغ)


(زمین شناسی) گوشته، جُبه


(کهنه، ادبی، در مورد خون) سرخگون کردن، گلگون کردن


(از خون) سرخگون شدن، گلگون شدن


مانتو، پوشش، خرقه، شنل زنانه، رداء، کلاه توری، بالا پوش، پوشیده شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a full, sleeveless cloak.
مترادف: cape, cloak, cope
مشابه: burnoose, mantilla, pelisse, robe, shawl, tunic

(2) تعریف: something that covers or conceals like a cloak.
مترادف: cloak, cover, shroud, veil
مشابه: blanket, clothing, curtain, disguise, envelope, mask, sheath

- the mantle of night
[ترجمه ترگمان] شنل شب
[ترجمه گوگل] مداد شب

(3) تعریف: variant of mantel.

(4) تعریف: the layer of the earth that lies between the crust and the core.

(5) تعریف: a nonflammable network of threads over a gas jet or kerosene wick that gives off a bright light when hot.
مترادف: burner, wick
مشابه: filament
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: mantles, mantling, mantled
• : تعریف: to cover, envelop, or conceal with, or as though with, a cloak.
مترادف: blanket, cloak, cover, enshroud, envelop, veil
مشابه: clothe, curtain, drape, encircle, enfold, enwrap, occult, wrap
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to spread or become covered, as if with a cloak.
مترادف: cloak with, cover with, envelop with
مشابه: drape

(2) تعریف: to be suffused with color; blush or flush.
مترادف: blush, color, flush, redden

(3) تعریف: to be coated, as the surface of a liquid with foam or scum.
مترادف: foam
مشابه: bubble, effervesce, fizz, sparkle

• sleeveless cape or cloak; covering, something which conceals or envelopes; (geology) layer of the earth which lies between the crust and the core
cover with a mantle, wrap in a cloak; hide, conceal; spread across or over; blush; be coated
if you take on the mantle of something such as a profession or an important job, you take on the responsibilities and duties which must be fulfilled by anyone who has this profession or job; a literary use.
the earth's mantle is the part of the earth between the crust and the core; a technical use.
a mantle is a layer of something covering a surface, for example a layer of snow on the ground; a literary use.
a mantle is a piece of clothing without sleeves that people used to wear over their other clothes.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گوشته
[زمین شناسی] گوشته لایه ترکیبی میانی زمین، قرار گرفته مابین پوسته و هسته.
[نساجی] شنل زنانه -ردا - بالاپوش - پوشش - کلاه توردار یا توری
[معدن] گوشته زمین (زمین شناسی فیزیکی)

مترادف و متضاد

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

رداء (اسم)
cloak, burnous, burnouse, mantle, robe, toga

خرقه (اسم)
cloak, sackcloth, mantle, robe, gown, stole, hairshirt

بالا پوش (اسم)
overall, coverlet, mantle, wrapper, quilt

شنل زنانه (اسم)
mantle

کلاه توری (اسم)
mantle

پوشیده شدن (فعل)
mantle

جملات نمونه

1. take off the mantle of authority and put it on younger shoulders
ردای قدرت را بکن و بر شانه ی افراد جوانتر بیانداز.

2. it was hidden under the mantle of night
در پوشش شب پنهان شده بود.

3. She unsuccessfully attempted to assume the mantle of presidency.
[ترجمه ترگمان]او ناموفق بود تا ردای ریاست جمهوری را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او ناموفق تلاش کرد تا مدال ریاست جمهوری را بپذیرد

4. The vice-president must now take on the mantle of supreme power.
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس جمهور باید در حال حاضر شنل قدرت خارق العاده را بر عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور هم اکنون باید برمبنای قدرت عظیمی برپا کند

5. The earth has a core and a mantle around it.
[ترجمه ترگمان]زمین دارای هسته و پوششی در اطراف آن است
[ترجمه گوگل]زمین دارای هسته و گوشته در اطراف آن است

6. She will soon inherit her father's mantle.
[ترجمه ترگمان]به زودی شنل پدرش را به ارث خواهد برد
[ترجمه گوگل]او به زودی نسوسی پدرش را به ارث خواهد برد

7. We watched the building vanish under a mantle of thick grey smoke as the fire swiftly moved through it.
[ترجمه ترگمان]همچنان که آتش به سرعت از آن عبور می کرد، ساختمان را زیر شنل خاکستری ضخیم تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که ساختمان زیر پوستی از سیاهی ضخیم خاکستری ناپدید می شود، زیرا آتش به سرعت از آن عبور می کند

8. A mantle of snow lay on the trees.
[ترجمه ترگمان]یک شنل برف روی درختان افتاده بود
[ترجمه گوگل]گوشته برف بر روی درختان گذاشته شد

9. A thick mantle of snow lay on the ground.
[ترجمه ترگمان]یک شنل ضخیم روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]گوشته ضخیم برف بر روی زمین گذاشته شد

10. The parks and squares looked grim under a mantle of soot and ash.
[ترجمه ترگمان]پارک ها و میدان ها زیر ردای دوده و خاکستر به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]پارک ها و مربع ها زیر پوستی از خاکستر و خاکستر ظاهر شد

11. The earth bore a thick green mantle of vegetation.
[ترجمه ترگمان]روی زمین یک ردای سبز پوشیده از گیاهان پوشیده بود
[ترجمه گوگل]زمین از یک پوشش سبز ضخیم از پوشش گیاهی

12. Above that a heavy mantle is wrapped all round the body and brought over the head.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از آن شنل سنگینی دور بدن پیچیده است و سر را به باد می دهد
[ترجمه گوگل]در بالای آن یک گوشته سنگین در سراسر بدن پیچیده شده و بیش از حد به سر می برد

13. The mantle was fastened by a series of wooden and bone pins.
[ترجمه ترگمان]شنل را با یک سری سنجاق چوبی و استخوانی بسته بودند
[ترجمه گوگل]گوشته توسط مجموعه ای از پین های چوبی و استخوانی نصب شده است

14. The latest flushing models of mantle convection have shed new light on what may keep the supercontinents dancing.
[ترجمه ترگمان]آخرین مدل های تخلیه انتقال حرارت، نور جدیدی را بر روی چیزی که ممکن است رقص supercontinents را حفظ کند، روشن می کنند
[ترجمه گوگل]آخرین مدل های شستشوی کنجکاوی گوشته، نور جدیدی را در مورد آنچه که ممکن است رقص های ابرقهرمانان را حفظ کند، رها کرده است

Take off the mantle of authority and put it on younger shoulders.

ردای قدرت را بکن و بر شانه‌ی افراد جوان‌تر بینداز.


It was hidden under the mantle of night.

در پوشش شب پنهان شده بود.


The mountain is mantled with snow.

کوه از برف پوشیده شده‌است.


The milk mantled in the cup.

شیر در فنجان رویه بست.


Her beautiful face mantled with emotion.

چهره‌ی زیبای او از شدت احساسات گلگون شد.


پیشنهاد کاربران

طاقچه بالای شومینه

مانتو
شنل زنانه

قسمت جبه ی زمین

شاید بشود آن را به مانتو ربط داد

قسمت بالای شومینه روی آن چیزی قرار میدهند.

مدل، نمونه

یکی از معانی آن گوشته هستش
مثال:
The mantle is the second layer of the Earth
گوشته دومین لایه کره زمین است

قاب شومینه

پوشش، دربرگیری

گوشته؛ حدفاصل بین پوسته و هسته زمین

مسئولیت یا نقش مهم


کلمات دیگر: