کلمه جو
صفحه اصلی

pinion


معنی : بال، چرخ دنده جناحی، قسمت دوراز مرکز بال پرنده، دست کسی را بستن، کفتر بند کردن، پر و بال پرنده را کندن
معانی دیگر : (مکانیک) چرخ دنده ی کوچکتر (به چرخ دنده ی بزرگتر می گویند: gear)، دنده ی کوچک، پینیون، دستان کسی را بستن (معمولا به بدن)، کت بند کردن، (آخرین بخش استخوانی بال پرنده) نوک بال، بالسر، تریز، (شعر قدیم) بال، کنگ، (شعر قدیم) پر، بال پرنده را چیدن یا بستن (برای جلوگیری از فرار)، بال بند کردن، چر دنده جناحی

انگلیسی به فارسی

قسمت دوراز مرکز بال پرنده، بال، چرخدنده جناحی، پرو بال پرنده را کندن، دست کسی رابستن، کفتربند کردن


چرخ دنده، چرخ دنده جناحی، بال، قسمت دوراز مرکز بال پرنده، دست کسی را بستن، کفتر بند کردن، پر و بال پرنده را کندن


انگلیسی به انگلیسی

• wing; feather, plume
clip the wing of a bird; cut off the wing of a bird
if you pinion someone, you prevent them from moving or escaping, especially by holding their arms.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چرخ دنده
[مهندسی گاز] چرخ، چرخ دنده کوچکتر

مترادف و متضاد

بال (اسم)
wing, whale, ball, fin, sail, pinion

چرخ دنده جناحی (اسم)
pinion

قسمت دور از مرکز بال پرنده (اسم)
pinion

دست کسی را بستن (فعل)
pinion

کفتر بند کردن (فعل)
pinion

پر و بال پرنده را کندن (فعل)
pinion

جملات نمونه

The police pinioned the thief.

پلیس کتف‌های دزد را بست.


1. They were pinioned against the wall by the lorry.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کامیون به دیوار بستند
[ترجمه گوگل]آنها توسط کامیون در برابر دیوار نصب شده بودند

2. He was pinioned to the wall by two men while another one repeatedly punched him.
[ترجمه ترگمان]دو مرد دیگر با مشت به دیوار چسبیده بودند و یک نفر دیگر او را مشت کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط دو مرد به دیوار هدایت شد، در حالی که یک نفر دیگر او را مجبور کرد

3. My arms were pinioned behind me by the policemen.
[ترجمه ترگمان]دست هایم از پشت من در پشت سرم بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه هایم در پشت من پلیس بود

4. He was held with his arms pinioned together behind his back.
[ترجمه ترگمان]او را با بازوانش گرفته بودند و پشت سرش بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]او با دستان خود را پشت سرش گذاشته بود

5. They were pinioned against the wall.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل دیوار بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر دیوار قرار داشتند

6. His arms were pinioned to his sides.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را به طرف او بسته بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه او به سمت طرفدارانش بود

7. At nine the next morning Bentley was pinioned, hooded and hanged.
[ترجمه ترگمان]ساعت نه صبح روز بعد، بنتلی دستگیر شد، کلاه دار و دار آویخته شد
[ترجمه گوگل]در روز نهم صبح روز بعد، بنتلی پینوئید شد، با کلاه و آویزان شد

8. The old pinions used to hurt the old fellows so.
[ترجمه ترگمان]pinions پیر برای صدمه زدن به آدم های پیر عادت داشتند
[ترجمه گوگل]زوج های قدیمی مورد استفاده برای آسیب رساندن به دوستان قدیمی تا

9. I struggled to rise but my arms were pinioned.
[ترجمه ترگمان]تقلا کردم بلند شوم، اما بازوهایم را بسته بودند
[ترجمه گوگل]سعی کردم بلند شوم، اما بازوهایم پینه شده بود

10. The pinioned hands of the condemned man went suddenly white as the noose and the drop snapped his spinal column.
[ترجمه ترگمان]دست های گره دار این مرد محکوم ناگهان سفید شد و ستون فقراتش شکسته شد
[ترجمه گوگل]دست های پینه شده مرد محکوم به طور ناگهانی سفید شد، به طوری که شعاع و قطره ستون فقرات او را گرفتند

11. She swung the door against me, pinioning me between it and the wall.
[ترجمه ترگمان]در را به رویم قفل کرد، مرا بین آن و دیوار قرار داد
[ترجمه گوگل]او درب را در برابر من چرخاند و من را از میان آن و دیوار برداشت

12. Her arms were pinioned tightly behind her.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را محکم پشت سرش بسته بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه اش محکم پشت سرش بود

13. Does anybody make pinions which I can use to put into the transfer box to replace the existing ones?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی کاری می کند که من بتوانم از آن برای قرار دادن در جعبه انتقال برای جایگزین کردن گزینه های موجود استفاده کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی که می تواند استفاده کند برای قرار دادن در جعبه انتقال برای جایگزینی آن ها، پین ها را ایجاد می کند؟

14. Two typical rack - and - pinion steering linkage . e the optical design of leading and are considered. theare also.
[ترجمه ترگمان]دو اتصال تحت فرمان معمول - و - pinion طراحی نوری هدایت و در نظر گرفته می شود theare هم همینطور
[ترجمه گوگل]دو ردیف راننده و دنده ای معمولی طراحی نوری از پیشرو و در نظر گرفته شده است همینطور

15. Usually, we adopt pinion drive for large mills.
[ترجمه ترگمان]معمولا ما drive را برای کارخانجات بزرگ قبول می کنیم
[ترجمه گوگل]معمولا ما در حال چرخش چرخ دنده برای کارخانه های بزرگ هستیم


کلمات دیگر: