1. They were pinioned against the wall by the lorry.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کامیون به دیوار بستند
[ترجمه گوگل]آنها توسط کامیون در برابر دیوار نصب شده بودند
2. He was pinioned to the wall by two men while another one repeatedly punched him.
[ترجمه ترگمان]دو مرد دیگر با مشت به دیوار چسبیده بودند و یک نفر دیگر او را مشت کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط دو مرد به دیوار هدایت شد، در حالی که یک نفر دیگر او را مجبور کرد
3. My arms were pinioned behind me by the policemen.
[ترجمه ترگمان]دست هایم از پشت من در پشت سرم بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه هایم در پشت من پلیس بود
4. He was held with his arms pinioned together behind his back.
[ترجمه ترگمان]او را با بازوانش گرفته بودند و پشت سرش بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]او با دستان خود را پشت سرش گذاشته بود
5. They were pinioned against the wall.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل دیوار بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر دیوار قرار داشتند
6. His arms were pinioned to his sides.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را به طرف او بسته بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه او به سمت طرفدارانش بود
7. At nine the next morning Bentley was pinioned, hooded and hanged.
[ترجمه ترگمان]ساعت نه صبح روز بعد، بنتلی دستگیر شد، کلاه دار و دار آویخته شد
[ترجمه گوگل]در روز نهم صبح روز بعد، بنتلی پینوئید شد، با کلاه و آویزان شد
8. The old pinions used to hurt the old fellows so.
[ترجمه ترگمان]pinions پیر برای صدمه زدن به آدم های پیر عادت داشتند
[ترجمه گوگل]زوج های قدیمی مورد استفاده برای آسیب رساندن به دوستان قدیمی تا
9. I struggled to rise but my arms were pinioned.
[ترجمه ترگمان]تقلا کردم بلند شوم، اما بازوهایم را بسته بودند
[ترجمه گوگل]سعی کردم بلند شوم، اما بازوهایم پینه شده بود
10. The pinioned hands of the condemned man went suddenly white as the noose and the drop snapped his spinal column.
[ترجمه ترگمان]دست های گره دار این مرد محکوم ناگهان سفید شد و ستون فقراتش شکسته شد
[ترجمه گوگل]دست های پینه شده مرد محکوم به طور ناگهانی سفید شد، به طوری که شعاع و قطره ستون فقرات او را گرفتند
11. She swung the door against me, pinioning me between it and the wall.
[ترجمه ترگمان]در را به رویم قفل کرد، مرا بین آن و دیوار قرار داد
[ترجمه گوگل]او درب را در برابر من چرخاند و من را از میان آن و دیوار برداشت
12. Her arms were pinioned tightly behind her.
[ترجمه ترگمان]دست هایش را محکم پشت سرش بسته بودند
[ترجمه گوگل]اسلحه اش محکم پشت سرش بود
13. Does anybody make pinions which I can use to put into the transfer box to replace the existing ones?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی کاری می کند که من بتوانم از آن برای قرار دادن در جعبه انتقال برای جایگزین کردن گزینه های موجود استفاده کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی که می تواند استفاده کند برای قرار دادن در جعبه انتقال برای جایگزینی آن ها، پین ها را ایجاد می کند؟
14. Two typical rack - and - pinion steering linkage . e the optical design of leading and are considered. theare also.
[ترجمه ترگمان]دو اتصال تحت فرمان معمول - و - pinion طراحی نوری هدایت و در نظر گرفته می شود theare هم همینطور
[ترجمه گوگل]دو ردیف راننده و دنده ای معمولی طراحی نوری از پیشرو و در نظر گرفته شده است همینطور
15. Usually, we adopt pinion drive for large mills.
[ترجمه ترگمان]معمولا ما drive را برای کارخانجات بزرگ قبول می کنیم
[ترجمه گوگل]معمولا ما در حال چرخش چرخ دنده برای کارخانه های بزرگ هستیم