کلمه جو
صفحه اصلی

carrier


معنی : حرفه، حامل، حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، موج حام-ل
معانی دیگر : (شخص یا وسیله ای که حمل می کند) حمل کننده، نقاله، حماله، برنده، آورنده، آوردگر، ترابر، نامه بر، پیام آور، قاصد، مکاری، پیک، چاپار، (ظرف یا مجرا و غیره که توسط آن چیزی رسانده شود) رسانگر، ناقل، کاربر، بردار، صندلی (پلاستیکی و بردنی) کودک، بیمه گر، انسان، رجوع شود به: aircraft carrier (پزشکی - یا جانور حامل بیماری یا مشخصات ارثی زیانبخش) برنده، (شیمی - عامل کاتالیزگر که موجب انتقال یک عنصر یا ریشه از یک ترکیب به ترکیب دیگر می شود، جسمی که کاتالیزگر موجود در خود را تقویت می کند، مقدار نسبتا زیادی از یک ماده ی پایا که با مقدار بسیار کمی ایزوتوپ مخلوط شده باشد) حامل، (الکترونیک) موج حامل، موج بردار، موج حام‹ل

انگلیسی به فارسی

حامل، باربر، حمّال، پادو، نامه‌بر، پیک


شرکت باربری، شرکت حمل و نقل، شرکت مسافربری


(دوچرخه، موتور) ترک، ترک‌بندی، (اتومبیل) باربند


(پزشکی) (بیماری) ناقل


ناو هواپیمابر


حامل، حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، موج حام-ل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who carries or delivers.

- a carrier of good news
[ترجمه ترگمان] حامل خبره ای خوب،
[ترجمه گوگل] حامل خبر خوب
- a mail carrier
[ترجمه ترگمان] حامل نامه
[ترجمه گوگل] یک حامل پستی

(2) تعریف: a commercial delivery company.

(3) تعریف: a person or animal that may transmit the organisms of a disease but in whom the symptoms do not appear.

(4) تعریف: a support on or in a vehicle, for carrying goods.

- a luggage carrier
[ترجمه ترگمان] حامل چمدان
[ترجمه گوگل] یک لباسی

(5) تعریف: a very large naval vessel equipped with a flight deck; aircraft carrier.

(6) تعریف: the electromagnetic wave that is modulated to transmit a signal; carrier wave.

• one who ships; one who carries; messanger; thing that carries; aircraft carrier; shipping company; truck; steamship or vessel for carrying goods or transporting passengers; post-office worker who carries mail; person who delivers newspapers on a specific route; person (or animal) who transmits a disease to others but does not suffer from it themselves; signal transmitted over a telephone line when two computers are connected through modems (computers); telecommunications company
a carrier is a vehicle or device used for carrying things.
a carrier is also a military vehicle or ship that is used for transporting soldiers, other vehicles, and weapons.
a carrier is also someone who is infected with a disease and so can make other people ill with that disease.
a carrier or a carrier bag is a paper or plastic bag with handles.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] متصدی حمل و نقل ؛ حمل کننده
[عمران و معماری] انتقال دهنده - حامل
[کامپیوتر] حامل - سیگنالی که سیگنال تلفیق شده دیگری را درون خود دارد . مثلا" یک مودم داده را درون یک تلفن انتقال می دهد. مودم برای انجام اینکار از صدایی پیوسته به عنوان حامل استفاده می کند . - حامل .
[برق و الکترونیک] حامل 1. بسامد اصلی یک فرستنده در غیاب سیگنال مدوله کننده . 2. الکترون یا حفره ی متحرک در یک نیمه رسانا . - حامل
[بهداشت] حامل
[حقوق] حمل کننده، وسیله حمل، پیک، شرکت هواپیمایی یا کشتیرانی
[نساجی] حامل - کریر - ماده تعاونی برای رنگرزی پلی استر در دمای جوش
[ریاضیات] حمل کننده، حامل، متصدی حمل و نقل، حماله
[معدن] حامل (ژئوشیمی)
[آمار] 1. حامل 2. ناقل 3. محمل

مترادف و متضاد

حرفه (اسم)
mystery, profession, pursuit, avocation, business, vocation, occupation, trade, metier, carrier

حامل (اسم)
porter, transport, bearer, carrier, vehicle, vector, conveyor, stave, conveyer

حمال (اسم)
porter, coolie, carrier

حامل میکرب (اسم)
carrier

دستگاه کاریر (اسم)
carrier

موج حام-ل (اسم)
carrier

one who carries or transmits something


Synonyms: courier, delivery person, bearer, messenger, transporter, shipper, mail carrier, letter carrier


a ship that carries airplanes


Synonyms: aircraft carrier, flattop, warship


جملات نمونه

1. carrier telegraphy
تلگراف رسانگر (ناقل) کاریر

2. a carrier pigeon
کبوتر نامه رسان،کبوتر قاصد

3. paper carrier
روزنامه رسان

4. personnel carrier
نفربر

5. a mail carrier
پستچی

6. a newspaper carrier
موزع روزنامه،روزنامه رسان

7. this device is a carrier of secret messages
این وسیله رسانگر پیام های سری است.

8. antiaircraft guns laid an umbrella over the carrier
توپ های ضدهوایی کشتی هواپیمابر را زیر چتر دفاعی قرار دادند.

9. the planes bammed against the deck of the carrier
هواپیماها تراق تراق کنان بر عرشه ی ناو هواپیمابر فرود می آمدند.

10. if your package is lost, you have to refer to the carrier company
اگر بسته ی شما گم شده باید به شرکت ترابر (حمل کننده) مراجعه کنید.

11. The haulage company was a carrier of machine parts to Turkey.
[ترجمه ترگمان]شرکت باربری یک حامل قطعات ماشین به ترکیه بود
[ترجمه گوگل]شرکت حمل و نقل قطعات یدکی ماشین آلات به ترکیه بود

12. Switzerland's national carrier, Swissair, has been having a hard time recently.
[ترجمه ترگمان]شرکت ملی حمل و نقل ملی سوئیس به تازگی دوران سختی را گذرانده است
[ترجمه گوگل]حامل ملی سوئیس، Swissair، اخیرا به سختی دچار شده است

13. Russian commanders docked a huge aircraft carrier in a Russian port.
[ترجمه ترگمان]فرماندهان روس در بندر روسی یک ناو هواپیمابر بزرگ را تعمیر کردند
[ترجمه گوگل]فرماندهان روسی هواپیمای بزرگ هواپیمایی در یک بندر روسی به زمین وصل شدند

14. Six jet-fighters catapulted from the deck of the carrier.
[ترجمه ترگمان]شش جنگجوی جت از عرشه ناو پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]شش هواپیمای جت را از عرشه حامل اخراج کرد

15. If goods are lost in transit, the carrier will be liable for damages.
[ترجمه ترگمان]اگر کالا در ترانزیت گم شود، حامل مسئول خسارات خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر کالا در حمل و نقل گم شود، حامل مسئول خسارت خواهد بود

a mail carrier

پستچی


پیشنهاد کاربران

جابجاگر ، جابجاکننده
رساننده

[در ترکیب]
- بَر
برای نمونه aircraft carrier به معنی هواپیمابر

قاطر - جا به جا کننده

ناقل بیماری ( ژنتیک و . . . که خودش از آن رنج نمی برد؛ اما به دیگران منتقل می کند )
There are an estimated 1. 5 million HIV carriers in the country.

جا به جا کننده

ناقل بیماری ( در فردی که خود علایم و نشانه ای از آن بیماری بروز نمیدهد )

ناقل ویروس یا میکرب

- بیمه گر
- بیمه کننده


کلمات دیگر: