کلمه جو
صفحه اصلی

brotherly


معنی : برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی
معانی دیگر : برادر وار، مهربان و صمیمی

انگلیسی به فارسی

برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: brotherliness (n.)
• : تعریف: having or showing affection, kindness, or loyalty.

- a brotherly act
[ترجمه ترگمان] یک عمل برادرانه بود
[ترجمه گوگل] یک عمل برادرانه

• of brothers, fraternal; like a brother
brotherly feelings are the feelings of affection and loyalty which you expect a brother to show.

مترادف و متضاد

برادرانه (قید)
brotherly

از روی مهربانی (قید)
brotherly

از روی دوستی (قید)
brotherly

friendly


Synonyms: affectionate, altruistic, amicable, benevolent, charitable, compassionate, comprehending, comradely, cordial, disinterested, forgiving, fraternal, generous, humane, intimate, kindly, neighborly, personal, philanthropic, selfless, solicitous, sympathetic, tender, understanding


Antonyms: antagonistic, sisterly, sororal, uncompanionable, uncompassionate, unfriendly, unneighborly


جملات نمونه

1. brotherly political relations
روابط سیاسی برادرانه

2. The brotherly spirit of science, which unites into one family all its votaries of whatever grade,and however widely dispersed throughout the different quarters of the globe.
[ترجمه ترگمان]روحیه برادرانه علم، که همه اعضای خانواده را از هر لحاظ به هم پیوند می دهد، و با این حال در سراسر نقاط مختلف جهان پراکنده می شود
[ترجمه گوگل]روحیه برادرانه علم، که در آن یک خانواده همه طرفدارانش را از هر درجه ای به هم متصل می کند، و در عین حال در سراسر مناطق مختلف پراکنده شده است

3. He gave her a brief, brotherly kiss.
[ترجمه ترگمان]او بوسه مختصر و برادرانه به او داد
[ترجمه گوگل]او یک بوسه مختصر و برادرانه به او داد

4. Can I give you some brotherly advice?
[ترجمه ترگمان]میتونم یه نصیحت برادرانه بهت بکنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما مشاوره برادرانه بدهم؟

5. The preacher amplified on the theme of brotherly love.
[ترجمه ترگمان]کشیش موضوع عشق برادرانه را تقویت می کرد
[ترجمه گوگل]واعظی بر روی موضوع عشق برادرانه افزوده است

6. Brotherly love is love for all human beings.
[ترجمه ترگمان]عشق برادرانه نسبت به همه انسان ها عشق است
[ترجمه گوگل]عشق برادر عشق برای همه انسانهاست

7. With true brotherly love, he provided a cross for Anthony Mayson to finish in style for the lead.
[ترجمه ترگمان]او با عشق برادرانه واقعی، صلیبی برای آنتونی Mayson فراهم کرد تا سبک رهبری را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]با عشق واقعی برادر، او یک متقابل برای آنتونی میسون برای رسیدن به سبک برای هدایت فراهم کرد

8. But in its depiction of brotherly love it achieves much that is touching and unexpected.
[ترجمه ترگمان]اما به هنگام نمایش عشق برادرانه به چیزهای بسیار هیجان انگیز و غیر منتظره دست می یابد
[ترجمه گوگل]اما در تصویری از عشق برادرانه، آن را بسیار دست و پاگیر و غیر منتظره به دست می آورد

9. Not that I'd exactly been full of brotherly love for him before I'd left the town.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه قبل از اینکه از شهر خارج شوم، عشق برادرانه نسبت به او داشته باشم
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه شهر را ترک کنم، نمی توانستم از برادرانه به او عشق بورزم

10. There was brotherly warmth as well as a touch of adult irony in his voice.
[ترجمه ترگمان]گرمی برادرانه در صدایش بود
[ترجمه گوگل]گرمای برادرانه و همچنین لمس ایرونی بالغ در صدای او وجود داشت

11. He offered me some brotherly advice.
[ترجمه ترگمان] بهم یه نصیحت برادرانه پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]او بعضی از توصیه های برادرانه را ارائه داد

12. He was always sort of brotherly and fatherly with him.
[ترجمه ترگمان]همیشه با او برادرانه و پدرانه بود
[ترجمه گوگل]او همیشه برادرانه و پدرانه با او بود

13. They showed no sign of brotherly love as they battled it out for the runner-up spot before the record crowd.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ نشانه ای از عشق برادرانه نشان ندادند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ علامتی از عشق برادرانه نشان ندادند؛ چرا که آنها را برای نقطه صفر تا قبل از جمعیت رکورد زدند

14. Standard stuff he shrugged, in his brotherly way.
[ترجمه ترگمان]مارتین شانه هایش را بالا انداخت و با لحن برادرانه خاصی شانه هایش را بالا انداخت
[ترجمه گوگل]مسائل استاندارد او، در راه برادرانه خود را شل کرد

15. Only his tears spoke of brotherly love.
[ترجمه ترگمان]فقط اشک از عشق برادرانه سخن می گفت
[ترجمه گوگل]فقط اشکش از عشق برادرانه سخن گفت

brotherly political relations

روابط سیاسی برادرانه



کلمات دیگر: