کلمه جو
صفحه اصلی

committal


معنی : سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف
معانی دیگر : رجوع شود به: commitment، commitment سرسپردگی

انگلیسی به فارسی

( commitment ) سرسپردگی، ارتکاب، حکم توقیف، تعهد، الزام


انگلیسی به انگلیسی

• consignment to a penal or mental institution
committal is the process of officially sending someone to prison or to hospital.

مترادف و متضاد

سرسپردگی (اسم)
surrender, loyalty, allegiance, devotion, fidelity, commitment, faithfulness, troth, capitulation, committal

تعهد (اسم)
assumption, mandate, assurance, commitment, guarantee, obligation, warranty, onus, committal

الزام (اسم)
commitment, tie, requirement, committal

ارتکاب (اسم)
commitment, committal, perpetration

حکم توقیف (اسم)
commitment, committal

جملات نمونه

1. He was released on bail pending committal proceedings.
[ترجمه مهیار] در حین رسیدگی انتقالی با قید کفالت آزاد شد . ( لازم به ذکر است که committal proceedings یکی از صلاحیت های دادگاههای صلح در حقوق انگلستان است )
[ترجمه ترگمان]او به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که مورد بازجویی قرار می گرفت، آزاد شد

2. The psychiatric team decided that committal would not be beneficial in her case.
[ترجمه ترگمان]تیم روان پزشکی تصمیم گرفت که از این کار در پرونده وی سودمند نخواهد بود
[ترجمه گوگل]تیم روانپزشکی تصمیم گرفت که بازجویی در پرونده وی سودمند نخواهد بود

3. She was very non - committal about my suggestion.
[ترجمه ترگمان]نسبت به پیشنهاد من بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]او در مورد پیشنهاد من بسیار غیرقانونی بود

4. At the committal proceedings the police withdrew their case.
[ترجمه ترگمان]پلیس در جریان دادرسی committal پرونده خود را کنار کشید
[ترجمه گوگل]پلیس در پرونده های بازداشتی پرونده خود را لغو کرد

5. Arrangements for committal proceedings should be reviewed, and short term imprisonment discouraged as being expensive and of little reformative value.
[ترجمه ترگمان]ترتیباتی برای رسیدگی به اقدامات committal باید مورد بررسی قرار گیرد، و حبس کوتاه مدت به عنوان گران بودن و ارزش reformative کوچک دلسرد کننده است
[ترجمه گوگل]تدابیری برای رسیدگی به مجازات باید مورد بازنگری قرار گیرد و زندانی شدن کوتاه مدت به عنوان گران قیمت و ارزش کمی اصلاح شود

6. The case was adjourned until November for committal proceedings.
[ترجمه ترگمان]پرونده تا ماه نوامبر به طور مبهم به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]این مورد تا ماه نوامبر برای رسیدگی به پرونده ها متوقف شد

7. First, the committal order was not served on Mr. Butler within 36 hours after the execution of the committal warrant.
[ترجمه ترگمان]اول از همه، نظم و رسوم در عرض ۳۶ ساعت بعد از اجرای حکم committal به اقای باتلر خدمت نکرده بود
[ترجمه گوگل]اولا، حکم اعدام در مورد آقای باتلر ظرف 36 ساعت پس از اجرای حکم اعدام صادر نشد

8. The magistrates gave the go-ahead to the committal and would be prepared to consider a bail application in the afternoon.
[ترجمه ترگمان]قضات دادگاه پیش رو را به دادگاه ارجاع دادند و آماده بودند تا یک درخواست ضمانت را در بعد از ظهر در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]مأمورین دادگاه را به بازجویی دعوت کرد و آماده در نظر گرفتن یک برنامه وام گشایش در بعدازظهر است

9. He was granted bail by magistrates on his committal for trial.
[ترجمه ترگمان]او را به قید وثیقه به قید وثیقه به قید وثیقه آزاد کردند
[ترجمه گوگل]او به اتهام محاکمه به اتهام قاچاق دستگیر شد

10. A possible committal to prison on account of her long-standing beliefs did not frighten her in the least.
[ترجمه ترگمان]به دلیل عقاید بلند مدت او نسبت به زندان، بی تفاوتی احتمالی وی نسبت به زندان، او را به کم ترین حد مرعوب نساخته بود
[ترجمه گوگل]ممکن است توقیف زندان به دلیل اعتقادات دیرپایی او، حداقل او را ترساند

11. The court itself took the point that the committal was invalid and quashed a sentence of 18 months' imprisonment.
[ترجمه ترگمان]دادگاه خود به این نکته اشاره کرد که committal بیمار بوده و محکومیت ۱۸ ماه زندان را از بین برده است
[ترجمه گوگل]دادگاه خود را به این نکته رسانده است که مجازات اعدام ناموجه بوده و حکم 18 ماه حبس را لغو کرده است

12. At the committal proceedings, Mr. Gilbert gave his account.
[ترجمه ترگمان]آقای گیلبرت در این باره با او صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]آقای گیلبرت در پرونده های بازداشتی به حساب او رسید

13. The order for committal was in County Court Form N7
[ترجمه ترگمان]ترتیب for در فرم دادگاه شهرستان N۷ بود
[ترجمه گوگل]حکم اعدام در دادگاه شهرستان دادگاه N7 بود

14. The case was adjourned until June 22 for committal proceedings and Port, 3 was granted unconditional bail.
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به این پرونده تا روز ۲۲ ژوئن به تعویق افتاد و پرونده و بندر ۳ به قید ضمانت قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه گوگل]این مورد تا 22 ژوئن برای پرونده های تحریم و بندر متوقف شد، 3 وثیقه بدون قید و شرط اعطا شد

15. Three other people are also awaiting committal to the same court accused of similar offences.
[ترجمه ترگمان]سه نفر دیگر هم در انتظار بازجویی از همان دادگاه متهم به جرایم مشابه هستند
[ترجمه گوگل]سه نفر دیگر نیز در انتظار تحویل دادن به همان دادگاه متهم به جرایم مشابه هستند

پیشنهاد کاربران

ارجاع ( معنای حقوقی )


کلمات دیگر: