کلمه جو
صفحه اصلی

commensal


معنی : هم غذا
معانی دیگر : هم سفره، هم خوراک، مصاحب میز خوراک، (زیست شناسی) هم پرورد (رجوع شود به: commensalism)

انگلیسی به فارسی

هم‌غذا


همکاری، هم غذا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: eating a meal together.

(2) تعریف: of an organism, living on or with another organism without harm to either.
اسم ( noun )
مشتقات: commensally (adv.)
(1) تعریف: a companion at a meal.

(2) تعریف: a commensal organism.

• table companion; any organism that lives alongside or inside another organism without causing harm or injury
eating together at one table; living alongside or inside one another without causing harm or injury (plants & animals); living in the same area but with different lifestyle and values (people)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] هم سفره، هم غذا به موجوداتی گفته می شود که در حالت هم غذایی زندگی می کنند.

مترادف و متضاد

هم غذا (اسم)
commensal

جملات نمونه

1. Not all cultures have banished commensal rodents to the moral darkness.
[ترجمه ترگمان]همه فرهنگ ها، جوندگان را به تاریکی اخلاقی تبعید نکرده اند
[ترجمه گوگل]نه همه فرهنگها جوندگان فحلی را به تاریکی اخلاقی محروم کرده اند

2. When tissue begins to react to the commensals causing inflammation, the process of colonisation has given way to infection.
[ترجمه ترگمان]وقتی بافت شروع به واکنش به the می کند که باعث التهاب می شود، فرآیند استعمار به این بیماری راه پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]هنگامی که بافت شروع به واکنش نشان می دهد و باعث ایجاد التهاب می شود، روند استعمار به عفونت رسیده است

3. They are known as commensal bacteria, which under normal circumstances cause no harm.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان باکتری commensal شناخته می شوند که تحت شرایط عادی هیچ آسیبی وارد نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان باکتری های commensal شناخته می شوند، که در شرایط عادی باعث آسیب نمی شوند

4. A commensal organism, especially an insect that lives in the nest or burrow of another species.
[ترجمه ترگمان]یک ارگانیسم commensal، به خصوص یک حشره که در لانه زندگی می کند یا از یک گونه دیگر سوراخ می کند
[ترجمه گوگل]یک ارگانیزم commensal، به ویژه یک حشره که در لانه زندگی می کند یا از گونه دیگری زندگی می کند

5. Nosocomial infections by Staphylococcus epidermidis: how a commensal bacterium turns into a pathogen.
[ترجمه ترگمان]عفونت nosocomial توسط استافیلوکوکوس epidermidis: چگونه یک باکتری commensal به یک پاتوژن تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]عفونت های بیمارستانی توسط استافیلوکوک اپیدرمیدیس چگونه یک باکتری commensal تبدیل به یک پاتوژن می شود

6. Objective To study the anticoagulant rodenticide resistance in commensal rodents.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه مقاومت rodenticide rodenticide در جوندگان commensal
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه مقاومت انگشت ضد انعقادی در موش صحرایی در موش صحرایی

7. Objective To investigate indoor commensal rodent population structure in populated area, general institutions and emphasis institutions indoor in Wuhan.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق حاضر بررسی ساختار جمعیت موش موش صحرایی در منطقه پرجمعیت، موسسات عمومی و موسسات تاکید در فضای داخلی می باشد
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ساختار جمعیتی جوندگان در محوطه های جمعیتی، موسسات عمومی و تأیید موسسات داخلی در ووهان

8. SERENDIP takes advantage of ongoing "mainstream" radio telescope observations as a "piggy-back" or "commensal" program.
[ترجمه ترگمان]SERENDIP از مشاهدات \"جریان اصلی\" مشاهدات تلسکوپ رادیویی به عنوان یک برنامه \"پشتیبان\" یا \"commensal\" استفاده می کند
[ترجمه گوگل]SERENDIP از مشاهدات تلسکوپ های رادیویی 'جریان اصلی' به عنوان برنامه 'piggy-back' یا 'commensal' استفاده می کند

9. The collectorless electrochemistry flotation of commensal sulphur minerals is realized by adding a small quantity of electrochemical regulators.
[ترجمه ترگمان]فلوتاسیون collectorless electrochemistry از مواد معدنی گوگرد commensal با افزودن مقدار کمی از قانون گذاران الکتروشیمیایی محقق می شود
[ترجمه گوگل]غلظت الکترومغناطیسی بدون جمع آوری مواد معدنی سولفور کربن با اضافه کردن مقدار کمی از تنظیم کننده های الکتروشیمیایی به دست می آید

10. What's more, to protect themselves inside the body, commensal bacteria can interact with immune cell receptors or even induce the production of certain immune system cells.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برای محافظت از خودشان در بدن، باکتری ها می توانند با گیرنده های سلول ایمنی تعامل داشته باشند و یا تولید سلول های سیستم ایمنی خاص را تحریک کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برای حفاظت از خود در داخل بدن، باکتری های commensal می توانند با گیرنده های سلولی ایمنی ارتباط برقرار کنند و یا حتی تولید سلول های سیستم ایمنی را تحریک کنند

11. Therefore, Chinese contemporary art images show pluralism, commensal and prosperous features.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تصاویر هنر معاصر چین کثرت گرایی، commensal، و features را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]بنابراین، تصاویر هنری معاصر چینی، کثرت گرا، هماهنگی و ویژگی های شاد و سرنوشت ساز را نشان می دهند

12. Thus, the PDVs are commensal and mutualistic, but non-pathogenic, with parasitoids at molecular level.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، PDVs commensal و mutualistic هستند، اما non، با parasitoids در سطح مولکولی هستند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، PDV ها هم مرزی و متقابل هستند، اما غیر پاتوژن، با parasitoids در سطح مولکولی

13. Using fatty acid and fluorescence to identify the commensal bacterium from red tide.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از اسیده ای چرب و فلوروسانس به شناسایی باکتری commensal از موج قرمز استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از اسید های چرب و فلورسانس برای شناسایی باکتری های کمونزال از جزر و مد قرمز

14. Did Laboulbeniales first arrive in ant colonies on the backs of invading commensals and parasites?
[ترجمه ترگمان]آیا Laboulbeniales برای اولین بار در کلونی های مورچه روی پشت of مهاجم و parasites وارد شد؟
[ترجمه گوگل]آیا Laboulbeniales برای اولین بار در colonies مورچه در پشت از همجنس گرایان و انگل ها وارد می شوند؟

پیشنهاد کاربران

همزیست

[زیست شناسی]
همزیست

هم سفره
رابطه ای که هر دو جاندار از آن سود میبرند
همسفرگی نوعی از همزیستی هست ولی همزیستی دامنه ی گسترده تری داره که حتی روابط انگلی رو هم شامل میشه


کلمات دیگر: