کلمه جو
صفحه اصلی

artificer


معنی : هنرمند، صنعت کار، پیشه ور
معانی دیگر : استادکار، هنرور

انگلیسی به فارسی

صنعت کار، پیشه‌ور، هنرمند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person skilled in designing and constructing things; inventor.

(2) تعریف: a person skilled and artistic in making things with the hands; craftsperson.
مشابه: artisan

• expert; artisan; technician, mechanic

مترادف و متضاد

هنرمند (اسم)
artist, craftsman, artificer, virtuoso, handicraft

صنعت کار (اسم)
artificer, artisan

پیشه ور (اسم)
craftsman, artificer, tradesman

جملات نمونه

1. Man is the artificer of his own happiness.
[ترجمه ترگمان]انسان artificer خوشبختی خودش است
[ترجمه گوگل]انسان هنرپیشه شادی است

2. For this reason temples and cathedrals frequently maintained artificers schooled in the use of precious substances.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل معابد و کلیساهای جامع به طور مکرر artificers را در استفاده از مواد با ارزش نگهداری می کردند
[ترجمه گوگل]به همین دلیل معابد و کلیساها معماران اغلب در استفاده از مواد گرانبها آموزش دیده اند

3. Better-heeled artificers must almost certainly have been master craftsmen employing labour themselves.
[ترجمه ترگمان]به طور حتم artificers heeled احتمالا صنعتگران ماهری بودند که خود نیروی کار را استخدام می کردند
[ترجمه گوگل]هنرپیشه های دارای پاشنه بلند باید تقریبا قطعا دستیارهای کارشناسی ارشد باشند که کار خود را انجام می دهند

4. Generations of Artificers had lovingly serviced and adorned the gun; and Yeremi had felt bitten with envy.
[ترجمه ترگمان]نسل های of با عشق و علاقه خدمت کرده بودند و تفنگ را زینت داده بودند؛ و Yeremi از حسد گزیده شده بود
[ترجمه گوگل]نسل هنرمندان با تفریح ​​سروکار داشتند و تفنگ را تزئین می کردند؛ و یرمی حسادت کرده بود

5. He is an artificer of great cunning.
[ترجمه ترگمان]او یک مشت حیله گر تمام عیار است
[ترجمه گوگل]او یک هنرپیشه معروف است

6. Man is artificer of his own happiness.
[ترجمه ترگمان]انسان از سعادت خود برخوردار است
[ترجمه گوگل]انسان هنرپیشه شادی است

7. According to our present knowledge, this machine was the nearest the artificers of antiquity came to inventing a truly mechanical clock.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دانش فعلی ما، این دستگاه نزدیک ترین زمان به دنیای باستان بود تا یک ساعت مکانیکی واقعی اختراع کند
[ترجمه گوگل]براساس دانش فعلی ما، این دستگاه نزدیکترین هنرمندان قدیمی بود و به همین دلیل یک ساعت واقعا مکانیکی را اختراع کرد

8. You have shown me the work of the real artificer - artisan.
[ترجمه ترگمان]شما کار هنرمند واقعی را به من نشان داده اید
[ترجمه گوگل]شما به من کار هنرمند واقعی - صنعتگر نشان داده اید

9. Happiness is found at our door ! Man is the artificer of his own happiness!
[ترجمه ترگمان]سعادت در خانه ما پیدا می شود! انسان the خوشبختی خودش است!
[ترجمه گوگل]خوشبختی در درون ما یافت می شود! انسان هنرپیشه شادی است!


کلمات دیگر: