کلمه جو
صفحه اصلی

contradictorily


معنی : باتناقض
معانی دیگر : باتناق­

انگلیسی به فارسی

باتناقض


متناقض، باتناقض


انگلیسی به انگلیسی

• in a contradictory manner, in opposition

مترادف و متضاد

با تناقض (قید)
contradictorily

جملات نمونه

1. But, contradictorily, these two events now coexist in our economy.
[ترجمه ترگمان]اما، contradictorily، این دو رویداد اکنون در اقتصاد ما هم زیستی دارند
[ترجمه گوگل]اما، متناقض، این دو رویداد هم اکنون در اقتصاد ما همگام با هم هستند

2. The way he comments contradictorily in the middle of something shows that he himself is vacillating.
[ترجمه ترگمان]طرز فکر او در وسط چیزی نشان می دهد که خود او مردد است
[ترجمه گوگل]راه او به طور متناقض در وسط چیزی نشان می دهد که او خود را تکان می دهد

3. But during the development of public understanding of science, some phenomena emerge contradictorily to the objectives.
[ترجمه ترگمان]اما در طول توسعه درک عمومی از علم، برخی از پدیده های به اهداف خود می رسند
[ترجمه گوگل]اما در حال توسعه درک عمومی از علم، برخی از پدیده ها متناقض با اهداف ظاهر می شود

4. The small home that creates to oneself has to remember for several cents, the words of blade is not contradictorily either to drown, float forward quietly.
[ترجمه ترگمان]خانه کوچکی که برای خود ایجاد می کند باید چندین سنت به یاد داشته باشد، کلمات تیغه نه برای غرق شدن، یا غرق شدن، به آرامی به جلو شناور می شوند
[ترجمه گوگل]خانه کوچکی که برای خود ایجاد می کند، باید چندین سنت را به یاد داشته باشد، کلمات تیغه به تنهایی در مورد غرق شدن نیستند، به طور صریح حرکت می کنند

5. Coach's whole quality and professional skill is it raise to remain, the athlete learns and trains too contradictorily to solve better yet.
[ترجمه ترگمان]کل کیفیت مربی و مهارت حرفه ای این است که همچنان باقی بماند، ورزش کار یاد می گیرد و تمرین می کند که هنوز هم بهتر حل شود
[ترجمه گوگل]کیفیت مربیان و مهارت های حرفه ای این است که بالا بردن باقی می ماند، ورزشکار می آموزد و در عین حال آموزش های قطعی برای حل بهتر است

6. It is strange that few people should have complained about the difficulty in handing computer, which contradictorily is much connected with English.
[ترجمه ترگمان]عجیب است که تعداد کمی از مردم درباره مشکل به دست آوردن کامپیوتر، که contradictorily بسیار با زبان انگلیسی ارتباط دارد، شکایت داشته باشند
[ترجمه گوگل]عجیب است که تعداد کمی از مردم باید در مورد مشکل در انتقال کامپیوتر، که به طور متناقض بسیار با زبان انگلیسی مرتبط است، شکایت کرده اند

پیشنهاد کاربران

به طور متناقضی


کلمات دیگر: