کلمه جو
صفحه اصلی

bronchitis


معنی : برونشیت، برنشیت، اماس نایژه
معانی دیگر : (پزشکی) برونشیت، نزله ی نایژه، آماس جدار نایژه، نایژه تبسی

انگلیسی به فارسی

برنشیت، آماس نایژه


برونشیت، برنشیت، اماس نایژه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: bronchitic (adj.)
• : تعریف: inflammation of the mucous membrane lining the bronchial tubes.

• inflammation of one or more bronchi
bronchitis is an illness in which your bronchial tubes become sore and infected.

مترادف و متضاد

برونشیت (اسم)
bronchitis

برنشیت (اسم)
bronchitis

اماس نایژه (اسم)
bronchitis

جملات نمونه

1. He was suffering from chronic bronchitis.
[ترجمه ترگمان]از این بیماری برونشیت مزمن رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از برونشیت مزمن رنج می برد

2. He was in bed with bronchitis.
[ترجمه ترگمان]او با برونشیت در بس تر بود
[ترجمه گوگل]او با برونشیت در رختخواب بود

3. Asthma / bronchitis claims jump 75 %; sprains / strains are 3 6 % higher. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]claims آسم \/ برونشیت به میزان ۷۵ درصد پرش می کنند؛ کشش \/ کشیدگی عضله ۳ % بیشتر است فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]آسم / برونشیت می کشد 75٪؛ کشش ها / سویه ها 3 6٪ بالاتر است فرهنگ لغت جمله

4. It causes heart disease, lung cancer, bronchitis and emphysema.
[ترجمه ترگمان]این بیماری موجب بیماری قلبی، سرطان ریه، برونشیت و emphysema می شود
[ترجمه گوگل]این باعث بیماری قلبی، سرطان ریه، برونشیت و آمفیزم می شود

5. Consultation rates for acute bronchitis have continued to increase but are still lower than the same time last year.
[ترجمه ترگمان]میزان مشاوره برای برونشیت حاد همچنان افزایش پیدا کرده است، اما هنوز هم پایین تر از بازه زمانی مشابه در سال گذشته است
[ترجمه گوگل]نرخ مشاوره برای برونشیت حاد افزایش یافته است، اما هنوز هم پایین تر از همان زمان در سال گذشته است

6. Contamination could cause lung problems, similar to bronchitis, and eye and skin problems.
[ترجمه ترگمان]Contamination می تواند موجب مشکلات ریه، مشابه برونشیت، و مشکلات چشمی و پوستی شود
[ترجمه گوگل]آلودگی می تواند مشکلات ریه، شبیه به برونشیت و مشکلات چشم و پوست را ایجاد کند

7. He had a bad attack of bronchitis during February and was forced to spend ten days in hospital.
[ترجمه ترگمان]وی دچار حمله بدی به برونشیت در ماه فوریه شد و مجبور شد ده روز در بیمارستان بستری شود
[ترجمه گوگل]او در فوریه حمله بدی برونشیت داشت و ده روز در بیمارستان بود

8. Approximately 90% of deaths from lung cancer and bronchitis are caused by smoking.
[ترجمه ترگمان]تقریبا ۹۰ درصد مرگ ناشی از سرطان ریه و برونشیت ناشی از سیگار است
[ترجمه گوگل]تقریبا 90 درصد مرگ و میر ناشی از سرطان ریه و برونشیت ناشی از سیگار کشیدن است

9. After a severe attack of bronchitis in 195 Normand moved to Winchester where he died 25 October 198
[ترجمه ترگمان]پس از یک حمله شدید به برونشیت در سال ۱۹۵ Normand به وینچستر رفت و در همانجا ۲۵ اکتبر درگذشت
[ترجمه گوگل]پس از حمله شدید برونشیت در سال 195، نورماند به وینچستر رفت و در 25 اکتبر 1981 درگذشت

10. He was also frequently ill with bronchitis and colds, adding to the stress.
[ترجمه ترگمان]او همچنین مبتلا به برونشیت و سرماخوردگی بود و به استرس می افزاید
[ترجمه گوگل]او همچنین مبتلا به برونشیت و سرماخوردگی شد و به استرس افزوده شد

11. It can aggravate asthma and bronchitis and cause coughing, choking and impaired lung function, particularly in people who exercise.
[ترجمه ترگمان]این بیماری می تواند آسم و برونشیت را بدتر کند و باعث سرفه، خفگی و اختلال عملکرد ریه، به ویژه در افرادی که ورزش می کنند، شود
[ترجمه گوگل]این می تواند آسم و برونشیت را تشدید کند و موجب سرفه، خفگی و اختلال عملکرد ریه، به ویژه در افرادی که ورزش کنند

12. The only reliable method of preventing parasitic bronchitis is to immunise all young calves with lungworm vaccine.
[ترجمه ترگمان]تنها روش قابل اعتماد پیش گیری از برونشیت انگلی، ایمن سازی همه گوساله ها با واکسن lungworm است
[ترجمه گوگل]تنها روش قابل اعتماد برای جلوگیری از برونشیت انگلی، این است که همه گوساله های جوان را با واکسن کبدی لخته شود

13. Breathing is affected and bronchitis is more likely to occur in overweight people.
[ترجمه ترگمان]تنفس عمیق و برونشیت مزمن بیشتر احتمال دارد که در افراد با اضافه وزن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]تنفس تحت تاثیر قرار گرفته و برونشیت بیشتر در افراد دارای اضافه وزن رخ می دهد

14. This also cleared, only to develop into bronchitis, which slowed down my activities considerably.
[ترجمه ترگمان]این مساله همچنین باعث شد تا به یک برونشیت تبدیل شود که فعالیت های من را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد
[ترجمه گوگل]این همچنین پاک شد، فقط برای برونشیت رشد کرد، که فعالیت هایم را به میزان قابل توجهی کاهش داد

15. Ten percent of Krakow's children suffer from chronic bronchitis.
[ترجمه ترگمان]ده درصد از کودکان Krakow از برونشیت مزمن رنج می برند
[ترجمه گوگل]ده درصد کودکان کراکوف از برونشیت مزمن رنج می برند

پیشنهاد کاربران

bronchitis ( پزشکی )
واژه مصوب: نایژه‏آماس
تعریف: التهاب نایژه|||متـ . نایژآماس


کلمات دیگر: