کلمه جو
صفحه اصلی

dray


معنی : گاری کوتاه بی لبه، چهارچرخه بارکشی
معانی دیگر : گاری، چهارچرخه، بارکش، گاری دستی، با چهارچرخه بارکشیدن

انگلیسی به فارسی

گاری کوتاه بی‌لبه، چهارچرخه بارکشی، با چهارچرخه بارکشیدن


رانندگی کن، چهارچرخه بارکشی، گاری کوتاه بی لبه


انگلیسی به انگلیسی

• cart for carrying heavy loads

مترادف و متضاد

گاری کوتاه بی لبه (اسم)
camion, dray

چهارچرخه بارکشی (اسم)
dray

جملات نمونه

1. Two former dray tractors with the appropriate black and gold livery will move the roadshow around the country.
[ترجمه ترگمان]دو تراکتور معمولی سابق با لباس سیاه و طلایی مناسب به دور کشور حرکت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]دو تراکتور سابق دزدان دریایی با جادوی سیاه و طلای مناسب نمایش جاده را در سراسر کشور حرکت می دهند

2. Would you mount the dray for a ride in the country, or hitch a saddle horse to a heavy wagon?
[ترجمه ترگمان]آیا شما گاری را برای سواری در روستا سوار می کنید، یا اسب زین را به یک گاری سنگین راه می دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما برای رانندگی در کشور سوار می شوید یا یک اسب زین را به یک واگن سنگین متصل می کنید؟

3. They still use the horse and dray, which he remembers going out on when he was a boy.
[ترجمه ترگمان]هنوز از اسب و گاری استفاده می کنند که یادش می آید وقتی بچه بود از خانه بیرون برود
[ترجمه گوگل]آنها هنوز هم از اسب و رانندگی استفاده می کنند، که او هنگام خواندن پسر بچه به یاد می آورد

4. A big dray horse might be suited to haul a coal wagon, a more delicate saddle horse to recreational riding.
[ترجمه ترگمان]یک گاری بزرگ که ممکن بود برای حمل یک گاری زغال سنگ مناسب باشد، اسب saddle بود که به سواری می رفت
[ترجمه گوگل]اسب شاخدار بزرگ ممکن است برای حمل یک واگن زغال سنگ، یک اسب زین تر و تمیز برای سواری تفریحی مناسب باشد

5. Later that morning the trunks arrived by dray, and she spent the rest of the day unpacking.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، the با گاری به راه افتادند و او بقیه روز را باز کرد
[ترجمه گوگل]بعد از آن صبح، تنه ها به وسیله راننده وارد شد و بقیه روز را از هم جدا کرد

6. She had found it in the dray horses and in Barney, who was a singularly unimpressive animal except for his listening skills.
[ترجمه ترگمان]او آن را در گاری گاری و در سر بارنی پیدا کرده بود که به غیر از مهارت گوش دادن او به طور عجیبی حیوانی بود
[ترجمه گوگل]او این را در اسبهای راننده و در بارنی پیدا کرده بود، که به جز مهارتهای شنیداری او، حیوانات غیر قابل تحسین بود

7. These arms lifted the dray vertically, drawing it forward and dropping the beam axle on to carrying brackets on the tractor chassis.
[ترجمه ترگمان]این بازوها، گاری را به صورت عمودی بلند کرد، آن را به جلو کشید و محور تیر را به روی شاسی تراکتور پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]این اسلحه را به صورت عمودی برداشته و آن را به جلو و جلو انداختن محور پرتو را به نگه داشتن براکت در شاسی تراکتور

8. The wheels of the cart and dray should be elastic rubber ones. They are used separately for inside and outside workshop.
[ترجمه ترگمان]چرخ های گاری و گاری باید لاستیکی elastic باشند آن ها به طور جداگانه برای داخل و خارج کارگاه استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]چرخ های سبد و چرخدنده باید لاستیک های الاستیک باشند آنها بصورت جداگانه برای کارگاه داخل و خارج استفاده می شوند

9. Avoid malcontents and pessimists. They dray you down and contribute nothing.
[ترجمه ترگمان]از بد بینان و بد بینان پرهیز کنید گاری را پایین می آورند و هیچ کاری نمی کنند
[ترجمه گوگل]اجتناب از ناسازگاری و بدبینی آنها شما را تخلیه می کنند و هیچ کاری نمی کنند

10. A dray is a type of horse - drawn vehicle.
[ترجمه ترگمان]یک گاری یک وسیله نقلیه کشیده اسب است
[ترجمه گوگل]یک راننده یک نوع وسیله نقلیه اسب است

11. Dray a circle round a given centre.
[ترجمه ترگمان]دایره ای به دور یک مرکز داده می شود
[ترجمه گوگل]یک دایره دور یک مرکز داده را بکشید

12. A testing system for elevator dray machine based on PLC were analyzed.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم آزمایش برای ماشین گاری بر پایه PLC مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک سیستم تست برای دستگاه کشش آسانسور بر اساس PLC مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت

13. Storage:Store in cool, dray place, keep out of reach of children.
[ترجمه ترگمان]محل نگهداری: فروشگاه در جای خنک و گاری، از دسترس کودکان دور بمانید
[ترجمه گوگل]ذخیره سازی: در جای خنک، جارو ذخیره کنید، در دسترس کودکان نگذارید


کلمات دیگر: