commentate

1. They are in Sweden to commentate on the European Championships.

[ترجمه ترگمان]آن ها برای رقابت در مسابقات قهرمانی اروپا در سوئد هستند
[ترجمه گوگل]آنها در سوئد برای دیدار در مسابقات قهرمانی اروپا هستند

2. He commentates on basketball matches for television.

[ترجمه ترگمان]او در مسابقات بسکتبال برای تلویزیون شنا کرد
[ترجمه گوگل]او در مسابقات بسکتبال برای تلویزیون توضیح می دهد

3. Who will be commentating on the game?

[ترجمه ترگمان]چه کسی در بازی مشغول بازی خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی در مورد بازی توضیح می دهد؟

4. She commentates on the tennis each year at Wimbledon.

[ترجمه ترگمان]هر سال روی تنیس ویمبلدون راه می رود
[ترجمه گوگل]او هر سال در ویمبلدون تنیس می نویسد

5. He commentates for the BBC.

[ترجمه ترگمان]او به بی بی سی گفت
[ترجمه گوگل]او برای بی بی سی توضیح می دهد

6. He missed the tournament because of a knee injury, so he turned to commentating on television.

[ترجمه ترگمان]او به دلیل آسیب دیدگی زانو از مسابقات دیدن کرد، بنابراین او برای گزارش تلویزیون برگشت
[ترجمه گوگل]او به دلیل آسیب زانو از این مسابقات رضایت داشت، بنابراین او به نظر دادن به تلویزیون پرداخت

7. Having been lucky enough to commentate on epic World Cup and Champions League finals, and meet many of my greatest heroes.

[ترجمه ترگمان]پس از اینکه به اندازه کافی خوش شانس بودم که در مسابقات جام جهانی و فینال لیگ قهرمانان شرکت کنم، و بسیاری از بزرگ ترین قهرمانان من را ملاقات کنید
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خوش شانس بودم که بتوانم در مورد مسابقات قهرمانی جام جهانی و قهرمان ها توضیح دهم و بسیاری از بزرگترین قهرمانان را دیدم

8. Therefore, they participate in and commentate on state affairs in practice.

[ترجمه ترگمان]بنابراین، آن ها در عمل در امور دولتی در عمل شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنها در عمل در امور دولتی مشارکت و تفسیر می کنند

9. This is what I have to commentate for you today.

[ترجمه ترگمان]این چیزیه که امروز باید برات یادداشت کنم
[ترجمه گوگل]این چیزی است که من باید امروز برای شما توضیح دهم

10. If still cannot delay commentate, should send toward hospital cure.

[ترجمه ترگمان]اگر هنوز هم نتواند commentate را به تاخیر بیندازد، باید به بیمارستان مراجعه کند
[ترجمه گوگل]اگر هنوز نمیتوان نظر خود را تاخیر داد، باید به درمان بیمارستانی مراجعه کند

11. Huge bite cell can commentate the material that red blood cell giving hurried splits up, having the effect of stimulation and become divided to doing a cell.

[ترجمه ترگمان]سلول گازی بزرگ می تواند موادی را که سلول خونی قرمز به سرعت از هم جدا می شود را از بین ببرد و اثر تحریک را داشته باشد و به انجام یک سلول تقسیم شود
[ترجمه گوگل]سلول های بزرگ نوشیدنی می توانند ماده ای را بیان کنند که سلول های قرمز خون به طور فزاینده تشدید می شوند و اثر تحریک را تحت تاثیر قرار می دهند و به سلول تقسیم می شوند

12. Secondly, based upon the analysis of text and commentate, relationships between the author and commentators becomes explicit.

[ترجمه ترگمان]دوم، براساس تحلیل متن و commentate، روابط بین مولف و مفسران صریح و صریح است
[ترجمه گوگل]ثانیا، براساس تجزیه و تحلیل متن و تفسیر، روابط بین نویسنده و مفسران صریح می شود

13. He can borrow masturbation to let his commentate give seminal fluid.

[ترجمه ترگمان]او می تواند masturbation را قرض بگیرد تا اجازه دهد commentate مایع خود را به شما بدهد
[ترجمه گوگل]او می تواند استمناء را قرض بگیرد تا نظر خود را به مایع منی بدهد

14. This paper will concisely commentate and tidy about the value trend of the academically mainstream concepts on governmental managements in this three stages.

[ترجمه ترگمان]این مقاله به اختصار commentate و مرتب در مورد روند ارزشی مفاهیم اصلی آکادمیک مدیریت دولتی در این سه مرحله را خلاصه و مرتب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور مختصر و مفصل در مورد روند ارزش مفاهیم اصلی دانشگاهی در مدیریت دولتی در این سه مرحله توضیح داده و در مورد آنها توضیح داده شده است

15. Song Shixiong, 6 has been invited to commentate on the volleyball and table tennis events during the 2008 Olympics.

[ترجمه ترگمان]برای مسابقات تنیس روی میز والیبال در المپیک ۲۰۰۸ به to نفر دعوت شده است
[ترجمه گوگل]Song Shixiong، 6، دعوت شده است تا در مورد مسابقات المپیک 2008 در مورد مسابقات والیبال و تنیس روی میز شرکت کنند

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

جملات نمونه