کلمه جو
صفحه اصلی

downswing


معنی : نوسان بطرف پایین، رکود بازار، تنزل کارهای تجارتی و غیره
معانی دیگر : (در مورد زدن چوگان یا ضربه و غیره) ضربه از بالا به پایین، روند نزولی

انگلیسی به فارسی

نوسان به‌طرف پایین، تنزل کارهای تجارتی و غیره، رکود بازار


سقوط، نوسان بطرف پایین، رکود بازار، تنزل کارهای تجارتی و غیره


انگلیسی به انگلیسی

• downward motion; downward stroke (tennis)

مترادف و متضاد

نوسان بطرف پایین (اسم)
downswing

رکود بازار (اسم)
downswing

تنزل کارهای تجارتی و غیره (اسم)
downswing

جملات نمونه

1. The manufacturing economy remains on a downswing.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تولیدی در یک downswing باقی می ماند
[ترجمه گوگل]اقتصاد تولیدی در حال کاهش است

2. On his downswing, all the moving parts came together at once, not in pieces.
[ترجمه ترگمان]در downswing، همه قسمت های متحرک، یکباره به هم رسیدند، نه تکه تکه
[ترجمه گوگل]در حال فروپاشی، تمام قطعات متحرک در یک بار جمع شده بودند، نه در قطعه

3. The transition from backswing to downswing is similar to a stagecoach driver whipping his horse team.
[ترجمه ترگمان]گذار از backswing به downswing شبیه به یک راننده دلیجان است که تیم اسبش را شلاق می زند
[ترجمه گوگل]انتقال از backswing به downswing شبیه به راننده stadecoach شلاق تیم اسب خود را

4. This reinforces the downswing in the economic cycle rather than countering it.
[ترجمه ترگمان]این باعث تقویت روحیه در چرخه اقتصادی به جای مقابله با آن می شود
[ترجمه گوگل]این موجب تضعیف در چرخه اقتصادی میشود و نه مقابله با آن

5. the current downswing in the airline industry.
[ترجمه ترگمان]the فعلی در صنعت هواپیمایی
[ترجمه گوگل]افت در حال حاضر در صنعت خطوط هوایی

6. While wealthy schools tin fee better in a downswing, they are too penetrated as undefendable apt prolonged market slumps because they run to money a greater part of their allowance from their talent.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هزینه قلع در یک downswing بهتر است، اما آن ها به اندازه بازار طولانی مدت مناسب نفوذ کرده اند چون آن ها بخش بزرگی از مقرری خود را از استعداد خود به دست می آورند
[ترجمه گوگل]در حالیکه مدرسه های ثروتمند هزینه های سرخپوشان را در مقابله با کاهش قیمت افزایش می دهند، آنها بیش از پیش به عنوان ناکارآمد بازار مناسب در بازار طولانی مدت نفوذ کرده اند، زیرا آنها بخش اعظم کمک های خود را از استعدادهای خود می گیرند

7. To get into the correct impact position, the clubhead must start to accelerate right from the commencement of the downswing.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به موقعیت تاثیر درست، the باید شروع به شتاب بخشیدن به سمت راست از آغاز of کند
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به موقعیت صحیح ضربه، کلاهک باید از شروع زود هنگام شروع به سرعت کند

8. That might be an indication that the local economy is on a downswing.
[ترجمه ترگمان]این می تواند نشانه ای از این باشد که اقتصاد محلی در حال توسعه است
[ترجمه گوگل]این ممکن است نشانه ای از این باشد که اقتصاد محلی در حال کاهش است

9. I stood behind him and could hear his gentle inhaling on his backswing and exhaling on his downswing.
[ترجمه ترگمان]من پشت سر او ایستاده بودم و می توانستم صدای تنفس آرام او را از سمت چپ بشنوم
[ترجمه گوگل]من پشت سر او ایستادم و می توانستم بوی بد دهانش را روی شکمش بچرخانم و با افتادنش از آن لذت ببرم

10. The danger for almost all golfers is that the right side tends to be dominant at the start of the downswing.
[ترجمه ترگمان]خطر تقریبا همه گلف بازان این است که سمت راست گرایش به غالب شدن در آغاز the دارد
[ترجمه گوگل]خطر برای تقریبا تمام گلف بازان این است که سمت راست در ابتدای فراز و نشیب غالب است

11. Another way of approaching the attack on the ball is to put a small obstacle in the way of the downswing.
[ترجمه ترگمان]یک راه دیگر برای نزدیک شدن به حمله به توپ، قرار دادن یک مانع کوچک در مسیر of است
[ترجمه گوگل]راه دیگری برای نزدیک شدن به حمله به توپ، قرار دادن یک مانع کوچک در راه ناپدید شدن است

12. Not that Britain is much better protected against the continued downswing in the world economy.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه بریتانیا نسبت به the مداوم در اقتصاد جهانی بهتر حمایت کند
[ترجمه گوگل]نه اینکه بریتانیا در برابر کاهش ادامه در اقتصاد جهانی بسیار بهتر محافظت می شود

13. Your body must not sway to the left during the downswing.
[ترجمه ترگمان]بدن شما نباید در زمان the به سمت چپ متمایل بشه
[ترجمه گوگل]بدن شما نباید به سمت چپ در هنگام فروپاشی سوق دهد

پیشنهاد کاربران

فرود / حضیض ( در مقابل صعود، اوج )


کلمات دیگر: