کلمه جو
صفحه اصلی

commonalty


معنی : توده مردم
معانی دیگر : گروه، همگنان، جمع، جمیع، همه، مردم عادی (غیراشرافی)، عوام، عوام الناس، همگان

انگلیسی به فارسی

( commonality ) عوام‌الناس، توده مردم


شفافیت، توده مردم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: commonalties
(1) تعریف: the common people, as opposed to those of the upper classes; commonality.
مشابه: common, mob

- privileges available to the rich, not to the commonalty
[ترجمه ترگمان] امتیازات موجود در اختیار ثروتمندان، نه به عوام
[ترجمه گوگل] امتیازات در اختیار ثروتمندان قرار می گیرد، نه به وفاداری

(2) تعریف: a corporation or its members.

- Legislators act with the power of the commonalty.
[ترجمه ترگمان] قانونگذاران با قدرت عوام عمل می کنند
[ترجمه گوگل] قانونگذاران با قدرت مشترک عمل می کنند

(3) تعریف: a group of people.

• simple folk, common people, commonality; society, association; member of an association

مترادف و متضاد

توده مردم (اسم)
mass, plebeian, populace, commonalty, demos, plebs, hoi polloi

جملات نمونه

the commonalty of scholars

همه‌ی دانشمندان



کلمات دیگر: