کلمه جو
صفحه اصلی

complacence


معنی : خوشنودی از خود، خود خوشنودی
معانی دیگر : complacency : خوشنودی از خود

انگلیسی به فارسی

( complacency =) خوشنودی از خود، خودخوشنودی


انگلیسی به انگلیسی

• self-satisfaction, smugness, pleasure

مترادف و متضاد

خوشنودی از خود (اسم)
complacence, complacency

خود خوشنودی (اسم)
complacence, complacency, self-satisfaction

جملات نمونه

1. The protagonist Gabriel changes from his primary complacence, to the later denial, and to the final real evaluation of himself.
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی گابریل از complacence اولیه خود، تا آخرین انکار، و برای آخرین ارزیابی واقعی خود، تغییر می کند
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی گابریل از عزت اولیه خود، به انحلال بعد، و ارزیابی نهایی واقعی خود، تغییر می کند

2. I argue that it is complacence.
[ترجمه ترگمان]من استدلال می کنم که آن complacence است
[ترجمه گوگل]من استدلال می کنم که این امر آرامش است

3. Those with heroin dependence showed antinomy of both "irritability, impulsion, brisk" and "complacence with status in quo, lower enterprise", and deviations from traditional sex-roles.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که وابسته به هروئین هستند از هر دو \"زودرنجی، impulsion، چالاک\"، و \"complacence با وضعیت موجود\"، شرکت پایین تر \" و انحراف از نقش های سنتی جنسیتی نشان دادند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به وابستگی هروئین نشان دادند که هر دو 'تحریک پذیری، تحرک، شتاب' و 'تداوم با وضعیت در quo، enterprise lower' و انحراف از نقش جنسی سنتی است

4. Satire jars us out of complacence into a pleasantly shocked realization that many of the values we unquestioningly accept are false.
[ترجمه ترگمان]Satire، ما را از complacence به یک درک مطبوع و شگفتی آوری که بسیاری از ارزش هایی که we قبول می کنیم اشتباه هستند، تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]طنز ما را از انزجار به یک تحقق دلپذیر شوکه می کند که بسیاری از مقادیری که ما بدون تردید قبول می کنیم، دروغ است

5. While China slumbered in atmosphere and complacence, the European powers had come to set their eyes on this piece of fertile land.
[ترجمه ترگمان]در حالی که چین در جو و complacence غرق شده بود، قدرت های اروپایی امده بودند تا به این قطعه زمین حاصلخیز نگاه کنند
[ترجمه گوگل]در حالی که چین در جو و آرامش قرار گرفت، قدرتهای اروپایی به چشمان خود در این قطعه زمین بارور آمده بودند

6. It says traditional CPR with a complacence (combination) of breaths and compressions should be used for babies and children.
[ترجمه ترگمان]این روش می گوید احیای قلبی ریوی با تنفس مصنوعی (ترکیبی)از تنفس و فشردگی باید برای کودکان و کودکان مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این می گوید CPR سنتی با آرامش (ترکیب) تنفس و فشرده سازی باید برای نوزادان و کودکان مورد استفاده قرار گیرد

7. She had truly a great complacence for her brother.
[ترجمه ترگمان]او به راستی به خاطر برادرش از خوشنودی بزرگی برخوردار شده بود
[ترجمه گوگل]او واقعا برای برادرش آرامش بخش بود

8. She made no further progress because of complacence .
[ترجمه ترگمان]او به دلیل of پیشرفت بیشتری نکرد
[ترجمه گوگل]او پیشرفتی نداشته است به خاطر عادت کردن

9. What you’re hearing is the voice of complacence.
[ترجمه ترگمان]چیزی که می شنوید، صدای آسودگی آسودگی است
[ترجمه گوگل]آنچه که می شنوید، صدای آرامش است

10. Men of complacence are obstinate and consider themselves always right.
[ترجمه ترگمان]مردان طبیعت از خود سرسختی نشان می دهند و همیشه خود را محق می دانند
[ترجمه گوگل]مردان آرامشبخش هستند و همیشه خودشان را درست می دانند

11. For users, usage and complacence should be keep on .
[ترجمه ترگمان]برای کاربران، کاربرد و complacence باید ادامه داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای کاربران، استفاده و آرامش باید ادامه یابد

12. When Tom's companions drank to the Hans en Kelderr, or Jack in the low cellar, he could not help displaying an extraordinary complacence of countenance.
[ترجمه ترگمان]وقتی همراهان تام به هانس en یا جک در سرداب پایین رفتند، او نمی توانست از این که یک آسودگی فوق العاده عادی بر چهره او ظاهر شود، خودداری کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که اصحاب تام به هانس و سلدر و یا جک در انبار کم می نوشیدند، او نمیتوانست به طرزی غیرمنتظره ای از چهره نگاه کند

13. To allow ourselves simply to acquiescence in skepticism or in complacence, Kant wrote.
[ترجمه ترگمان]کانت نوشت: برای آنکه به خودمان اجازه دهیم که در شکاکیت و یا در complacence تسلیم شویم
[ترجمه گوگل]کانت نوشت: اجازه دهید خودمان به سادگی با شک و تردید در شک و تردید و یا در آرامش زندگی کنیم

14. Once, on the opening night of one of his plays, he stepped forward with obvious complacence at its conclusion to accept the plaudits of the crowd.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در شب افتتاحیه یکی از نمایشنامه هایش به سمت جلو گام برداشت و به این نتیجه رسید که تحسین جمعیت را بپذیرد
[ترجمه گوگل]یک بار در شب باز یکی از نمایشنامه های او، با اتخاذ صریح و صریح و صریح و صریح و صریح و صریح و صریح و صریح و صریح و صریح خود را به نتیجه گیری خود را برای قبول شلوغ از جمعیت


کلمات دیگر: