کلمه جو
صفحه اصلی

bring off


معنی : بیرون بردن، از تمت تبرئه شدن، به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
معانی دیگر : برجسته نما کردن، چشمگیر کردن، نمایان کردن، هویدا کردن، (خودمانی) انجام دادن (با موفقیت)، از تهمت تبرئه شدن

انگلیسی به فارسی

موفق شدن در کاری که قبلاً بسیار سخت به نظر می‌رسیده، به‌ نتیجه‌ی موفقیت‌آمیزی رسیدن


خاموش کردن، بیرون بردن، از تمت تبرئه شدن، به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن


انگلیسی به انگلیسی

• be successful; achieve an objective; accomplish something difficult (e.g., "i didn't think my son could get 100% in the physics course, but he brought it off")

مترادف و متضاد

بیرون بردن (فعل)
bring off, export, subduct

از تمت تبرئه شدن (فعل)
bring off

به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن (فعل)
bring off

accomplish


Synonyms: achieve, bring home the bacon, bring to pass, carry off, carry out, discharge, effect, effectuate, execute, perform, pull off, realize, succeed


Antonyms: fail, lose


جملات نمونه

1. They were about to bring off an even bigger coup.
[ترجمه پیمان] آنها در شرف به انجام رساندن کودتای بزرگتری بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند یک کودتای بزرگ تر را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند یک کودتای حتی بزرگتر را بکشند

2. The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
[ترجمه ترگمان]قایق نجات بیشتر ملوانان کشتی شکسته را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]قایق راننده بیشترین ملوان کشتی را خراب کرد

3. He brought off his speech with ease.
[ترجمه ترگمان]با خاطری آسوده نطق خود را ازسر گرفت
[ترجمه گوگل]او به راحتی سخنرانی کرد

4. The goalkeeper brought off a superb save.
[ترجمه ترگمان]دروازه بان یک ذخیره فوق العاده را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]دروازه بان عالی را نجات داد

5. The hen brought off a brood of young.
[ترجمه ترگمان]این مرغ تخم کوچکی را ازسر گرفت
[ترجمه گوگل]مرغ یک جوجه جوان را برداشت

6. The goalie brought off a superb save.
[ترجمه ترگمان] دروازه بان یه ذخیره فوق العاده رو از بین برد
[ترجمه گوگل]دروازه بان عالی را نجات داد

7. Thompson, the new goalkeeper, brought off a superb save.
[ترجمه ترگمان]تامسون، دروازه بان جدید، یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]تامپسون، دروازه بان جدید، صرفه جویی عالی انجام داد

8. The passengers and crew were brought off by the Dover lifeboat.
[ترجمه ترگمان]مسافران و جاشو ان توسط قایق نجات دوور به راه افتادند
[ترجمه گوگل]مسافران و خدمه توسط قایق نجات دوور آوردند

9. The lifeboat brought off the crew and passengers of the stricken ship.
[ترجمه ترگمان]قایق نجات خدمه و مسافران کشتی را باخود آورد
[ترجمه گوگل]قایق رانندگی خدمه و مسافران کشتی را گرفت

10. They managed to bring off the most daring jewellery robbery in history.
[ترجمه ترگمان]آن ها موفق شدند بیش ترین دزدی جواهرات را در تاریخ به پایان برسانند
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند از جادوگرترین جواهرات در تاریخ استفاده کنند

11. Pat Gavin had a good scoring chance but Stephen Pears brought off a brilliant save.
[ترجمه ترگمان]پت گوین یک فرصت گلزنی خوب داشت اما استفان Pears ذخیره درخشانی را به همراه داشت
[ترجمه گوگل]پت گاوین یک امتیاز خوب داشت، اما استفن گلابی یک گل عالی داشت

12. He brought off the event.
[ترجمه ترگمان] اون مراسم رو از بین برد
[ترجمه گوگل]او رویداد را به ارمغان آورد

13. Gee struck the bar for Leicester and Pears brought off a brilliant save from Mills.
[ترجمه ترگمان]Gee به خاطر لس تر و Pears به بار خورد و یک ذخیره درخشان از میلز به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]جی نوار را برای لستر زد و گلابی یک بازی فوق العاده را از میلز به ارمغان آورد

14. It took a wicked deflection but goalkeeper Thomson brought off a superb save.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث انحراف wicked شد اما goalkeeper تامسون یک ذخیره فوق العاده را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]این یک انحراف بد را گرفت اما دروازه بان تامسون یک بازی فوق العاده را به ارمغان آورد

پیشنهاد کاربران

موفق شدن کار سختی را انجام دهند


کلمات دیگر: