1. he tends to domineer
او تمایل به سلطه گرایی دارد.
2. He tried to domineer over everyone.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد بر همه مسلط شود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد همه را تحت سلطه قرار دهد
3. The minister domineers over his inferiors.
[ترجمه ترگمان]وزیر بر inferiors خود تسلط یافت
[ترجمه گوگل]وزیر بر فرماندهانش حکومت می کند
4. Big boys sometimes domineer their younger brothers and sisters.
[ترجمه ترگمان]بچه های بزرگ تر گاهی اوقات خواهر و برادر کوچکشان را در بر می گرفت
[ترجمه گوگل]پسران بزرگ گاهی اوقات برادران و خواهران جوان خود را تحت سلطه قرار می دهند
5. He domineered, and the rest of us hated it.
[ترجمه ترگمان]او domineered و بقیه ما از آن متنفر بودیم
[ترجمه گوگل]او سلطه داشت و بقیه ما از آن نفرت داشت
6. Big boys sometimes domineer over the younger pupils.
[ترجمه ترگمان]پسرهای بزرگ گاهی بر شاگردان کوچک تر حکومت می کنند
[ترجمه گوگل]پسران بزرگ اغلب بر دانش آموزان جوان مسلط می شوند
7. She found him arrogant and domineering.
[ترجمه ترگمان]او را مغرور و سلطه جو یافت
[ترجمه گوگل]او او را متکبر و متکبر یافت
8. Many of her women friends also had domineering husbands.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دوستان زن او نیز شوهران domineering داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان زن او هم شوهران غالب داشتند
9. The castle domineers over the town.
[ترجمه ترگمان]قلعه از شهر خارج شد
[ترجمه گوگل]قلعه سلطنت بر شهر است
10. He was brought up by a cold and domineering father.
[ترجمه ترگمان]او پدرش را با یک پدر سرد و سلطه جو بزرگ کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط یک پدر سرد و سلطه آورده شد
11. The king domineers over his people.
[ترجمه ترگمان]پادشاه به مردمش خیانت کرد
[ترجمه گوگل]پادشاه متعلق به مردمش است
12. The television tower domineers the city.
[ترجمه ترگمان]برج تلویزیون شهر را ویران کرد
[ترجمه گوگل]برج تلویزیون برجسته شهر است
13. He's arrogant and domineering and never listens to anyone.
[ترجمه ترگمان]او متکبر و سلطه جو است و هرگز به کسی گوش نمی دهد
[ترجمه گوگل]او متکبر و سلطه گر است و هرگز به کسی گوش نمی دهد
14. Invoice this domineering devil for every minute of your time, Caroline!
[ترجمه ترگمان]! کارولاین، هر لحظه از وقتت آزاد میشه، کارولاین
[ترجمه گوگل]فاکتور این شیطان غالب برای هر لحظه ای از وقت شما، کارولین!
15. And then the great leader must have a domineering personality.
[ترجمه ترگمان]و سپس رهبر بزرگ باید شخصیت سلطه جو داشته باشد
[ترجمه گوگل]و سپس رهبر بزرگ باید شخصیت غالب را داشته باشد