جادوگر
shitty
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: shittier, shittiest
مشتقات: shittiness (n.)
حالات: shittier, shittiest
مشتقات: shittiness (n.)
• (1) تعریف: (vulgar slang) contemptible or despicable.
• (2) تعریف: of low quality; inferior.
• (3) تعریف: terribly bad; miserable.
• (vulgar slang) lousy, rotten, of inferior quality; unpleasant, disagreeable; miserable, bad, wretched
if someone describes a thing or person as shitty, they mean that they dislike them or think they are unpleasant; a very rude word used in informal english.
if someone describes a thing or person as shitty, they mean that they dislike them or think they are unpleasant; a very rude word used in informal english.
جملات نمونه
1. I'm not going to eat this shitty food.
[ترجمه ندا] من این غذای مزخرف را نمی خورم.
[ترجمه ترگمان]من این غذای لعنتی را نمی خورم[ترجمه گوگل]من قصد ندارم این غذای شیرین بخورم
2. She's had really shitty treatment from the management.
[ترجمه امین] مدیر رفتار واقعا مزخرفی با او کرده بود.
[ترجمه ترگمان]او با مدیریت مدرسه رفتار کثیفی داشت[ترجمه گوگل]او از مدیریت واقعا شیطانی برخوردار بود
3. Jamie's had a shitty week at work.
[ترجمه Akah] جیمی هفته ی کاری خیلی بدی داشت
[ترجمه Akah] جیمی هفته ی کاری مزخرفی داشت
[ترجمه ترگمان]جیمی یک هفته دیگر سر کار بود[ترجمه گوگل]جیمی در هفته کار بدی داشت
4. What a shitty way to treat a friend!
[ترجمه ترگمان]چه روش مزخرفی برای درمان یه دوست
[ترجمه گوگل]یک راه جادویی برای درمان یک دوست!
[ترجمه گوگل]یک راه جادویی برای درمان یک دوست!
5. Always got the shitty end of the stick, Gerry did.
[ترجمه ترگمان]گری گوری، همیشه از یک تکه چوب مزخرف استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]جری، سرت را پایین انداخت
[ترجمه گوگل]جری، سرت را پایین انداخت
6. I head east from Anamosa, feeling too shitty to even pretend otherwise.
[ترجمه ترگمان]از Anamosa شرقی به طرف شرق می روم، احساس می کنم که دیگر به نظر نمی رسد که چنین وانمود کنم
[ترجمه گوگل]من به سمت شرق از Anamosa سر می زنم، احساس خیلی شرم آور است که حتی تصور می کند در غیر این صورت
[ترجمه گوگل]من به سمت شرق از Anamosa سر می زنم، احساس خیلی شرم آور است که حتی تصور می کند در غیر این صورت
7. No wonder I felt so shitty.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندا ره که حالم خیلی بد بود
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که من احساس خجالت میکشم
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که من احساس خجالت میکشم
8. Monica and her baby are living in one shitty room, with no place she can cook or anything.
[ترجمه ترگمان]مونیکا و بچه اش در یک اتاق مزخرف زندگی می کنند با هیچ جایی که بتونه آشپزی کنه
[ترجمه گوگل]مونیکا و کودکش در یک اتاق جادو زندگی می کنند و جایی ندارند که او بتواند غذا بخورد یا هر چیز دیگری
[ترجمه گوگل]مونیکا و کودکش در یک اتاق جادو زندگی می کنند و جایی ندارند که او بتواند غذا بخورد یا هر چیز دیگری
9. The show does look pretty shitty at the moment.
[ترجمه ترگمان]این نمایش در حال حاضر خیلی تخمی به نظر میرسه
[ترجمه گوگل]این نمایش در حال حاضر بسیار شیک است
[ترجمه گوگل]این نمایش در حال حاضر بسیار شیک است
10. Paul's been in a shitty mood all morning.
[ترجمه ترگمان]کل امروز صبح خیلی حال و حوصله داشته
[ترجمه گوگل]پل تمام شب صبح در حالت خجالت آور بوده است
[ترجمه گوگل]پل تمام شب صبح در حالت خجالت آور بوده است
11. Are you feeling shitty because her death anniversary is coming up?
[ترجمه ترگمان]احساس بدی داری چون سالگرد مرگش داره میاد؟
[ترجمه گوگل]آیا شما احساس گرسنگی را به دلیل سالگرد مرگ خود را در حال آمدن است؟
[ترجمه گوگل]آیا شما احساس گرسنگی را به دلیل سالگرد مرگ خود را در حال آمدن است؟
12. I shouldn't be screwing around with some shitty band anyway.
[ترجمه ترگمان]من به هر حال نباید با یه گروه موسیقی آشغال بازی کنم
[ترجمه گوگل]با این حال نباید با برخی از گروه های خجالتی درگیر باشی
[ترجمه گوگل]با این حال نباید با برخی از گروه های خجالتی درگیر باشی
13. I don't want your shitty house or your dead grandma.
[ترجمه ترگمان]من خانه مزخرف تو را نمی خواهم، یا مادربزرگ مرده ت
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خانه ی شما و مادربزرگ شما را بخواهم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خانه ی شما و مادربزرگ شما را بخواهم
14. Whatever shitty duty you're assigned, do it with vigor and pride.
[ترجمه ترگمان]هر وظیفه ای که به من محول کردید با قدرت و غرور این کار را بکنید
[ترجمه گوگل]هر چه وظیفه وحشیانه ای که به او داده اید، آن را با قدرت و افتخار انجام دهید
[ترجمه گوگل]هر چه وظیفه وحشیانه ای که به او داده اید، آن را با قدرت و افتخار انجام دهید
پیشنهاد کاربران
گند - گندی - گند زدن -
مزخرف، گند
بی مزه/ بی طعم /بی نمک/ تو دل نرو. . . . . . . . . . . shit ushakh. . . یعنی بچه بی مزه . . . . . . shit shukhlukh. . . یعنی شوخی بی مزه
مزخرف
I quit my shitty job yesterday
I quit my shitty job yesterday
چرت و پرت
عنونه - عنی - گه کاری
تخمی
کلمات دیگر: