1. If consensus breeds academic complaisance, chaos does the opposite.
[ترجمه ترگمان]اگر اجماع نظر دانشگاهی را در بر بگیرد، هرج و مرج برعکس خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر توافق حاصل شود، پذیرش تحصیلی، هرج و مرج، مخالف است
2. There was a sort of uneasy complaisance in their relationship now.
[ترجمه ترگمان]اکنون در این رابطه نوعی complaisance به وجود آمده بود
[ترجمه گوگل]اکنون در رابطه خود نوعی ناراحتی ناگوار وجود دارد
3. She speaks with complaisance.
[ترجمه ترگمان]با complaisance حرف می زند
[ترجمه گوگل]او با شکیبایی صحبت می کند
4. Applying PVDF as a sensitive material, the developed sensor has a complaisance surface and a minimal size, very suitable for the bionical hand.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از PVDF به عنوان یک ماده حساس، سنسور توسعه یافته دارای یک سطح کیفی و حداقل اندازه است، که بسیار مناسب برای دست bionical می باشد
[ترجمه گوگل]با استفاده از PVDF به عنوان یک ماده حساس، سنسور توسعه یافته دارای سطح شفافیت و حداقل اندازه است که برای دست بیانیک مناسب است
5. Whether it was the heart which dictated this system of complaisance and humility adopted by our Rebecca, is to be proved by her after history.
[ترجمه ترگمان]این که آیا آن قلب بود که این سیستم مهر و فروتنی را که از سوی ربه کا اتخاذ شده بود، پس از تاریخ به او ثابت کرد
[ترجمه گوگل]این که آیا این قلب بود که این سیستم از شکوفایی و فروتنی که توسط ربکا به دست ما رسیده است، پس از تاریخ ثابت شده است
6. All teachers shall respect students and treat them with complaisance, insist on self-discipline and self-love for friendship with students, and make full efforts to spread traditional Chinese culture.
[ترجمه ترگمان]تمام معلمان باید به دانش آموزان احترام بگذارند و با آن ها با محبت رفتار کنند، به خود نظم و انضباط فردی و خود را برای دوستی با دانش آموزان ابراز کنند و تلاش های کامل برای گسترش فرهنگ سنتی چین انجام دهند
[ترجمه گوگل]همه معلمان باید به دانشجویان احترام بگذارند و با شکوفایی رفتار کنند، بر روی نظم و انضباط خود و عشق ورزیدن به دوستی با دانش آموزان اصرار ورزند و تلاش های گسترده ای برای گسترش فرهنگ سنتی چینی داشته باشند
7. The tactile sensor applying PVDF as a sensitive material, has a complaisance surface and a minimal size, very suitable for the bionic hand.
[ترجمه ترگمان]سنسور لمسی اعمال PVDF را به عنوان یک ماده حساس به کار می برد، دارای یک سطح کیفی و حداقل اندازه است، که بسیار مناسب برای دست bionic است
[ترجمه گوگل]سنسور لمسی با استفاده از PVDF به عنوان یک ماده حساس، سطح پوستی و حداقل اندازه دارد که برای دست بیونی بسیار مناسب است
8. After my return to London I had to expiate in bed the consequences of my fatuous complaisance.
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت من به لندن، من در بس تر، نتیجه آن complaisance احمقانه خود را باز خواهم کرد
[ترجمه گوگل]پس از بازگشت به لندن، مجبور شدم در رختخواب عواقب دلخوشی فریبندهام را تحمل کنم
9. Anne had always felt that she would pretend what was proper on her arrival, but the complaisance of the others was unlooked for.
[ترجمه ترگمان]ملکه همیشه احساس می کرد که در آمدن او شایسته چیزی است که انتظارش را نداشت
[ترجمه گوگل]آن همیشه احساس کرد که او وانمود می کند که در هنگام ورود او مناسب است، اما خوشبختی دیگران برایش جالب نبود
10. Gao Xingjian's writing is free of any kind of complaisance, even to good will.
[ترجمه ترگمان]Gao Xingjian از هر نوع خدمتی، حتی به حسن نیت، عاری است
[ترجمه گوگل]نوشتن گائو Xingjian است رایگان از هر نوع تسلیم، حتی به اراده خوب است