کلمه جو
صفحه اصلی

snafu


معنی : اشتباه، اشفته بودن، کج، درهم و برهم کردن
معانی دیگر : (خودمانی)، اشتباه لپی، خطای فاحش، گاف، گاف کردن، اشتباه کردن، ناتو

انگلیسی به فارسی

(در آمریکا، محاوره) افتضاح، آبروریزی، گندکاری، اشتباه لپی، گاف


snafu، اشتباه، اشفته بودن، درهم و برهم کردن، کج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an unpredictable or badly confused situation or occurrence (acronym for "situation normal, all fouled up").
مشابه: snarl

- a typical bureaucratic snafu
[ترجمه ترگمان] یک snafu اداری معمولی
[ترجمه گوگل] یک سنتو بوروکراتیک معمولی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snafus, snafuing, snafued
• : تعریف: (informal) to cause to become confused or muddled; throw into chaos.

- Our project was snafued by a computer error.
[ترجمه ترگمان] پروژه ما با یک خطای کامپیوتری snafued شد
[ترجمه گوگل] پروژه ما با یک خطای کامپیوتری دچار سوء تفاهم شد

• everything is crazy as always, the situation is bad like usual
cause disorder, muddle, cause chaos
chaotic, disordered, confused (slang)

مترادف و متضاد

اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

اشفته بودن (اسم)
snafu

کج (صفت)
devious, crank, lopsided, indirect, wry, crooked, cater-cornered, sinister, snafu, recurvate, left-hand, sideling

درهم و برهم کردن (فعل)
disorganize, discombobulate, tangle, muddle, snafu

mistake


Synonyms: blooper, blunder, bungle, confusion, error, false step, faux pas, flub, foul-up, goof-up, mess, miscalculation, misjudgment, misunderstanding, mix-up, oversight, screwup, slip, slipup


جملات نمونه

1. The company isn't wholly to blame for the snafu.
[ترجمه ترگمان]شرکت تمام تقصیرها را به گردن خود نمی کند
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور کامل برای snafu سرزنش نمی شود

2. It was another bureaucratic snafu.
[ترجمه ترگمان]مشکل اداری دیگه ای بود
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از جنبه های بوروکراتیک بود

3. Clinton even turned snafus in the Northern Ireland peace process into potential political advantage.
[ترجمه ترگمان]کلینتون حتی snafus را در روند صلح ایرلند شمالی به یک مزیت سیاسی بالقوه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]کلینتون حتی در فرآیند صلح ایرلند شمالی، سنافوس را به نفع سیاسی بالقوه تبدیل کرد

4. There were no major snafus.
[ترجمه ترگمان]هیچ snafus در کار نبود
[ترجمه گوگل]هیچ سانسور بزرگ وجود نداشت

5. AOL had suffered several technical snafus over those three days.
[ترجمه ترگمان]شرکت در طول این سه روز از چندین جنبه فنی رنج برده بود
[ترجمه گوگل]AOL در طی این سه روز چندین تکنیک فنی را تجربه کرده است

6. There could be a last minute snafu that only you can handle.
[ترجمه ترگمان]می تونه یه دقیقه آخر باشه که فقط تو بتونی از پسش بر بیای
[ترجمه گوگل]می تواند آخرین لحظه ای است که شما تنها می توانید انجام دهید

7. The only snafu that I experienced was I was told that the repair could not be made until I received the written Do Not Ride recall paperwork.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که من تجربه کردم این بود که به من گفته شد که تعمیر نباید تا زمانی ساخته شود که من سند کتبی را دریافت کنم
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که من تجربه کردم این بود که به من اطلاع داده شد که تعمیرات را انجام ندهم تا زمانی که نتوانم فایل های یاد شده را به یاد بیاورم

8. What is debated is whose military invented snafu.
[ترجمه ترگمان]چیزی که مورد بحث است این است که ارتش آن را اختراع کرده است
[ترجمه گوگل]بحث و جدل این است که ارتش سنافو را اختراع کرده است

9. Dot-com bubble pops; presidential election snafu; USS Cole bombed.
[ترجمه ترگمان]حباب های دات - یو،؛ انتخابات ریاست جمهوری، یو اس اس کول بمب گذاری شد
[ترجمه گوگل]حباب داوطلب ظاهر می شود؛ انتخابات ریاست جمهوری snafu؛ USS کول بمب گذاری کرد

10. There's a bit of a technical snafu here, so bear with us, this takes a little time to explain.
[ترجمه ترگمان]اینجا یک مقدار مشکل فنی وجود دارد، پس با ما بیا، این فرصت کمی برای توضیح دادن دارد
[ترجمه گوگل]در اینجا کمی از تکنولوژی تکنیکی وجود دارد، پس با ما همراه باشید، این زمان کمی برای توضیح دادن است

11. Due to a police snafu, important evidence was lost.
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک snafu پلیس، شواهد مهم از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]با توجه به سانسور پلیس، شواهد مهم از بین رفته است

12. Facing the snafu life, puts down Asian Li even think sells off that precious gold medal.
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با زندگی snafu، لی (Li)حتی فکر می کند که این مدال طلا گران بها را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که زندگی سناو، آسیایی لی حتی فکر می کند که این مدال طلا گرانبها را به فروش می رساند

13. George: Nah, it's just a snafu.
[ترجمه ترگمان]نه، فقط یه snafu
[ترجمه گوگل]جورج ناه، این فقط یک snafu است

14. The snafu occurred even as Apple shares touched another all-time high of $330. 20, giving the company a market capitalisation of more than $300billion.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق حتی زمانی رخ داد که سهام اپل به میزان بسیار زیادی به ۳۳۰ دلار رسید این شرکت همچنین سرمایه بازاری بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار را به این شرکت داده بود
[ترجمه گوگل]سنافو حتی زمانی اتفاق افتاد که سهام اپل با یک بار دیگر با قیمت 330 دلار روبرو شد 20، به شرکت سرمایه گذاری بازار بیش از 300 میلیارد دلار است

15. The Google Voice snafu comes as competition between onetime allies Apple and Google is heating up.
[ترجمه ترگمان]گوگل صدای گوگل به عنوان رقابت بین متحدان سابق اپل و گوگل در حال گرم شدن است
[ترجمه گوگل]Google Voice snafu به عنوان رقابت بین همپیمانان یک زمانه اپل و گوگل گرمایش دارد

پیشنهاد کاربران

A military slang and sarcastic
Stands for: Situation Normal All Fucked Up
A mess
A functionally messy state
Minor malfunctions, glitch, and hiccups that keeps you from accomplishing something


کلمات دیگر: