1. If the hen does not prate, she will not lay.
[ترجمه ترگمان]اگر مرغی prate نکند، نخواهد خوابید
[ترجمه گوگل]اگر مرغ نگذارید، او نخواهد گذاشت
2. He is always prating about her wealthy relations, as if anybody cared.
[ترجمه ترگمان]همیشه درباره روابط ثروتمندی او وراجی می کند، طوری که انگار کسی اهمیت می دهد
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد روابط ثروتمندش، مثل هر کسی مراقبت می کند
3. Inevitably there's some caller prating on about the decline in moral standards.
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور اجتناب ناپذیری در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد
[ترجمه گوگل]ناگزیر برخی از تماس گیرنده در مورد کاهش استانداردهای اخلاقی وجود دارد
4. Listen to him prating on about his wealth.
[ترجمه ترگمان]به حرف های او گوش کنید و درباره ثروت او صحبت کنید
[ترجمه گوگل]گوش دادن به او در مورد ثروت او
5. She was prating of her responsibility.
[ترجمه ترگمان] اون داشت از مسئولیت اون حرف می زد
[ترجمه گوگل]او مسئولیتش را بر عهده داشت
6. Listen to him prating on about nothing.
[ترجمه ترگمان]به حرف های او گوش کن که در این باره چرت و پرت می گوید
[ترجمه گوگل]به او گوش فرا دهید
7. I sat in my pew and heard him prate on for at least an hour and a half.
[ترجمه ترگمان]من روی نیمکت نشستم و شنیدم که حداقل یک ساعت و نیم با او حرف می زند
[ترجمه گوگل]من در آغوش من نشسته و شنیده ام که او حداقل یک ساعت و نیم است
8. You prate of sentences having subjects, but all that sort of talk is out of date.
[ترجمه ترگمان]شما در مورد جملات دارای موضوع صحبت می کنید، اما تمام این نوع صحبت ها از قرار قبلی خارج می شود
[ترجمه گوگل]شما از احکام دارای سوابق عمل می کنید، اما همه این نوع بحث ها از بین رفته است
9. If we have a correct theory but merely prate with this complete, pigeonhole it and never put it into practice, then that theory, however good, is of no significance.
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا با این روش کامل، آن را از بین ببریم و هرگز آن را عملی نکنیم، آن تئوری، هر قدر هم که خوب باشد، اهمیتی ندارد
[ترجمه گوگل]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم، اما صرفا با این کامل شدن، آن را پرورش دهیم و هرگز آن را در عمل اجرا نکنیم، اما این نظریه، هر چند خوب، اهمیتی ندارد
10. Pen walked on, listening to his companion's prate, wondering, amused, and puzzled.
[ترجمه ترگمان]Pen ادامه داد و به prate و prate خود گوش داد، متعجب و متحیر ماند
[ترجمه گوگل]قلم به راهش ادامه داد، گوش دادن به کارهای همراهش، تعجب، سرگرم کننده و گیج شده بود
11. If we have a correct theory but merely prate about it.
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا درباره آن بحث کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم، صرفا در مورد آن عمل می کنیم
12. I seem stark mute, yet inwardly do prate.
[ترجمه ترگمان]من کاملا ساکت به نظر می رسم، با این وجود، prate
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خسته کننده است، اما در داخل انجام می شود
13. I seem stark mute but inwardly do prate.
[ترجمه ترگمان]من کاملا ساکت به نظر می رسم، اما در دلم prate
[ترجمه گوگل]من به شدت خسته به نظر می رسم اما به طور داخلی انجام می شود
14. I am not afraid I am afraid spend courage tattle and prate.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه متاسفانه من از این که courage و prate را با هم prate
[ترجمه گوگل]من نمی ترسم من ترسم خرج کردن شجاعت و پریدن
15. To talk or chatter idly or meaninglessly; babble or prate.
[ترجمه ترگمان]حرف زدن یا وراجی یا وراجی یا babble
[ترجمه گوگل]برای صحبت کردن یا گول زدن بیدرنگ یا بی معنی؛ لگد زدن یا پریدن