1. She defeated developers who wanted to bulldoze her home to build a supermarket.
[ترجمه سانای صدقیان] او سازندگانی که میخواستند خانه اش را برای ساخت سوپرمارکت خراب کنند را شکست داد.
[ترجمه ترگمان]او سازندگان را شکست داد که می خواستند خانه اش را با بولدوزر ویران کنند تا یک سوپرمارکت بسازد
[ترجمه گوگل]او موفق به توسعه دهندگان شد که می خواست خانه خود را برای ساخت یک سوپر مارکت بولندوز کند
2. The party in power planned to bulldoze through a full socialist programme.
[ترجمه ترگمان]حزب در قدرت با بولدوزر از طریق یک برنامه سوسیالیستی کامل موافقت کرد
[ترجمه گوگل]حزب در قدرت برنامه ریزی شده بود که از طریق یک برنامه کامل سوسیالیستی بولدوزر کند
3. My parents tried to bulldoze me into going to college.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم سعی کردن منو وادار به رفتن به دانشگاه کنن
[ترجمه گوگل]والدینم سعی کردند به کالج مراجعه کنند
4. Last week, the department's road builders began to bulldoze a water meadow on Twyford Down.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش، سازندگان جاده شروع به bulldoze چمن زار کوچکی در Twyford کردند
[ترجمه گوگل]هفته گذشته، سازندگان جاده این اداره شروع به پرورش آبزی های آبی در Twyford Down کردند
5. They failed to bulldoze the amendment through Congress.
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند اصلاحات را از طریق کنگره با بلدوزر خراب کنند
[ترجمه گوگل]آنها اصلاحات را از طریق کنگره انجام ندادند
6. I can't run a bulldozer through my life just because I want to bulldoze yours.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم فقط به خاطر این که می خوام مال تو رو از دست بدم، یه bulldozer راه بندازم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بولدوزر را از طریق زندگی ام بسازم چون من می خواهم شما را بکشید
7. To clear that rubbish away they may bulldoze.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این زباله ها ممکن است آن ها را با بولدوزر خراب کنند
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله، آنها ممکن است بولدوزر شوند
8. They bulldoze him into signing the contract.
[ترجمه زهرا] آنها او را وادار به امضا کردن قرار داد کردند.
[ترجمه ترگمان]ان ها او را با بولدوزر به امضا قرارداد بستند
[ترجمه گوگل]آنها او را به امضای قرارداد قرض دادند
9. Was she going to try to bulldoze him into submission?
[ترجمه ترگمان]آیا او سعی می کرد که او را به تسلیم کردن وادارد؟
[ترجمه گوگل]آیا او قصد داشت او را به تسلیم شدن بکشاند؟
10. You must bulldoze your way into the English language.
[ترجمه ترگمان]شما باید به زبان انگلیسی حرف بزنید
[ترجمه گوگل]شما باید راه خود را به زبان انگلیسی بولدوزر کنید
11. Don't let him bulldoze you.
[ترجمه ترگمان]نذار him کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که او را بکشید
12. To clear that rubbish away they may have to bulldoze.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این مزخرفات، آن ها ممکن است مجبور شوند با بولدوزر شوند
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله، آنها ممکن است مجبور به قرص شوند
13. Once I saw a toddler sitting on the ground at our local playground using his hands to bulldoze piles of sand.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک نوپا را دیدم که روی زمین در زمین بازی محلی ما نشسته بود و دست هایش را به روی شن فرو می برد
[ترجمه گوگل]وقتی یک کودک نوپا را دیدم که در زمین بازی های محلی ما نشسته بود، با استفاده از دست هایش برای جمع کردن شمع های شن و ماسه
14. His normal style when confronted with an obstacle was to bulldoze it into submission.
[ترجمه ترگمان]سبک عادی او هنگامی که با یک مانع مواجه می شد، آن بود که آن را با بولدوزر برابر کند
[ترجمه گوگل]سبک عادی او هنگام مواجه شدن با یک مانع، آن بود که آن را به تسلیم شدن بکشاند