کلمه جو
صفحه اصلی

broccoli


معنی : کلم بروکلی، نوعی گل کلم
معانی دیگر : (گیاه شناسی) براکلی (brassica oleracea از خانواده ی crucifer)، برزنی، کلم سیاه، کلم ایتالیایی

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) نوعی گل کلم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a cultivated subspecies of the cabbage, or the green flower buds and flowering stalk of this plant used for food.

• type of green vegetable which resembles cauliflower
broccoli is a vegetable with green stalks and green or purple flower buds.

مترادف و متضاد

کلم بروکلی (اسم)
broccoli

نوعی گل کلم (اسم)
broccoli

جملات نمونه

1. She grew all the broccoli plants from seed.
[ترجمه ترگمان]او تمام گیاهان بروکلی را از دانه کاشت
[ترجمه گوگل]او تمام گیاهان بروکلی از بذر رشد کرد

2. Eat up your broccoli. It's good for you.
[ترجمه امیررضا] بروکلی خوردن برای تو خوب است
[ترجمه MN] تا ته بروکلیتو را بخور. برات خوبه.
[ترجمه ترگمان] بروکلی بخور برای تو خوب است
[ترجمه گوگل]خوردن بروکلی خود را برای شما خوب است

3. Divide the broccoli into florets and wash them thoroughly.
[ترجمه ترگمان]بروکلی را به florets تقسیم کنید و آن ها را کاملا بشویید
[ترجمه گوگل]کلم بروکلی را به گلدان تقسیم کنید و آنها را کاملا شستشو دهید

4. Add salmon. 7 Serve with fresh asparagus or broccoli for colour contrast.
[ترجمه ترگمان]ماهی قزل آلا را اضافه کنید ۷ غذا را با مارچوبه و یا بروکلی برای کنتراست رنگی سرو کنید
[ترجمه گوگل]اضافه کردن سالمون 7 برای کنتراست رنگی با مارچوبه یا بروکلی تازه سرو کنید

5. No, it's not a typo, but a broccoli and asparagus hybrid.
[ترجمه ترگمان]نه، این یه اشتباه تایپی نیست ولی بروکلی و مارچوبه
[ترجمه گوگل]نه، این یک تصادف نیست، بلکه یک بربرکل و هیبرید مارچوبه است

6. Do you want me to steam the broccoli?
[ترجمه ترگمان]می خوای بروکلی رو بخار کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهی من بروکلی بخورم؟

7. Give me some more broccoli.
[ترجمه ترگمان] یکم بروکلی بهم بده
[ترجمه گوگل]بعضی از بروکلی ها را به من بدهید

8. Carrots, spinach, kale, broccoli and sweet potatoes are among foods rich in beta carotene.
[ترجمه ترگمان]Carrots، اسفناج، کلم پیچ، بروکلی و سیب زمینی شیرین از جمله غذاهایی هستند که carotene بتا غنی هستند
[ترجمه گوگل]هویج، اسفناج، کلم، کلم بروکلی و سیب زمینی شیرین از جمله غذاهای غنی از بتا کاروتن هستند

9. Drain sweetcorn and broccoli and transfer all ingredients to the salad bowl.
[ترجمه ترگمان]کلم بروکلی و بروکلی را تخلیه کرده و تمام مواد را به کاسه سالاد انتقال دهید
[ترجمه گوگل]کره و کلم بروکلی را از بین ببرید و تمام مواد را به کاسه سالاد انتقال دهید

10. And the brilliant green broccoli, cooked al dente and cut into small pieces, makes eating with chopsticks manageable.
[ترجمه ترگمان]و کلم بروکلی سبز، پخته شده و تکه تکه شده و به تکه های کوچک برش می خورد و با چوب غذاخوری چوب خورده غذا می خورد
[ترجمه گوگل]و بروکلی سبز درخشان، پخته شده به صورت آلت تناسلی و بریده بریده به قطعات کوچک، باعث می شود که غذا خوردن با چاشنی های خوراکی قابل کنترل باشد

11. The broccoli that no one in the South had learned to cook, only to boil?
[ترجمه ترگمان]بروکلی که هیچ کس در جنوب یاد نگرفته بود آشپزی کند، فقط برای boil؟
[ترجمه گوگل]بروکلی که هیچکدام در جنوب آموزش ندادند فقط برای جوشیدن؟

12. Steam the carrots and broccoli for 8 minutes.
[ترجمه نسترن کربلای باقری] هویج و کلم بروکلی را به مدت۸دقیه بحار دهید.
[ترجمه ترگمان]هویج و گل کلم را به مدت ۸ دقیقه بخار کنید
[ترجمه گوگل]هویج و کلم بروکلی را به مدت 8 دقیقه بخورید

13. Think skinny asparagus spears with broccoli tops.
[ترجمه ترگمان]فکر کن asparagus لاغر با tops بروکلی
[ترجمه گوگل]فکر می کنم اسپارگ لاغر با اسپری بروکلی است

14. Do you like broccoli?
[ترجمه ترگمان]بروکلی دوست داری؟
[ترجمه گوگل]آیا بروکلی را دوست دارید؟

15. Heat margarine in a pan. Add bacon, carrots, broccoli and peas.
[ترجمه ترگمان]در یک ماهی تابه کره نباتی بو جود می آورد گوشت، هویج، بروکلی و نخود را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]مارگارین گرم در یک ظرف بیکن، هویج، کلم بروکلی و نخود را اضافه کنید

پیشنهاد کاربران

بروکلی

کلم بروکلی

زرد الو


کلم. کلم برکلی. کلم سیاه
یه نوع سیزیجات

کلم. کلم بروکلی. کلم سیاه . یک نوع سبزیجات


کلمات دیگر: