کلمه جو
صفحه اصلی

cheated

انگلیسی به فارسی

فریب خورده، فریب دادن، گول زدن، فریفتن، خدعه کردن، جر زدن، مغبون کردن


جملات نمونه

1. he cheated me but i'll find some way to pay him back
او مرا گول زد ولی من هم هر طور شده تلافی خواهم کرد.

2. simonian cheated my father out of his money
سیمونیان پول پدرم را با کلک از دست او درآورد.

3. feel cheated
احساس محرومیت یا مغبون شدگی کردن

4. using the wrong word cheated him of his legacy
استفاده از واژه ی غلط،او را از ارث محروم کرد.

پیشنهاد کاربران

تقلب کردن

گول زدن ( با on می آید. )

تقلب کردن
گاهی گول زدن
به همراه on می آید

تقلب


کلمات دیگر: