کلمه جو
صفحه اصلی

ascensive


معنی : بالا رونده، تاکید کننده
معانی دیگر : صاعد، بالارو، فرازنده، فرازگر، طالع، پیش رونده، موکد

انگلیسی به فارسی

بالا‌رونده، پیش‌رونده، مؤکد، تأکید‌کننده


پرشور، بالا رونده، تاکید کننده


مترادف و متضاد

بالا رونده (صفت)
rising, ascendant, ascending, ascendent, climbing, ascensive, exhalant, exhalent, uprising

تاکید کننده (صفت)
ascensive

جملات نمونه

1. This is the ascensive ideologist later people provided rich thought nourishment.
[ترجمه ترگمان]این the ideologist است که بعدها مردم غنی را تغذیه کردند
[ترجمه گوگل]این ایدئولوگ تندرو است که بعدها مردم غذای غنی را تحویل دادند

2. Ideological emancipation is human society develops ascensive sign.
[ترجمه ترگمان]آزادی ایدئولوژیکی یک جامعه انسانی است که این نشانه را توسعه می دهد
[ترجمه گوگل]آزادی ایدئولوژیک جامعه انسانی علامت اشتباه است

3. With indicating much study, we even ascensive technique of extending coxa speediness and touchdown actively in the period of running of modern sprint.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مطالعات بیشتر، ما حتی تکنیک افزایش coxa speediness و فرود به طور فعال در دوره اجرای سرعت مدرن را انجام دادیم
[ترجمه گوگل]با نشان دادن مطالعات زیادی، ما حتی روش های پر سر و صدای گسترش سریع سرعت کوکس و زمین لرزه به طور فعال در دوره استفاده از sprint مدرن است

4. Scientific research compares the past to producing ascensive effect any moment are more outstanding.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات علمی گذشته را با تولید اثر ascensive در هر لحظه مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]تحقیقات علمی گذشته را در مقایسه با تأثیرات گزنده در مقایسه با هر لحظه بیشتر برجسته می کند

5. American government is right of economy intervene first only then at ascensive times.
[ترجمه ترگمان]دولت آمریکا حق دخالت اقتصادی در اولین بار در زمان ascensive را دارد
[ترجمه گوگل]دولت آمریکا در ابتدا فقط در زمان پرخاشگری دخالت می کند

6. The market mechanism that has not form can make manufacturing structure produce ascensive sex change rarely.
[ترجمه ترگمان]مکانیسم بازار که شکل نگرفته است، نمی تواند ساختار تولیدی را تولید کند که به ندرت تغییر جنسیت را تولید می کند
[ترجمه گوگل]مکانیسم بازار که شکل نداشته باشد می تواند ساختار تولید را به زحمت تغییرات جنسی را تحریک کند

7. Innovation is the activity that human society has creativity most in all ascensive activities.
[ترجمه ترگمان]نوآوری فعالیتی است که جامعه انسانی در همه فعالیت های ascensive خلاقیت دارد
[ترجمه گوگل]نوآوری فعالیتی است که جامعه انسانی در همه فعالیت های پرخاشگرانه بیشترین خلاقیت را دارد

8. Innovation is lineal economics fails to envisage the economy with illuminate all the time ascensive mechanism.
[ترجمه ترگمان]نوآوری همان است که اقتصاد نمی تواند اقتصاد را با روشن کردن تمام مکانیسم زمان ascensive پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]نوآوری اقتصاد خطی است و اقتصاد را با تمامیت زمان و مکانیزم آزاردهنده روشن نمی کند

9. It occupies special position- joint of agriculture and nomadism civilization, and also it is the most important strategic field, so the whole area is still creative and ascensive.
[ترجمه ترگمان]آن جایگاه ویژه ای برای تمدن و تمدن nomadism دارد و همچنین مهم ترین زمینه استراتژیک است، بنابراین کل منطقه هنوز خلاق و ascensive است
[ترجمه گوگل]این جایگاه خاصی از تمدن کشاورزی و عشایر را اشغال می کند و همچنین مهم ترین زمینه استراتژیک است، بنابراین کل منطقه هنوز خلاق و پرطراوت است

10. I should leave, how to turn that feeling into me ascensive motivation?
[ترجمه ترگمان]من باید برم، چه جوری این احساس رو به من تبدیل کنی؟
[ترجمه گوگل]من باید ترک کنم، چگونه این احساس را به من انگیزه دلسوز تبدیل کنم؟


کلمات دیگر: