کلمه جو
صفحه اصلی

prosody


معنی : علم عروض، قواعد بدیعی و عروضی
معانی دیگر : سبک شاعرانه، شعر نگاری، عروض، علم عرو­، علم بدیع

انگلیسی به فارسی

علم عروض، علم بدیع، قواعد بدیعی وعروضی


پرونده، علم عروض، قواعد بدیعی و عروضی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: prosodic (adj.), prosodical (adj.), prosodically (adv.)
(1) تعریف: the study of poetic forms and meters.

(2) تعریف: a particular form or style of metrics and versification, as of a particular poet.

• study of poetic meter; metrical system, system for creating verses

مترادف و متضاد

علم عروض (اسم)
prosody

قواعد بدیعی و عروضی (اسم)
prosody

جملات نمونه

1. milton's prosody
سبک شاعرانه ی میلتون

2. The prosody of Beowulf is based on alliteration, not end rhymes.
[ترجمه ترگمان]The of مبتنی بر alliteration است، نه rhymes پایانی
[ترجمه گوگل]سمبل Beowulf بر پایه آلیتریت است، نه قافیه ها

3. Semantic prosody and semantic preference are two related but distinguished concepts in the study of collocation.
[ترجمه ترگمان]prosody معنایی و اولویت معنایی دو مفهوم مرتبط اما متمایز در مطالعه همنشینی نشان داده می شوند
[ترجمه گوگل]تربیت معنایی و ترجیح معنایی دو مفاهیم مرتبط اما متمایز در مطالعه جابجایی است

4. This paper investigates the semantic prosody of adjective amplifiers used by Chinese learners of English.
[ترجمه ترگمان]این مقاله prosody معنایی تقویت کننده های صفت استفاده شده توسط learners چینی را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی معنی شناختی تقویت کننده های صفت شناخته شده توسط زبان آموزان چینی انگلیسی می پردازد

5. The prosody prediction is to estimate the intonation, rhythm, stress placement and timing.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی prosody عبارت است از تخمین لحن، ریتم، تنظیم تنش و زمان بندی
[ترجمه گوگل]پیش بینی پیش بینی این است که تخمینی، ریتم، قرار دادن استرس و زمان بندی را ارزیابی کند

6. Figurative language, prosody, sonics, description, narrative are all a language unto themselves and some will come easier for you to write than others, as well as understand.
[ترجمه ترگمان]زبان Figurative، prosody، sonics، توصیف، روایت، همه زبانی هستند که به خود گفته می شود و برخی از آن ها برای شما آسان تر از دیگران و نیز درک آن ها خواهند بود
[ترجمه گوگل]زبان تصویرگری، سمبل، سونیک، توصیف، روایت، یک زبان برای خودشان است و بعضی از آنها برای شما آسان تر از دیگران می نویسند و همچنین درک می کنند

7. The findings show neutral semantic prosody dominates the eight business trend words as six of them have neutral semantic prosody.
[ترجمه ترگمان]یافته ها نشان می دهند که prosody معنایی بی طرف بر هشت مفهوم روند کسب وکار غالب است، زیرا شش مورد از آن ها prosody معنایی بی طرف دارند
[ترجمه گوگل]یافته های این پژوهش نشان می دهد که سم شناسی خنثی، هشت اصطلاح کلمات کلیدی کسب و کار را تحت الشعاع قرار داده است، به طوری که شش نفر از آنها دارای معانی متفاوتی هستند

8. Semantic Prosody is a new field in the foreign linguistics circles, especially in lexical semantics and lexicology since the 1990's.
[ترجمه ترگمان]Prosody معنایی یک رشته جدید در محافل زبان شناسی خارجی است، به خصوص در معانی واژگانی و واژه شناسی از دهه ۱۹۹۰
[ترجمه گوگل]شعر معرفتی زمینهی جدیدی در محافل زبانشناسی خارجی است، بهویژه در معانی واژگان و زبان شناسی از دهه 1990

9. This study analyzes the semantic prosody of eight business trend words, namely, recover, decrease, decline, exp.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه مفهوم معنایی هشت عبارت فرآیند کسب وکار را تجزیه و تحلیل می کند، یعنی، بازیابی، کاهش، کاهش، exp
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، معرفت شناسی هشت اصطلاح واژه های تجاری، یعنی بهبود، کاهش، کاهش، exp، تحلیل می شود

10. Both developed doctrine of prosody.
[ترجمه ترگمان]هر دو نظریه prosody را توسعه دادند
[ترجمه گوگل]هر دو دکترین کلامی را توسعه دادند

11. The prosody is erratic.
[ترجمه ترگمان] این prosody نامنظمه …
[ترجمه گوگل]این پرونده به صورت غیرقانونی است

12. For this application syntactic processing is required to determine exactly where in the output to correctly specify prosody.
[ترجمه ترگمان]برای این روش پردازش معنایی برای تعیین دقیقا جایی که در خروجی باید دقیقا مشخص شود، نیاز است
[ترجمه گوگل]برای این برنامه پردازش نحوی لازم است تا دقیقا مشخص شود که کدام خروجی برای درستنویسی کدام است

13. Apraxia of speech is a term frequently used by speech pathologists to designate an impairment in the voluntary production of articulation and prosody (the rhythm and timing) of speech.
[ترجمه ترگمان]Apraxia گفتار اصطلاحی است که به کرات توسط پاتولوژیست گفتاری و بیان اختلال در تولید داوطلبانه بیان و زمان بندی بیان می شود
[ترجمه گوگل]آپراکسی گفتار یک اصطلاح است که اغلب توسط آسیب شناسان گفتار به عنوان اختلال در تولید داوطلبانه بیان و افترا (ریتم و زمان) گفتار تعیین می شود

14. The current study aims to investigate the prosodic domain strengthening effect in the tonal perturbation of stop consonants and the relationship between prosody and voice quality in Taiwanese.
[ترجمه ترگمان]هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تقویت دامنه prosodic در اغتشاش مربوط به تن consonants و رابطه بین کیفیت صدا و کیفیت صدا در تایوانی است
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تقویت دامنه فسادودی در اختلال تناسبی همخوانان متوقف و ارتباط بین پروتزی و کیفیت صدای تایلند انجام شده است

Milton's prosody

سبک شاعرانه‌ی میلتون


پیشنهاد کاربران

شاعرانه

دارای لحن واهنگ

نوای گفتار

. Ox. ( specialist ) the patterns of sounds and rhythms in poetry; the study of this

the study of versification especially : the systematic study of metrical structure. Mer

الگوهای صدایی و ریتمی در شعر یا زبان گفتار


کلمات دیگر: